امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

♫ رمــــــــــــآن ســـــــرنــوشـــــــت ♫

#27
پارت نــوزدهــــم

توی چشمام زل زد و ی لبخند تلخ روی صورتش نشست . قلبم ایست کرد ..
ـ خانم دکتر جوون ب لب شدیم ..
ـ خداروشکر بچه ها سالم ب دنیا اومدن واتفاقی برا ستین نیفتاده ... اقای رضایی بیا پیشم چند لحظه..
دنبالش راه افتادم ک رفت تو اتاقش و نشست روی صندلیش .. منم دم در بودم ..
ـ چرا نمیای بشینی؟
ـ ...
ـ بیا بشین ... پشیمون نمیشی
رفتم تو اتاقش و نشستم رو ب روش
ـ ی خبر خوب دارم برات
یهو انرژی خوب بهم تزریق شد ..
ـ ستین بهوش اومده
ـ چ..چ..چـــی ؟؟؟
ـ اره به هوش اومده .. منتظر توعه
داشتم حرفاشو انالیز میکردم .. منتظر توعه ..
سری از جام بلند شدم .. خاستم برم ک ..
ـ نرو .. هنو کار دارم باهات
ـ بفرمایید
ـ بذا از اتاق عمل بیاد بیرون ... بره تو بخش .. میبینیش
ـ کارتون این بود؟
ـ بهتره بری خونه .. خودتو خوشگل موشمل کنی ... هرچیزی هم ک واسه بچه ها لازمه بیاری ..خاهرت مبگفت یادت رفته ..
از حرفاش خندم گرفت ...
ـ چشم .. کاره دیگه ؟؟
ـ ب سلامت
از اتاق رفتم بیرون ک مامانو دیدم ... داشت گریه میکرد .. فک کنم فال ? ایستاده بود ..
بغلش کردمو بوسیدمش .. یکم صحبت هم کردیم و در نهایت بنده ? کردمو ?.
تو راه بچه هارو ? و برومشون بیرون بیمارستان
چون میدونستم خوشحالیشون زیاده..
ـ بچــــه هااا
ـ بگوووو
ـ ستین به هوش اومد
حیاط بیمارستان رفت بالا اومد پایین
ـ خوب شد اومدیم بیرونااا
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Karlina
پاسخ
 سپاس شده توسط Z_m ، _ƇRAƵƳ_ ، *Aɴѕel* ، BIG-DARK


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: ♫ رمــــــــــــآن ســـــــرنــوشـــــــت ♫ - لــــــــــⓘلی - 13-05-2020، 0:02


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان