امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

♫ رمــــــــــــآن ســـــــرنــوشـــــــت ♫

#29
پــارت بیستــــم

همه بچه ها خوشحال شدن .. حتی بیشتر از من ..
همگی سوارماشین شدیمو رفتیم سمت خونه..
سهیلا : سهیل اهنگ بذاار بترکونیم
پیمان : بیا گوشی منو وصل کن ی چیز خوب بذارم
ا یو ایکس رو بهش دادم تا وصل کنه ب گوشیش .. به به .. چی هم گذااشت ..
ـ شیداا شدمو پیدا شده عشقت تو دل مستم ...
پشت ماشین داشت نابود میشد .. همه داشتن با تعجب نگامون میکردن .. انگار کم داریم .. ولی نمیدونن چه شادی تو دلمه .. عه ؟؟؟!!
صدا اهنگو کم کردم ..
همه باهم گفتن ـ عـــــهـ
ـ عی درد .. انقدر هولم کردین بچه هامو ندیدم
همشون زدن زیر خنده ک زیر لب گفتم ـ درد ی سره!
ـ خب خنگی دیگه!
ـ زنت خنگه!
ـ عه داداش زنش منماااا
ـ عی بابا
خلاصه .. باهمین دنگ و فنگاا رسیدیم دم خونه .. همگی رفتیم بالا .. من ک زود رفتم دوش بگیرم .. ب دیبا و سهیلا هم سپردم ساک کوشولوهامو جم کنن .. کوشولو؟؟؟ عی خداا
از حموم ک اومدم بیرون .. دیدم خونع رو هواست .. اهنگ گذاشتن کلی هم از خودشون پذیرایی کردن ..
ـ خوشگذشته الحمدلله .. خداروشکر ..
ـ عه سهیل اومدی ؟ زود حاضر شو مامان زنگ زده میگه ستین منتظرمونع ...
رفتم تو اتاق و ی شلوار مشکی با ی پیرهن مردونه طوسی پوشیدم ... موهای بورمم سشوار کشیدمو ب سمت بالا دادم .. از تو اتاق داد زدم :
ـ سهیلا ساکارو اماده کردین؟
ـ اره بدوو .. ماهم باید لباسامونو عوض کنیم ..
ـ شما سوییچو بردارین زود برین من با ماشین ستین میرم ..
ـ باش .. میبینیمت سهیل ..
ـ اکی بدویین دیگ
خلاصه خوردنشون تمومی نداشت ... ب زور بیرونشون کردم ... زنگ زدم ی دسته گل رز هم سفارش دادم ... خونه هم ک تمیز کردم .. حالا .. حالا وقت رفتنه .. ساک هارو رو دوشم گذاشتمو رفتم سمت پارکینگ ...
با سبقت میروندم ... دسته گل رو ک گرفتم ب قنادی هم رفتمو شیرینی گرفتم ...
الان پشت در اتاق ستینم .. میخکوب شدم ... قلبم شدت گرفته ... دستمو گذاشتم رو دست گیره در .. کشیدم پایین و رفتم تو ...

** ستین **

خیلی شدید رعد و برق میزد ... از رعد و برق نمیترسم ولی خیلی وحشتناک بودن اینا ... سهیل بچه هارو برده بود پارک .. هر چیم زنگ میزدم جواب نمیداد ... نگران شده بودم ... از پشت پنجره سایه های وحشتناک میدیدم ... همش جیغ میزدم .. جیــغ جیـــــغ جیـــــــغ ....
ارووم ارووم چشامو باز کردم .. نور چشممو زد .. ی پرده جلو صورتم بود .. پرده چیع؟؟
ـ عه خانم دکتر .. بهوش اومد ..
ی خانومی ک ماسک زده بود و دستش خونی بود اومد سمتم ...
ـ بچه ها دست نگه دارید ... اسمت چیه؟
وا ... اشتباه اورده خودشم فهمیده ...
ـ من ستین
ـ خب حافظشو از دست نداده ... ببین دخترم ... تو باردار بودی الانم ی قلوت رو ب دنیا اوردیم ... اجازه بده این یکی هم ب دنیا بیاد ..
وا این چرا چرت و پرت میگع؟ من ؟ دوقلوو؟ ی دفعه یاد اونشب و تصادف افتادم ... من با سرعت میروندم ک حواسم رفت پی ضبط ... اومدم اهنگ بذارم ک دستم چرخید و رفت توی اتوبان بغلی ... با ی کامیون ازدواج کردم ... هاا؟؟؟ خیانت کردی؟؟؟ ب سهیلت؟؟؟ راستی سهیل کو ؟؟ چرا نمیاد نجاتم بده ؟؟ تو همین افکار صدای گریه بچه اومد ... این بچه تو شکم من بود؟؟ من باردار نبودم ... حالم بد شد ی دفعه و همه چی سیاه شد ...


دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://dl.akskhor.ir/uploads1/Screenshot-2020-05-16-05-38-24-808-com-miui-notes.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Karlina
پاسخ
 سپاس شده توسط Sirvan10_a


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: ♫ رمــــــــــــآن ســـــــرنــوشـــــــت ♫ - لــــــــــⓘلی - 16-05-2020، 4:05


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان