26-09-2020، 8:20
انسانهای اولیه را میتوان در قفقاز جنوبی، به ویژه در گرجستان، خیلی پیش از دورهٔ پارینه سنگی ردیابی کرد. جمجمهٔ انسان گرجی که یک میلیون و هشتصد هزار (۱٫۸۰۰٫۰۰۰) سال پیش زندگی میکردهاست، در حفاریهای اخیر در ناحیهٔ دمانیسی به دست آمدهاست.
اواخر عصر مفرغ و اوایل عصر آهن، سراسر گرجستان پیشرفت وسیعی را در حوزهٔ اقتصادی شاهد بود که همراه با سطح بالایی از صنایع دستی، گسترش روابط تجاری و توأم با افزایش نابرابریهای اجتماعی بود. در اواخر نیمهٔ دوم هزاره دوم پیش از میلاد مسیح، شرایط لازم برای ظهور یک جامعه طبقاتی ایجاد شده بود.
از هزارهٔ دوم پیش از میلاد مسیح، همزمان با قدرت گرفتن آشوریها، اقوام گله دار و دامپرور از سرزمین بینالنهرین در گرجستان سکنی گزیدند؛ که بعدها امپراتوری اورارتو را تشکیل دادند.
قابل ذکر است که قبایل گرجی یگانگی خود را همزمان با پایان عصر مفرغ، آغاز کردند. در پایان هزارهٔ دوم و آغاز هزاره اول پیش از میلاد، در نواحی جنوب شرقی گرجستان باستان، دو اتحادیه اصلی از قبایل ظهور کردند: دیائوخی و کولخیس که هر دو آنها تا قرن هشتم پیش از میلاد دوام داشتند.
در میانه قرن هشتم پیش از میلاد، دیائوخی در نتیجهٔ قدرت گرفتن اورارتو فروپاشید. غلبه کولها (کولخیس) و مخالفت آنها با تائوها (دیائوخی) نیز در این امر سهیم بود. قسمتی از سرزمین دیائوخی به کولها واگذار شد. مدتی بعد کشمکش بین کولها و اورارتو آغاز شد و کولها شکست خوردند.
امپراتوری اورارتو
قلمرو اورارتو در زمان خود وسیعترین امپراتوری بهشمار میرفت. در قرن هفتم پیش از میلاد، همزمان با آغاز دوره ضعف اورارتو، آریاییها پادشاهی ماد را تأسیس کردند. با قدرت گرفتن ماد و شکست خوردن اورارتو، مادها حوالی ارمنستان امروزی ساکن شدند که نتیجهٔ ترکیب این دو قوم (گرجی و آریایی) قوم ارمنی بود. در اوسط قرن ششم پیش از میلاد مسیح هخامنشیان جایگزین مادها، در حکومت بر جنوب گرجستان باستان شدند.
قرنهای ششم تا چهارم پیش از میلاد، دوره استحکام قبایل کارتلی، عمدتاً ساکنان گرجستان شرقی شد. کشمکش بین کنفدراسیونهای مختلف گرجی در نهایت منتج به تشکیل «پادشاهی ایبریا» به پایتختی «متسختا» شد.
از زمان بنیان پادشاهی گرجستان باستان یا همان ایبریا توسط پارناواز یکم در سدهٔ چهارم پیش از میلاد تا زمان حمله مغول به گرجستان در سدهٔ ۱۳ میلادی، دورهٔ صلح و آرامش در تاریخ گرجستان است و از حمله مغول به بعد، گرجستان تاریخی پر فراز و نشیب را به ایستادگی در برابر حملات ایرانیان، عثمانیها و روسها گذراندهاست.
با امضای عهدنامه گرجیوسک در سال ۱۷۸۳، گرجستان تحتالحمایهٔ روسیه شد و حدود بیست سال بعد یعنی در سال ۱۸۰۱ میلادی، روسیه، گرجستان را به عنوان یکی از فرمانداریهای خود اعلام نمود و رژیم تزاری در گرجستان برقرار شد. گرجستان پس از انقلاب اکتبر روسیه در سال ۱۹۱۸ اعلام استقلال کرد، اما ارتش سرخ شوروی در سال ۱۹۲۱ میلادی (۱۳۰۰ شمسی) به گرجستان حمله کرده و به مدت ۷۰ سال، گرجستان یکی از جمهوریهای شوروی بود تا اینکه در سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۷۰ شمسی)، به استقلال رسمی رسید.پیش از تاریخ
جمجمه ۲ میلیون ساله انسان گرجی
از شواهد باستانی چنین برمی آید که گرجستان جزئی از سرزمینهایی محسوب میشود که شاهد پیدایی حیات انسانی بر روی کرهٔ زمین بودهاست. اسکان و تکامل نوع بشر و پیشرفت فنون تولیدی و گسترش اجتماعی در سرزمین گرجستان در سراسر ادوار عمدهٔ پیش از تاریخ و بعد از آن ادامه داشتهاست.[۶]
تا ۳۵ هزار سال پیش جمعیت زیادی را در قلمرو گرجستان به ویژه سواحل دریای سیاه و حوزه رودخانه «ریونی قویریلا» (جایی که غارهای جروچی، ساگوار جیله و چاخاتی کشف شدهاست) شاهد بودهاست. سکونت در این نواحی، به ویژه در دوره پارینه سنگی متراکم بود و استقرارگاههای قابل توجه آن در دویس خورلی، ساکاژیا، ساگوارجیله، سامر تسخله، گورجیلاس کلده و نقاط دیگر قرار دارند (۳۵ تا ۱۰ هزار سال پیش). در قلمرو گرجستان قرارگاههای متعدد و زیادی از غارهای انسانهای اولیه از دوره نوسنگی بدست آمدهاست. اودیشی، کیس تریکی، آناسئولی، زموآلوانی و غیره از جمله این غارهاست.
پیش از میلاد مسیح
قلمرو پادشاهی گرجستان باستان در طول حکومت پارناواز یکم
در دورهٔ پالئوتیک در اراضی گرجستان در گسترهٔ وسیعی سکونت گزیده بود، در اواسط هزارهٔ چهارم پیش از میلاد، همراه با ذوب مس و برنز پیشرفت زیادی در کشاورزی و دامپروری گرجستان به وجود آمد، با آغاز هزارهٔ سوم پیش از میلاد، گرجستان وارد عصر مفرغ شد. در اواخر نیمهٔ دوم هزارهٔ دوم پیش از میلاد، شروط لازم برای ظهور یک جامعهٔ طبقاتی به وجود آمد. قبایل گرجی یگانگی خود را در اثنای عصر مفرغ پایانی آغاز کردند. در پایان هزارهٔ دوم پیش از میلاد در نواحی جنوب شرقی گرجستان باستان، دو اتحادیهٔ از اصلی از قبایل ظهور کردند. دیائوخیها و قولها، که هردو تا قرن هشتم پیش از میلاد دوام داشتند. در میانهٔ قرن هشتم پیش از میلاد دیائوخیها در نتیجه تجاوز اورارتو و با مساعدت قولها نابود شدند، قولها نیز در سالهای ۷۲۰ پیش از میلاد تحت سلطهٔ کیمریها درآمدند که از شمال هجوم آورده بودند. دیائوخیها و قولها اصلاً کنفدراسیونهایی بودند که در میانهٔ قرن هشتم پیش از میلاد تجزیه شدند.در قرون ۶ و ۷ پیش از میلاد ممالک جدیدی در شرق و جنوب ایبریا و در غرب کولخیس به وجود آمد. قرنهای ۴ تا ۶ پیش از میلاد دورهٔ استحکام عمیق قبایل کارتلی عمدتاً ساکنان جنوب، شرق و جنوب شرقی شد. کشمکش بین کنفدراسیونهای مختلف گرجی نهایتاً باعث تشکیل پادشاهی ایبریا به پایتختی متسختا شد. در قرون ۳ و ۴ پیش از میلاد، دولت ایبریا قدرتمند شد و پارناواز یکم در رأس آن قرار گرفت. او ایبریا و کولخیس را متحد نمود، زبان گرجی را به زبانی نوشتاری تبدیل کرد و به آبادانی و سازندگیهای عظیمی همت گماشت.
پادشاهیهای ایبریا و کولخیس جزء اولین دولتهای سرزمین قفقاز بودند، که در زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دنیای باستان نقش مهمی ایفا کردند.
در قرن اول پیش از میلاد، گرجستان به عنوان یک دولت قوی ظهور کرده و از استقلال سیاسی کاملی برخوردار بود.
از ظهور اسلام تا حملهٔ مغول
با ظهور اسلام در میانهٔ قرن هفتم میلادی و شروع حملات اعراب به بهانهٔ گسترش اسلام، گرجستان نیز از حملات اعراب در امان نماند، اعراب با حضور دراز مدت خود، خسارات و لطمات فراوانی به گرجستان وارد ساختند. با کاسته شدن از نفوذ خلفای عباسی در قفقاز و ظهور ترکان سلجوقی وضعیت گرجستان به سبب حملات ترکان و فتوحات بزرگ آنها وخیم شد. ترکان سلجوقی اراضی گرجستان را به مرتع تبدیل میکردند و بدین ترتیب پایهٔ اقتصاد فئودالی را متزلزل ساختند. مبارزهٔ بیامان گرجیها در نهایت منتج به محدود کردن فضای تأثیر اعراب شد که فقط در تفلیس جریان داشت. حکومت اعراب بر تفلیس با شکست آنها در جنگ دیدگوری در سال ۱۰۲۲ میلادی پایان یافت.
در نیمهٔ اول قرن ۱۰ مرزهای تائو کلارجتی (گرجستان) تا رود ارس گسترده شده بود. در نیمهٔ دوم همین قرن، داویت کوروپالات موجب رشد و توسعهٔ گرجستان شد. استپانوس تارونتس مورخ معاصر او مینویسد: «داویت کوروپالات بر تمام فرمانروایان عصر ما برتری دارد. او صلح را در تمام دول شرق، به ویژه در گرجستان و ارمنستان برقرار کردهاست. او به تمام جنگها خاتمه داده همهٔ مردمی را که در اطراف زندگی میکردند مغلوب کرده و همهٔ پادشاهان با ارادهٔ خود تسلیم اقتدار او شدند.»[۱۴]
باگرات سوم که از سال ۹۷۵ میلادی پادشاه گرجستان غربی بود، در سال ۱۰۰۸ جانشین پدرش گورگن دوم به پادشاهی گرجستان شرقی رسید. با اتحاد این دو پادشاهی، پادشاهی متحد گرجستان بنیان نهاده شد. در سال ۱۰۶۵ میلادی سلجوقیها به گرجستان حمله کردند و به مدت حدود بیست سال در گرجستان سلطه یافتند.
داویت چهارم در سال ۱۱۲۲ در جنگ دیدگوری اعراب مسلمان و ترکان سلجوقی را شکست داده و آنها را از گرجستان اخراج نمود. او در زمان پادشاهی خود به اصلاحات و اقداماتی جهت اعتلای گرجستان دست زد و فرهنگ و تمدن گرجستان را ترقی داد. در طول قرونهای ۱۲ و ۱۳ میلادی اقدامات داویت چهارم و پادشاهان پس از او به گل نشست و موجد عصر طلایی گرجستان شد و در زمان ملکه تامار، گرجستان به دورهٔ ترقی فرهنگ و تمدن خود رسید.
گرجستان و خراجگذارهای آن
این دوران از تاریخ گرجستان، شاهد سطح بالای از توسعهٔ فرهنگ گرجستان فئودالی از جمله فلسفه، تاریخ، ادبیات، معماری، نقاشی مینیاتور، فلزکاری و سفالگری بود. منظومهٔ عظیم حماسی شوتا روستاولی به نام «پلنگینه پوش» در پایان قرن ۱۲ و آغاز قرن ۱۳ سروده شدهاست. کارهای ادیبانه و عالمانهای در مراکز فرهنگی گرجستان در داخل و خارج کشور به نمایش درمیآمد. فرهنگ بسیار توسعه یافتهٔ قرن ۱۲ گرجستان در دورهٔ پیش تدارک دیده شده بود. صومعه ایویرون در آتن، صومعهٔ گرجی در کوه سیاه، صومعه صلیب در فلسطین و صومعه پتریتسیونی در بلغارستان، مراکز گرجی بودند که در آنها کارهای علمی و فرهنگی عمیقی انجام میشد.
فرهنگ کشور با توسعهٔ تعلیم و تربیت که به ترقی قابل ملاحظهای در دورهٔ مورد بررسی نائل شده بود، دست یافته بود. مدارس عموماً وابسته به کلیساها و صومعهها بودند. نظام تعلیم و تربیت گرجستان در حقیقت کاملاً تابع ایدئولوژی مسیحیت بود. این موضوع که مدارس ابتدای در بسیاری از شهرها، در کنار مدارس روحانی فعالیت داشتند، به اثبات میرسد. مدارس تحت سرپرستی کلیساها و صومعهها، رسمی بودند، موضوعاتی که در آنها تدریس میشد عبارت بودند از:الهیات، سرودههای مذهبی و استنتاخ تألیفات گرجی. در عین حال، فرزندان اعضای خاندان سلطنتی و فئودالها توسط معلمان خصوصی آموزش میدیدند. بزرگترین کلیساها نه تنها برای فعالیتهای آیین دینی، بلکه به عنوان مراکز و مدارس تعلیم و تربیت در خدمت بودند.
آشنایی نزدیک با سیستم آموزش بیزانس، نقش مهمی را در توسعه مدارس آموزشی در قرن ۱۱ و ۱۲ دارا بودهاست. بسیاری از گرجیها در بیزانس تحصیل نموده و از میان آنان، عالمان و ادیبان برجستهای همچون آرسن ایقالتوئلی و ایوانه پتریسی ظهور کردند.
در زمان داویت چهارم، مدارس و فرهنگستانهای بسیاری در گرجستان وجود داشت که از میان آنها «گلاتی» (غرب گرجستان) جایگاه ویژهای داشت. مورخان آن زمان دربارهٔ فرهنگستان گلاتی نوشتهاند: «این فرهنگستان در نوع خود اورشلیم دوم برای یادگیری و آموزش ارزشمند دانش است. آتن دوم و اولین مرکز فوق العادهٔ گستردهٔ قوانین الهی و همه شکوه و جلال کلیسایی است». فرهنگستان گلاتی جزو نخستینها بود که در دورهٔ فئودالیسم تأسیس شده بود. این فرهنگستان نیازهای علمی روز را پاسخ میداد و همواره حرکاتی ایدئولوژیک داشت که راه رنسانس گرجستان را، پیشبینی کرده بود. در کنار گلاتی، مراکز فرهنگی - روشنگری و علمی دیگری نیز در گرجستان آن زمان وجود داشت. در ایقالتو (شرق گرجستان) نیز مدرسه عالی وجود داشت. مؤسس و اولین رئیس فرهنگستان، آرسن ایقالتوئلی بود که در سالهای ۱۱۲۰ از گلاتی به ایقالتو آمده بود. از دیگر مراکز آموزش عالی میتوان از ساخت یک فرهنگستان در گرمی در کاختی (شرق گرجستان) نام برد. کارهای ادبی عمیق، فلسفی و ترجمه در مراکز فرهنگی. آموزشی در خارج از گرجستان انجام میشد. در این دوره تعدادی کارهای اساسی نوشته شدند و آثار مهم فرهنگ جهان به زبان گرجی ترجمه شد که پیشرفت علم و ادبیات ملی را تسهیل کردند.
امپراتوری مغول هنگام آغاز مبارزه گرجیها با آنان
با شروع حملات ویرانگرانهٔ مغولان، عصر طلایی تاریخ گرجستان خاتمه یافت. گرجیها به تلاش عظیمی جهت اخراج مغولان دست زدند و بعد از اخراج مغولان شروع به اقداماتی جهت توسعه فرهنگ و تمدن و تجدید خاطرهٔ دوران طلایی دست گشادند، اما به زودی دفتر این ایام با حملات جهانگشایی هراسانگیز بسته شد. تیمور لنگ هشت بار به گرجستان تاخت و همه جا را ویران ساخت و گرجستان دوباره به تباهی افتاد.
اواخر عصر مفرغ و اوایل عصر آهن، سراسر گرجستان پیشرفت وسیعی را در حوزهٔ اقتصادی شاهد بود که همراه با سطح بالایی از صنایع دستی، گسترش روابط تجاری و توأم با افزایش نابرابریهای اجتماعی بود. در اواخر نیمهٔ دوم هزاره دوم پیش از میلاد مسیح، شرایط لازم برای ظهور یک جامعه طبقاتی ایجاد شده بود.
از هزارهٔ دوم پیش از میلاد مسیح، همزمان با قدرت گرفتن آشوریها، اقوام گله دار و دامپرور از سرزمین بینالنهرین در گرجستان سکنی گزیدند؛ که بعدها امپراتوری اورارتو را تشکیل دادند.
قابل ذکر است که قبایل گرجی یگانگی خود را همزمان با پایان عصر مفرغ، آغاز کردند. در پایان هزارهٔ دوم و آغاز هزاره اول پیش از میلاد، در نواحی جنوب شرقی گرجستان باستان، دو اتحادیه اصلی از قبایل ظهور کردند: دیائوخی و کولخیس که هر دو آنها تا قرن هشتم پیش از میلاد دوام داشتند.
در میانه قرن هشتم پیش از میلاد، دیائوخی در نتیجهٔ قدرت گرفتن اورارتو فروپاشید. غلبه کولها (کولخیس) و مخالفت آنها با تائوها (دیائوخی) نیز در این امر سهیم بود. قسمتی از سرزمین دیائوخی به کولها واگذار شد. مدتی بعد کشمکش بین کولها و اورارتو آغاز شد و کولها شکست خوردند.
امپراتوری اورارتو
قلمرو اورارتو در زمان خود وسیعترین امپراتوری بهشمار میرفت. در قرن هفتم پیش از میلاد، همزمان با آغاز دوره ضعف اورارتو، آریاییها پادشاهی ماد را تأسیس کردند. با قدرت گرفتن ماد و شکست خوردن اورارتو، مادها حوالی ارمنستان امروزی ساکن شدند که نتیجهٔ ترکیب این دو قوم (گرجی و آریایی) قوم ارمنی بود. در اوسط قرن ششم پیش از میلاد مسیح هخامنشیان جایگزین مادها، در حکومت بر جنوب گرجستان باستان شدند.
قرنهای ششم تا چهارم پیش از میلاد، دوره استحکام قبایل کارتلی، عمدتاً ساکنان گرجستان شرقی شد. کشمکش بین کنفدراسیونهای مختلف گرجی در نهایت منتج به تشکیل «پادشاهی ایبریا» به پایتختی «متسختا» شد.
از زمان بنیان پادشاهی گرجستان باستان یا همان ایبریا توسط پارناواز یکم در سدهٔ چهارم پیش از میلاد تا زمان حمله مغول به گرجستان در سدهٔ ۱۳ میلادی، دورهٔ صلح و آرامش در تاریخ گرجستان است و از حمله مغول به بعد، گرجستان تاریخی پر فراز و نشیب را به ایستادگی در برابر حملات ایرانیان، عثمانیها و روسها گذراندهاست.
با امضای عهدنامه گرجیوسک در سال ۱۷۸۳، گرجستان تحتالحمایهٔ روسیه شد و حدود بیست سال بعد یعنی در سال ۱۸۰۱ میلادی، روسیه، گرجستان را به عنوان یکی از فرمانداریهای خود اعلام نمود و رژیم تزاری در گرجستان برقرار شد. گرجستان پس از انقلاب اکتبر روسیه در سال ۱۹۱۸ اعلام استقلال کرد، اما ارتش سرخ شوروی در سال ۱۹۲۱ میلادی (۱۳۰۰ شمسی) به گرجستان حمله کرده و به مدت ۷۰ سال، گرجستان یکی از جمهوریهای شوروی بود تا اینکه در سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۷۰ شمسی)، به استقلال رسمی رسید.پیش از تاریخ
جمجمه ۲ میلیون ساله انسان گرجی
از شواهد باستانی چنین برمی آید که گرجستان جزئی از سرزمینهایی محسوب میشود که شاهد پیدایی حیات انسانی بر روی کرهٔ زمین بودهاست. اسکان و تکامل نوع بشر و پیشرفت فنون تولیدی و گسترش اجتماعی در سرزمین گرجستان در سراسر ادوار عمدهٔ پیش از تاریخ و بعد از آن ادامه داشتهاست.[۶]
تا ۳۵ هزار سال پیش جمعیت زیادی را در قلمرو گرجستان به ویژه سواحل دریای سیاه و حوزه رودخانه «ریونی قویریلا» (جایی که غارهای جروچی، ساگوار جیله و چاخاتی کشف شدهاست) شاهد بودهاست. سکونت در این نواحی، به ویژه در دوره پارینه سنگی متراکم بود و استقرارگاههای قابل توجه آن در دویس خورلی، ساکاژیا، ساگوارجیله، سامر تسخله، گورجیلاس کلده و نقاط دیگر قرار دارند (۳۵ تا ۱۰ هزار سال پیش). در قلمرو گرجستان قرارگاههای متعدد و زیادی از غارهای انسانهای اولیه از دوره نوسنگی بدست آمدهاست. اودیشی، کیس تریکی، آناسئولی، زموآلوانی و غیره از جمله این غارهاست.
پیش از میلاد مسیح
قلمرو پادشاهی گرجستان باستان در طول حکومت پارناواز یکم
در دورهٔ پالئوتیک در اراضی گرجستان در گسترهٔ وسیعی سکونت گزیده بود، در اواسط هزارهٔ چهارم پیش از میلاد، همراه با ذوب مس و برنز پیشرفت زیادی در کشاورزی و دامپروری گرجستان به وجود آمد، با آغاز هزارهٔ سوم پیش از میلاد، گرجستان وارد عصر مفرغ شد. در اواخر نیمهٔ دوم هزارهٔ دوم پیش از میلاد، شروط لازم برای ظهور یک جامعهٔ طبقاتی به وجود آمد. قبایل گرجی یگانگی خود را در اثنای عصر مفرغ پایانی آغاز کردند. در پایان هزارهٔ دوم پیش از میلاد در نواحی جنوب شرقی گرجستان باستان، دو اتحادیهٔ از اصلی از قبایل ظهور کردند. دیائوخیها و قولها، که هردو تا قرن هشتم پیش از میلاد دوام داشتند. در میانهٔ قرن هشتم پیش از میلاد دیائوخیها در نتیجه تجاوز اورارتو و با مساعدت قولها نابود شدند، قولها نیز در سالهای ۷۲۰ پیش از میلاد تحت سلطهٔ کیمریها درآمدند که از شمال هجوم آورده بودند. دیائوخیها و قولها اصلاً کنفدراسیونهایی بودند که در میانهٔ قرن هشتم پیش از میلاد تجزیه شدند.در قرون ۶ و ۷ پیش از میلاد ممالک جدیدی در شرق و جنوب ایبریا و در غرب کولخیس به وجود آمد. قرنهای ۴ تا ۶ پیش از میلاد دورهٔ استحکام عمیق قبایل کارتلی عمدتاً ساکنان جنوب، شرق و جنوب شرقی شد. کشمکش بین کنفدراسیونهای مختلف گرجی نهایتاً باعث تشکیل پادشاهی ایبریا به پایتختی متسختا شد. در قرون ۳ و ۴ پیش از میلاد، دولت ایبریا قدرتمند شد و پارناواز یکم در رأس آن قرار گرفت. او ایبریا و کولخیس را متحد نمود، زبان گرجی را به زبانی نوشتاری تبدیل کرد و به آبادانی و سازندگیهای عظیمی همت گماشت.
پادشاهیهای ایبریا و کولخیس جزء اولین دولتهای سرزمین قفقاز بودند، که در زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دنیای باستان نقش مهمی ایفا کردند.
در قرن اول پیش از میلاد، گرجستان به عنوان یک دولت قوی ظهور کرده و از استقلال سیاسی کاملی برخوردار بود.
از ظهور اسلام تا حملهٔ مغول
با ظهور اسلام در میانهٔ قرن هفتم میلادی و شروع حملات اعراب به بهانهٔ گسترش اسلام، گرجستان نیز از حملات اعراب در امان نماند، اعراب با حضور دراز مدت خود، خسارات و لطمات فراوانی به گرجستان وارد ساختند. با کاسته شدن از نفوذ خلفای عباسی در قفقاز و ظهور ترکان سلجوقی وضعیت گرجستان به سبب حملات ترکان و فتوحات بزرگ آنها وخیم شد. ترکان سلجوقی اراضی گرجستان را به مرتع تبدیل میکردند و بدین ترتیب پایهٔ اقتصاد فئودالی را متزلزل ساختند. مبارزهٔ بیامان گرجیها در نهایت منتج به محدود کردن فضای تأثیر اعراب شد که فقط در تفلیس جریان داشت. حکومت اعراب بر تفلیس با شکست آنها در جنگ دیدگوری در سال ۱۰۲۲ میلادی پایان یافت.
در نیمهٔ اول قرن ۱۰ مرزهای تائو کلارجتی (گرجستان) تا رود ارس گسترده شده بود. در نیمهٔ دوم همین قرن، داویت کوروپالات موجب رشد و توسعهٔ گرجستان شد. استپانوس تارونتس مورخ معاصر او مینویسد: «داویت کوروپالات بر تمام فرمانروایان عصر ما برتری دارد. او صلح را در تمام دول شرق، به ویژه در گرجستان و ارمنستان برقرار کردهاست. او به تمام جنگها خاتمه داده همهٔ مردمی را که در اطراف زندگی میکردند مغلوب کرده و همهٔ پادشاهان با ارادهٔ خود تسلیم اقتدار او شدند.»[۱۴]
باگرات سوم که از سال ۹۷۵ میلادی پادشاه گرجستان غربی بود، در سال ۱۰۰۸ جانشین پدرش گورگن دوم به پادشاهی گرجستان شرقی رسید. با اتحاد این دو پادشاهی، پادشاهی متحد گرجستان بنیان نهاده شد. در سال ۱۰۶۵ میلادی سلجوقیها به گرجستان حمله کردند و به مدت حدود بیست سال در گرجستان سلطه یافتند.
داویت چهارم در سال ۱۱۲۲ در جنگ دیدگوری اعراب مسلمان و ترکان سلجوقی را شکست داده و آنها را از گرجستان اخراج نمود. او در زمان پادشاهی خود به اصلاحات و اقداماتی جهت اعتلای گرجستان دست زد و فرهنگ و تمدن گرجستان را ترقی داد. در طول قرونهای ۱۲ و ۱۳ میلادی اقدامات داویت چهارم و پادشاهان پس از او به گل نشست و موجد عصر طلایی گرجستان شد و در زمان ملکه تامار، گرجستان به دورهٔ ترقی فرهنگ و تمدن خود رسید.
گرجستان و خراجگذارهای آن
این دوران از تاریخ گرجستان، شاهد سطح بالای از توسعهٔ فرهنگ گرجستان فئودالی از جمله فلسفه، تاریخ، ادبیات، معماری، نقاشی مینیاتور، فلزکاری و سفالگری بود. منظومهٔ عظیم حماسی شوتا روستاولی به نام «پلنگینه پوش» در پایان قرن ۱۲ و آغاز قرن ۱۳ سروده شدهاست. کارهای ادیبانه و عالمانهای در مراکز فرهنگی گرجستان در داخل و خارج کشور به نمایش درمیآمد. فرهنگ بسیار توسعه یافتهٔ قرن ۱۲ گرجستان در دورهٔ پیش تدارک دیده شده بود. صومعه ایویرون در آتن، صومعهٔ گرجی در کوه سیاه، صومعه صلیب در فلسطین و صومعه پتریتسیونی در بلغارستان، مراکز گرجی بودند که در آنها کارهای علمی و فرهنگی عمیقی انجام میشد.
فرهنگ کشور با توسعهٔ تعلیم و تربیت که به ترقی قابل ملاحظهای در دورهٔ مورد بررسی نائل شده بود، دست یافته بود. مدارس عموماً وابسته به کلیساها و صومعهها بودند. نظام تعلیم و تربیت گرجستان در حقیقت کاملاً تابع ایدئولوژی مسیحیت بود. این موضوع که مدارس ابتدای در بسیاری از شهرها، در کنار مدارس روحانی فعالیت داشتند، به اثبات میرسد. مدارس تحت سرپرستی کلیساها و صومعهها، رسمی بودند، موضوعاتی که در آنها تدریس میشد عبارت بودند از:الهیات، سرودههای مذهبی و استنتاخ تألیفات گرجی. در عین حال، فرزندان اعضای خاندان سلطنتی و فئودالها توسط معلمان خصوصی آموزش میدیدند. بزرگترین کلیساها نه تنها برای فعالیتهای آیین دینی، بلکه به عنوان مراکز و مدارس تعلیم و تربیت در خدمت بودند.
آشنایی نزدیک با سیستم آموزش بیزانس، نقش مهمی را در توسعه مدارس آموزشی در قرن ۱۱ و ۱۲ دارا بودهاست. بسیاری از گرجیها در بیزانس تحصیل نموده و از میان آنان، عالمان و ادیبان برجستهای همچون آرسن ایقالتوئلی و ایوانه پتریسی ظهور کردند.
در زمان داویت چهارم، مدارس و فرهنگستانهای بسیاری در گرجستان وجود داشت که از میان آنها «گلاتی» (غرب گرجستان) جایگاه ویژهای داشت. مورخان آن زمان دربارهٔ فرهنگستان گلاتی نوشتهاند: «این فرهنگستان در نوع خود اورشلیم دوم برای یادگیری و آموزش ارزشمند دانش است. آتن دوم و اولین مرکز فوق العادهٔ گستردهٔ قوانین الهی و همه شکوه و جلال کلیسایی است». فرهنگستان گلاتی جزو نخستینها بود که در دورهٔ فئودالیسم تأسیس شده بود. این فرهنگستان نیازهای علمی روز را پاسخ میداد و همواره حرکاتی ایدئولوژیک داشت که راه رنسانس گرجستان را، پیشبینی کرده بود. در کنار گلاتی، مراکز فرهنگی - روشنگری و علمی دیگری نیز در گرجستان آن زمان وجود داشت. در ایقالتو (شرق گرجستان) نیز مدرسه عالی وجود داشت. مؤسس و اولین رئیس فرهنگستان، آرسن ایقالتوئلی بود که در سالهای ۱۱۲۰ از گلاتی به ایقالتو آمده بود. از دیگر مراکز آموزش عالی میتوان از ساخت یک فرهنگستان در گرمی در کاختی (شرق گرجستان) نام برد. کارهای ادبی عمیق، فلسفی و ترجمه در مراکز فرهنگی. آموزشی در خارج از گرجستان انجام میشد. در این دوره تعدادی کارهای اساسی نوشته شدند و آثار مهم فرهنگ جهان به زبان گرجی ترجمه شد که پیشرفت علم و ادبیات ملی را تسهیل کردند.
امپراتوری مغول هنگام آغاز مبارزه گرجیها با آنان
با شروع حملات ویرانگرانهٔ مغولان، عصر طلایی تاریخ گرجستان خاتمه یافت. گرجیها به تلاش عظیمی جهت اخراج مغولان دست زدند و بعد از اخراج مغولان شروع به اقداماتی جهت توسعه فرهنگ و تمدن و تجدید خاطرهٔ دوران طلایی دست گشادند، اما به زودی دفتر این ایام با حملات جهانگشایی هراسانگیز بسته شد. تیمور لنگ هشت بار به گرجستان تاخت و همه جا را ویران ساخت و گرجستان دوباره به تباهی افتاد.