توی صفحات قبل دیدم یسری ها داستان عضو شدنشون رو تعربف کردن خواستم منم بگم یچزایی راجب داستانهام اینجا
قبل از من خواهرم که ازم بزرگتر بود اینجا بود که اون دوران خیلیم فعال بود
با دوستاش رمان مینوشتن و میزاشتن اینجا
من سنم پایین بود اونموقعه
اولا با اکانتخواهرم گشت میزدم همجا و میخوندم فقط
که بلاخره سال۲۰۱۸ وقتی دیگه اصلا خواهرم اینجا نبود
یهیویی اومدم اینجا
چیزهای زیادی تجربه کردم اینجا
یادمه با چندتا از بچه ها انقدر صمیمی شدیم که رفتیم داخل تل و روبیکا گروه زدیم و یه عالمه چت میکردیم
محمد غزل مهسا شقایق ستین ایسان همشون کسایی بودن که تمام وقت باهاشون چت میکردم نمیتونم تگشون کنم چون حقیقتا خیلی هاشونو دیگه نمیدونم نامکاربریشون چیه
شاید خیلی چیزا تغیرم داد
چندتا رابطه مسخره مجازی
دوتا دوست خوبی که الان جدا از اینجا هم دارمشون مهسا و شقایق
گذشت و گذشت تصمیم گرفتم مدیر شم
هرروز یه عالمه فعاایت میکردم تا بلاخره بعد از چندین ماه مدیر شدم
ولی دیگه رسیده به ۱۴۰۰
حرفهای یسری ادمها و چیز های مسخره باعث شد طی یه تصمیم بعد از اون همه چیز از مدیرت انصراف بدم
و بعدش دیگه کلا رفتم
دوباره برگشتم ولی دیگه اون ادمها دیگه نبودن
دیگه گ ا دست ما نبود و اعضای جدید اومده بودن
پس من دیگه هیجوقت مثل قبل نیومدم اینجا
برام پر از خاطرات زیبا و خوبه اینجا
بنظرم دنیای مجازی جای عجیبیه
تو به ادمهایی وابسته میشی ک حتی یکبارم ندیدیشون
به کسایی درد هاتو میگی که هرگز چهرشونوندیدی
جای عجیبی بود اینجا
خوشحالم که یه دوران تمام لحظه هامو اینجا بودم
قبل از من خواهرم که ازم بزرگتر بود اینجا بود که اون دوران خیلیم فعال بود
با دوستاش رمان مینوشتن و میزاشتن اینجا
من سنم پایین بود اونموقعه
اولا با اکانتخواهرم گشت میزدم همجا و میخوندم فقط
که بلاخره سال۲۰۱۸ وقتی دیگه اصلا خواهرم اینجا نبود
یهیویی اومدم اینجا
چیزهای زیادی تجربه کردم اینجا
یادمه با چندتا از بچه ها انقدر صمیمی شدیم که رفتیم داخل تل و روبیکا گروه زدیم و یه عالمه چت میکردیم
محمد غزل مهسا شقایق ستین ایسان همشون کسایی بودن که تمام وقت باهاشون چت میکردم نمیتونم تگشون کنم چون حقیقتا خیلی هاشونو دیگه نمیدونم نامکاربریشون چیه
شاید خیلی چیزا تغیرم داد
چندتا رابطه مسخره مجازی
دوتا دوست خوبی که الان جدا از اینجا هم دارمشون مهسا و شقایق
گذشت و گذشت تصمیم گرفتم مدیر شم
هرروز یه عالمه فعاایت میکردم تا بلاخره بعد از چندین ماه مدیر شدم
ولی دیگه رسیده به ۱۴۰۰
حرفهای یسری ادمها و چیز های مسخره باعث شد طی یه تصمیم بعد از اون همه چیز از مدیرت انصراف بدم
و بعدش دیگه کلا رفتم
دوباره برگشتم ولی دیگه اون ادمها دیگه نبودن
دیگه گ ا دست ما نبود و اعضای جدید اومده بودن
پس من دیگه هیجوقت مثل قبل نیومدم اینجا
برام پر از خاطرات زیبا و خوبه اینجا
بنظرم دنیای مجازی جای عجیبیه
تو به ادمهایی وابسته میشی ک حتی یکبارم ندیدیشون
به کسایی درد هاتو میگی که هرگز چهرشونوندیدی
جای عجیبی بود اینجا
خوشحالم که یه دوران تمام لحظه هامو اینجا بودم