امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

كلـآه دآرآنـ....

#4
ادآمه..


اون چشم آبيه آرشامه .باباش و جد در جدش هتل داشتن تو ایران و اون ور اب اونم با این سنش دوتا هتل داره یکی
این جا یکی تهران نه ز این هتل ساده ها از اینا که تو فیلمای هالیوودی نشون می ده همه ی اینا به خاطر بابا بزرگ
بابا بزرگش بوده ! اون هشتاد سال پیش تو تهران سومین هتل و زده و کال معروفا تازه مدلم هست یه رگشم روسیه !
اون یکی مهام
-کدوم ؟
-همونی که چشمای تقریبا عسلی داره اون نمایشگاه ماشین داره اونم به لطف عموش تو روسیه و عمش تو المان !
پدر و مادرش هم نمایشگاه ماشین دارن ولی این وقتی بچه بوده تو روسیه و المان پیش عمه و عموش زیاد می رفته
این شده که پولداری و از اونا یاد گرفته هر ماشینی با هر نوعی و امکان نداره نشناسه از موتور و رادیاتور گرفته تا
لاستیک همه چیز و راجب به ماشین می دونه و اونم خیلی پولداره روزی دو تا ماشین عوض می کنه و همه هم
ماشینای خارجی باال صد میلیون ولی ماشین مورد عالقش فراریه و معموال با اون دیده میشه اونم خیلی معروفه چون
معموال پولدارای تهران ماشینای مورد پسندشون و از نمایشگاه اون انتخاب می کنن .
اون کیه ؟
اونی که کاله سورمه ای داره و چشمای گرد ابی داره رو میگی ؟
اره
اون دانیاله نثل در نثلش همه از یه دم دکترن وخودشم دو تا بیمارستان خصوصی داره تو زعفرانیه و االهیه
کارشم شدیدا درسته معموال اروم تر از اونای دیگست و کم پیش میاد اعصبانی باشه مادرش و از دست داده و با
پدرش که استاد دانشگاه بازنشستست زندگی می کنه جهت اطالع این دانشگاهم مال عموشه .
اون یکی چشم سبزه کیه ؟
اون راشا بهت پیشنهاد می دم باهاش کل کل نکنی یا مخصوصا دعوا
ارومه ولی خدا نکنه عصبی شه اخرین بار یکی بهش گفته بود
-از دماغ فیل افتادی
پسره رو پشت دانشگاه در حالی که یه دندش شکسته بود و یه دستشم در اومده بود پیدا کردن چهار تا باشگاه
داره دوتا بدنسازی یکی ژیمناستیک یکی هم کاراته باشگاهشم تو االهیه دوتا خیابون پاین تر از نمایشگاه ماشین
مهام و یک خیابون پاین تر از بیمارستان دانیال
اون پنجمی کیه که با جدیت داره به حرف بقیشون گوش میده ؟

با حسرت بهش نگاه کرد و گفت
-اون رایانه بابا و عموش و بابا بزرگش ارتشی ان مامان و دایی پدر بزرگ مادریش از بازیکنای والیبال عضو تیم ملی
بودن خودش هم یه سالن والیبال روبه روی باشگاه دوستش داره هم یک بدنسازی تو پارکینگ خونشم چار تا
ماشین بالا ی دویست میلیون داره باباش شهیده و پارتیشم شدیدا کلفته.تو سومین بیمارستان دوستشم شریکه به
لطف وضع توپ و چهره ی جذابش از همشون معروف تره و هر یک سال و چهار ماه یه دوست دختر عوض می کنه
همیشه همین طوره بعضیا می گن اون رفتارش از راشا خشن تره و موقع اعصبانیت از اونم خشن تر و ترسناک تره
کالهش همیشه مشکیه ولی اونای دیگه کالهاشون رنگ عوض می کنه اخرین بار دوست دختر صابقش توی دانشگاه
با صدای بلند بهش گفته بود
-شما هایی که پدرتون شهیده دارین کیف دنیا رو می کنین
-خب بعدش رایان چی کار کرد !
-هیچی دختره از دانشگاه با پارتیه دوست رایان اخراج شدو از ایرانم دیپرت شد االنم دختره داره تو امریکا درس
می خونه و پدر دختره هم شغلش و از دست داد
-اون اخریه کیه
-اون بهراد زیاد دیده نمی شه از نظر شهرت و پول از اونا ساده تر زندگی می کنه و یک 206 و یک بی ام و داره بچه
ی خاکیه و مهربونه هر چند قیافش به خاطر تصادفی که داشته یکم خشنه و ادم فکر می کنه اهل دعواست پسر
خاله ی رایانه و معموال پارتی هاشون و تو خونه ی اون که اتفاقا نزدیک به دانشگاه هم هست می گیرن چون خودش
دوتا خونه داره از این نظر راحته ولی کال جزو گروه اونا به حساب نمی یاد یکی از بچه ها می گفت این پنج تا پسر از
مهد کودک با هم بودن خالصه که حاضضرن جونشونم واسه هم بدن البته فکرنکنم رایان این طور باشه چون از همه
خشک تر و خشن تر و مغرور تره
-چرا همشون کاله دارن ؟
-هه خب بچه جون چون اونا کاله کجان استادا و بچه های دانشگاه مثل سگ ازشون می ترسن اونا پولدارن معروفن
و پارتی دارن و خوشگل و جذابن هیچ کی جز اونا حق گذاشتن کاله و نداره بهتره تو هم در بیاری چون اگه ببینن و
بشنون باهاتون لج می افتن
در حالی که از جا بلند می شد گفت اگه یکی از کاله کجا کالشو انداخت جلوت بدون که از این به بعد باهات لجه و هر
کاری واسه اذیتت می کنه از من گفتن بود و از کنارم رد شد وقتی با بهت برگشتم دیدم چهار تا کاله از البه الی
سبزه ها دیده میشه با حرص گفتم
-بیاید بیرون فضولا اوناهم با هیجان بیرون پریدن و گفتن
پس کاله کجا اینان!
*****
الناز***
خوب گوشاتون و باز کنین قانون اول برای این که از این دانشگاه شوت نشیم بیرون
یک*هر جا یه پسر با کاله دیدین فقط بدویین و قایم شین
دوم این که اگر نشد فرار کنین خیلی با احترام چاپلوسی می کنین اصال لج نمی کنین جواب نمی دین
سوم این که - تا جایی که می تونین از اطرافیان کاله کج ها دوری کنین فهمیدین
همه هم زمان گفتن بله
-اهان راستی باران اون پسری که با هاش دهن به دهن کرده بودی و کاله سرش بوده یکی از کاله کجاست سعی کن
دور و برش افتابی نشی باران با اخم سر تکون داد و گفت اه بیخیال دیگه از صبح هی زرت و زرت رفتین تو گوگل
و اینرنت و کوفت و درد و تا تونستین اطالعات ازشون پیدا کردین خود من به شخصه االن رنگ شرتشونم می دونم
محیا-خب رنگ شرت اون پسره مهام چی رنگیه ؟
باران - البالویی
هممون زدیم زیر خنده
-خب حاال چرا البالویی !
باران -خب اصال مشخصه دیگه وقتی کالش تو این عکسه و اون عکسه جیگریه حتما شرتشم البالوییه تا با هاش
ست کنه
هستی در حالی به سیبش گاز می زد گفت
اون وقت اون ارشام چی رنگیه شرتش
- با توجه به این که شلوار لیش این جا از این مدل پاره پوره های الکیه پس.....شرت پاش نیس
هستی سیبش و پرت کرد سمت باران گوفت
-اییی حالم به هم خورد چندش
همه زدیم زیر خنده و باران گفت
اون پسره دانیال هم معلومه از این دکتر ژیگول خوشگل پسنداست پس حتما سفید تور توری پاش کرده
با تعجب به چهره ی دانیال که تو عکسش اروم در حال خوردن قهوه بود خیره شدیمو منفجر شدیم با تصور یك
شرت سفید تو توری دوباره زدم زیر خنده
رویا -اون وقت این پسره راشا چی؟
باران با چشمای ریز شده به عکس راشا خیره شد و گفت
-این یکم خشن می زنه واسه همین ......حتما سورمه ایه روشم عکس پرچم امریکاست .
از خنده رو زمین پخش شده بودیم اخه یهو و با لحن جدی گفت پرچم امریکا .
-حاال چرا پرچم امریکا؟
باران-خب معلومه این یه پیام سیاسیه یعنی پرچم امریکا شرت ماست!
اول همه یکم به هم نگاه کردیم بعد دوباره مثل این بی نوایان مریض پخش زمین شدیم و از خنده در حال گاز گرفتن
چمنا بودیم چون رویا پشت دانشگاه یه جای کوچولوی خلوت پیدا کرده بود که مثل مخفی گاه بود و همه با لب تاپ
هستی در حال نگاه کردن به عکسای کاله کج ها بودیم تا بفهمیم که حرفای اون دختره راسته یا نه و واسه این کار
دو تا کالس و پیچوندیم.
محیا -دیگه کدومشون مونده اهان اون اخمالوی اسمش چی بود همون که زده بود باران و قهوه ای کرده بود
-باران- اوی سگ کی باشه اسمشم به گمونم رایان بود
باران با جدیت خیره شد به عکس رایان و گفت
خب این از اون پسر قبلیه جدی تره اوم نگاهشم سرد تره خودشم خیلی شاخ می دونه به احتمال زیاد از دخترای
اویزون به شدت بدش میاد و دوس دخترای ظریف و تر جیه می ده البته پایه ی همه کارای مثبت هیجده هست
بچه ها همه با هم گفتن
-اووووه
-باران -خالصش کنم واستون خودش و اون باال رو ابرا می بینه و همه ی اینا باعث میشه که شرتش مشکی باشه
بایه پاپیون روش
باز هممون زدیم زیر خنده هممون نیم دایره نشسته بودیم و لب تاپم جلومون بود هممون می خندیدیم و راجب به
اونا نظرای مثبت هیجده می دادیم البته بیشتر مسخره بازی در میاوردیم
باران از جاش بلند شد و در حالی که قر می داد گفت
کج کاله خوان یارمه یاره و دل دارمه ..)بعد به عکس رایان اشاره کرد و با قر گفت -عاشق خر سیاهم بی اون من
خری ندارم ما هم دست می زدیم و می خندیدیم منم بلند شدم و همراهی می کردم ودر حالی که به عکس دانیال
می کردم گفتم
-عاشق گاو سفیدم بی گاوم شرتی ندارم کج کاله خوان یارم....
-دانی به نظرت چی کارشون کنیم
هیچ نظری ندارم !
هممون یه جیغ بنفش کشیدیم و سیخ وایسادیم
یا جدت و سادات دانیال خون سرد به دیوار تکیه داده بود و در حالی که با نا خوناش ور می رفت با لبخند ارومی رو
به من گفت
-واقعا بدون من شرت نداری و نگاش و روی پاهام میخ کرد
یعنی احساس کردم زیر پام خالی شد توانایی هیچ کاری و نداشتم
ارشام روی قسمتی از دیوار کوتاه که اون طرفش پارکینگ بود نشسته بود و با لحن شیطونی گفت...

ادآمـــه دارد..
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نآشِنآسَم(:
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: كلـآه دآرآنـ.... - ᴠᴀᴍᴘɪʀᴇ - 03-05-2021، 9:03


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان