09-05-2020، 19:04
(آخرین ویرایش در این ارسال: 09-05-2020، 19:21، توسط The moon.
دلیل ویرایش: افزودن تصویر/
)
II:
۱۳۱۷
با ورود صنعت فیلمسازی به ایران وزارت داخله، در واکنش به «توجه روزافزون برای ضبط مناظر، عمارات، تأسیسات و خیابانها نزد تولیدکنندگان وطنی»، آییننامه جدیدی تنظیم میکند که مقرراتی برای فیلمبرداری، عکاسی، نقاشی و طراحی دارد. بخش فیلمبرداری این آییننامه ۱۲ ماده دارد که ماده ۲ آن مسئولیت رسیدگی به امور تولید و صدور پروانه نمایش فیلمها را به اداره کل شهربانی میدهد.
۱۳۲۰
پس از ورود نیروهای متفقین به ایران، در وزارت داخله، دایرهای ویژه به اسم اداره نمایشها تأسیس میشود که مسئولیتش با زنی آمریکایی به اسم نیلا کوک است. قرار میشود مسئولیت نظارت بر نمایش فیلمها با این دایره باشد. در این دوره حساسیتها در مورد منافع متفقین در ایران است و هیچ کنترل دیگری صورت نمیگیرد، تا حدی که مطبوعات دوباره خواستار سانسور فیلمها میشوند. به عنوان مثال در مجله هولیوود به تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۴ آمدهاست:
«امروز یکی از ادارات حساس کشورشاهنشاهی توسط بانویی اداره میشود که به عنوان متخصص نمایش آنچه را که صد در صد مربوط به وزارت فرهنگ است، به خود اختصاص داده… خانم نیلا کوک را ما مقصر ندانسته زیرا ایشان باید چندین سال در این مملکت زندگی نمایند تا به روش خاص و اخلاق ایرانی آشنا شوند و آن وقت اگر از امتحان قبول شدند، تخصص خود را به نفع مردمان این کشور به کار بندند… سابق بر این دقت خاص دربارهٔ اجازه فیلمها و نمایشات مبذول میگردید… اما امروزه چون شهربانی در امور سینماها و تماشاخانهها مداخله ندارد، اگر فیلمهایی بدون اجازه نمایش داده شود پس از آن که مدتی از نمایش آن گذشت و شخص وطنپرستی متوجه شد، پس از شکایت شاید آن فیلم سانسور شده و مانع نمایش آن شوند. اخیراً فیلمی در یکی از سینماهای مبتذل تهران نمایش میدادند که هیچکس از وجود آن اطلاع نداشت و در نتیجه اقدامات آقای دهقان، از آن جلوگیری به عمل آمد و متن فیلم از این قرار بود: <<نادرشاه در هندوستان به خانه زنی هندی برای بی عصمتی رفته و هندیها او را میکشند.»
تا به حال ما تصور میکردیم که ایرانیانی که متصدی این گونه کارها هستند بی اطلاع میباشند ولی متأسفانه از موقعی که خانم کوک به این سمت گمارده شدهاند اوضاع سینما و تئاترها به طوری خراب و خطرناک شدهاست که هیچ امیدواری به تأمین جان مردم نمیرود.>>
۱۳۲۴
بعد از برکناری نیلا کوک، برای مدتی مسئولیت نظارت بر نمایش فیلمها به اداره تبلیغات وزارت کار محول میشود. وزارت کشور زیر بار نمیرود و کار به مجلس شورای ملی کشیده میشود. مجلس در جلسه ۲۴ اسفند ۱۳۲۴ خود رسیدگی به امور فیلم و نمایش را به وزارت کشور میسپارد و این وزارتخانه را ملزم به وضع مقررات و ایجاد تشکیلاتی برای این کار میکند.
1329
حاصل کار وزارت کشور در انجام وظیفهای که مجلس بر عهده اش گذاشته، بالاخره نهایی میشود؛ و حاصل آن آییننامه سینماها و موسسات نمایشی است. این آییننامه ۹ فصل و ۷۷ ماده دارد. فصل ۶ این آییننامه به بازدید فیلم اختصاص دارد. این فصل روش سانسور فیلم را تا سالهای سال تعیین میکند. طبق قانون جدید، هیچ فیلمی را در هیچ کجا نمیشود نمایش داد، مگر اینکه به تأیید کمیسیون نمایش برسد. کمیسیون نمایش از نمایندگان وزارت کشور، سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک)، اداره انتشارات و رادیو (صدا و سیما فعلی) و یک نماینده از سندیکای سینماها (بدون حق رای) تشکیل میشد. اگر فیلم یا صحنهای را سه نفر از اعضاء رد کنند آن فیلم یا صحنه سانسور میشود. قسمتهای حذفی هم در خود اداره نمایش نگهداری میشود. موارد غیرمجاز در این قانون، لیستی مفصل است، اما در عمل بیشترین تأکید روی فیلمهای تاریخی است که به داستان سلاطین میپردازد. قرار است شاهها بد نمایش داده نشوند.
آییننامه سینماها و موسسات نمایشی
این آییننامه مصوب خرداد ۱۳۲۹ در وزارت کشور میباشد. در این بخش به قسمتهایی از آن اشاره شدهاست. ماده ۵۰: هیچ گونه فیلمی اعم از فیلمهای تربیتی، ورزشی، تفریحی، علمی، اختیاری، اخباری، تجاری و غیره را نمیتوان در هیچیک از سینماها و اماکن عمومی یا محل اجتماعات دیگر و تلویزیون یا وسیله دیگری به معرض نمایش گذارد مگر اینکه مورد بازدید کمیسیون نمایش قرار گرفته و پروانه نمایش برای آن فیلم صادر شده باشد. ماده ۵۲: هرگاه پس از بازدید فیلم قسمتی از آن حذف گردید و متصدی سینما بدون توجه به نظر کمیسیون قسمت حذف شده را نمایش داد، پروانه فیلم مذکور برای همیشه در سراسر کشور لغو میگردد. ماده ۵۴: تعیین نامهای فیلمهای سینما موکول به موافقت کمیسیون نمایش خواهد بود و تغییر آن ممنوع است. ماده ۵۵:کمیسیون نمایش با رعایت موارد پانزدهگانه زیر از کلیه فیلمهای صاحبان سینما و سندیکا و تلویزیون بازدید نموده و از نمایش فیلم یا قسمتهایی از فیلم که منطبق با موارد زیر باشد جلوگیری خواهد نمود.
مخالف با مبانی دین و تبلیغ علیه دین اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری.
مخالف با رژیم مشروطه سلطنتی و اهانت به مقام شامخ سلطنت و خاندان بلافصل سلطنتی.
انقلابات سیاسی در کلیه کشورها که منجر به تغییر رژیم سلطنت گردد.
تحریک به انقلاب و عصیان علیه حکومت و رژیم سلطنتی کشور.
تبلیغ هرگونه مرام و مسلکی که به موجب مقررات کشور ایران غیرقانونی شناخته شده باشد.
هر نوع فیلمی که در آن قاتل و جانی و سارق در نتیجه قتل، بدون مجازات مانده باشد.
هرگونه شورش و انقلاب در زندان که نتیجتاً منجر به شکست قوای انتظامی و پیروزی زندانیان گردد.
تحریک کارگران و دانشجویان و کشاورزان و سایر طبقات به مقابله با قوای انتظامی و تخریب کارخانجات یا مدارس و آتشسوزی.
فیلمهایی که مخالف با آداب و رسوم و سنن ملی کشور باشد.
صحنههایی از فیلم که موجب اشمئزاز و بیزاری بینندگان گردد، به نحوی که موجبات تأثر و ناراحتی شدید تماشاچیان را فراهم کند.
صحنههایی از فیلم که در آن روابط نامشروع زنان شوهردار یا فریب و اغفال دختران نمایش داده شود و همچنین صحنههایی که در آن زنان لخت نمایش داده شود.
استعمال کلمات مستهجن (فحش) و اصطلاحات رکیک و تمسخر لهجههای محلی (بیشتر در مورد دوبلاژ رعایت شود).
نشان دادن صحنه زن و مرد در یک بستر در صورتی که زن و مرد برهنه باشند و فقط پوشش روی تختخواب حجاب حالت آنها باشد.
فیلمهایی که موجب فساد اخلاق جامعه یا برخلاف عفت عمومی باشد و در آن رموز گانگستری نمایش داده شود.
فیلمهایی که به اختلافات نژادی و مذهبی دامن زند و موجب بغض و عناد مردم گردد.
نمونهای از نحوه اعمال سانسور در دهه ۱۳۳۰
در مجله جهان سینما به تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۳۱ آمدهاست: «در فیلم موسیو بوکر، به اشتراک باب هوپ و جون کافید، پادشاه سلمانی مخصوص خود بوکر را برای اصلاح ریش خود احضار میکند لیکن شما صحنهای که او ریش پادشاه را میتراشد ندیدید. این صحنه جالب توجه را که در حدود شش دقیقه میشد سانسور کرده بودند. از فیلم رنگی و تاریخی تسخیرناپذیر به اشتراک گاری کوپر و پولت کودارد نیز در حدود ۲۰ دقیقه سانسور شده بود و شخصی که مأمور این کار بود، ادعا داشت چنان با مهارت این عمل را انجام دادهاست که هیچکس متوجه نخواهد شد.
فیلم تمام رنگی و فانتزی شاهین صحرا به طرز عجیبی سانسور شد. توضیح اینکه داستان فیلم در حدود ۲۰۰۰ سال قبل در تهران اتفاق میافتاد ولی کلمه تهران را که در سرتاسر فیلم از دهان هنرپیشگان خارج میشد سانسور کرده بودند. در فیلم تاریخی کریستف کلمب به اشتراک فردریم مارچ نیز در یکی از صحنهها نشان میدهد که کلمب با حالت عصبانیت به فیلیپ پادشاه اسپانیا حملهور گشته و او را به زمین میزند در حالی که با کمال خونسردی این صحنه را سانسور کرده بودند. بیشتر از پنج صحنه بسیار جالب و تماشایی که اصل موضوع فیلم ملکه نقره را تشکیل میداد، بریده شده بود، چون که این قسمتها یا شامل انقلاب بودند یا دستبرد و حمله به بانک را نشان میدادند و این احتیاط کمیسیون نمایشات به جهت این بود که در ایران مردم از انقلاب و دستبرد به بانک چیزی نمیدانند و البته نباید آن را یاد بگیرند.
اما سانسور ماهرانه فیلم جانباز، شاهکار تمام سانسورها محسوب میشود. در اینجا از شباهت دو نفر از پرسناژهای فیلم استفاده کرده و پایان فیلم را به کلی عوض کرده بودند. در اواخر فیلم جانباز لورنزوی پادشاه با دشمنش رامون به دوئل مشغول میگردد. در اینجا همه منتظرند که یکی از دو حریف از پای درآیند در صورتی که صحنه نیمه تمام میماند و ناگهان نشان داده میشود که رامون با کارلوس به دوئل پرداخته و به دست او کشته میشود و تماشاچی مشاهده میکند که لورنزو روی زمین افتاده و سینه او مجروح شده. پس از چند کلمه صحبت ناگهان در صحنه دیگر او را زنده و سلامت نشان میدهند. در صورتی که فیلم در اصل این طور نبوده و از کمپانی تهیهکننده با این شکل خارج نشدهاست. در اصل رامون با شمشیر خود شاه را از پای درمیآورد و بعد با کارلوس به نبرد میپردازد و کارلوس هم پس از اینکه رامون را به قتل میرساند نزد لورنزو آمده و با او صحبت میکند. لورنزو به او توصیه میکند و سپس در همانجا زندگی را بدرود میگوید.»
۱۳۱۷
با ورود صنعت فیلمسازی به ایران وزارت داخله، در واکنش به «توجه روزافزون برای ضبط مناظر، عمارات، تأسیسات و خیابانها نزد تولیدکنندگان وطنی»، آییننامه جدیدی تنظیم میکند که مقرراتی برای فیلمبرداری، عکاسی، نقاشی و طراحی دارد. بخش فیلمبرداری این آییننامه ۱۲ ماده دارد که ماده ۲ آن مسئولیت رسیدگی به امور تولید و صدور پروانه نمایش فیلمها را به اداره کل شهربانی میدهد.
۱۳۲۰
پس از ورود نیروهای متفقین به ایران، در وزارت داخله، دایرهای ویژه به اسم اداره نمایشها تأسیس میشود که مسئولیتش با زنی آمریکایی به اسم نیلا کوک است. قرار میشود مسئولیت نظارت بر نمایش فیلمها با این دایره باشد. در این دوره حساسیتها در مورد منافع متفقین در ایران است و هیچ کنترل دیگری صورت نمیگیرد، تا حدی که مطبوعات دوباره خواستار سانسور فیلمها میشوند. به عنوان مثال در مجله هولیوود به تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۲۴ آمدهاست:
«امروز یکی از ادارات حساس کشورشاهنشاهی توسط بانویی اداره میشود که به عنوان متخصص نمایش آنچه را که صد در صد مربوط به وزارت فرهنگ است، به خود اختصاص داده… خانم نیلا کوک را ما مقصر ندانسته زیرا ایشان باید چندین سال در این مملکت زندگی نمایند تا به روش خاص و اخلاق ایرانی آشنا شوند و آن وقت اگر از امتحان قبول شدند، تخصص خود را به نفع مردمان این کشور به کار بندند… سابق بر این دقت خاص دربارهٔ اجازه فیلمها و نمایشات مبذول میگردید… اما امروزه چون شهربانی در امور سینماها و تماشاخانهها مداخله ندارد، اگر فیلمهایی بدون اجازه نمایش داده شود پس از آن که مدتی از نمایش آن گذشت و شخص وطنپرستی متوجه شد، پس از شکایت شاید آن فیلم سانسور شده و مانع نمایش آن شوند. اخیراً فیلمی در یکی از سینماهای مبتذل تهران نمایش میدادند که هیچکس از وجود آن اطلاع نداشت و در نتیجه اقدامات آقای دهقان، از آن جلوگیری به عمل آمد و متن فیلم از این قرار بود: <<نادرشاه در هندوستان به خانه زنی هندی برای بی عصمتی رفته و هندیها او را میکشند.»
تا به حال ما تصور میکردیم که ایرانیانی که متصدی این گونه کارها هستند بی اطلاع میباشند ولی متأسفانه از موقعی که خانم کوک به این سمت گمارده شدهاند اوضاع سینما و تئاترها به طوری خراب و خطرناک شدهاست که هیچ امیدواری به تأمین جان مردم نمیرود.>>
۱۳۲۴
بعد از برکناری نیلا کوک، برای مدتی مسئولیت نظارت بر نمایش فیلمها به اداره تبلیغات وزارت کار محول میشود. وزارت کشور زیر بار نمیرود و کار به مجلس شورای ملی کشیده میشود. مجلس در جلسه ۲۴ اسفند ۱۳۲۴ خود رسیدگی به امور فیلم و نمایش را به وزارت کشور میسپارد و این وزارتخانه را ملزم به وضع مقررات و ایجاد تشکیلاتی برای این کار میکند.
1329
حاصل کار وزارت کشور در انجام وظیفهای که مجلس بر عهده اش گذاشته، بالاخره نهایی میشود؛ و حاصل آن آییننامه سینماها و موسسات نمایشی است. این آییننامه ۹ فصل و ۷۷ ماده دارد. فصل ۶ این آییننامه به بازدید فیلم اختصاص دارد. این فصل روش سانسور فیلم را تا سالهای سال تعیین میکند. طبق قانون جدید، هیچ فیلمی را در هیچ کجا نمیشود نمایش داد، مگر اینکه به تأیید کمیسیون نمایش برسد. کمیسیون نمایش از نمایندگان وزارت کشور، سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک)، اداره انتشارات و رادیو (صدا و سیما فعلی) و یک نماینده از سندیکای سینماها (بدون حق رای) تشکیل میشد. اگر فیلم یا صحنهای را سه نفر از اعضاء رد کنند آن فیلم یا صحنه سانسور میشود. قسمتهای حذفی هم در خود اداره نمایش نگهداری میشود. موارد غیرمجاز در این قانون، لیستی مفصل است، اما در عمل بیشترین تأکید روی فیلمهای تاریخی است که به داستان سلاطین میپردازد. قرار است شاهها بد نمایش داده نشوند.
آییننامه سینماها و موسسات نمایشی
این آییننامه مصوب خرداد ۱۳۲۹ در وزارت کشور میباشد. در این بخش به قسمتهایی از آن اشاره شدهاست. ماده ۵۰: هیچ گونه فیلمی اعم از فیلمهای تربیتی، ورزشی، تفریحی، علمی، اختیاری، اخباری، تجاری و غیره را نمیتوان در هیچیک از سینماها و اماکن عمومی یا محل اجتماعات دیگر و تلویزیون یا وسیله دیگری به معرض نمایش گذارد مگر اینکه مورد بازدید کمیسیون نمایش قرار گرفته و پروانه نمایش برای آن فیلم صادر شده باشد. ماده ۵۲: هرگاه پس از بازدید فیلم قسمتی از آن حذف گردید و متصدی سینما بدون توجه به نظر کمیسیون قسمت حذف شده را نمایش داد، پروانه فیلم مذکور برای همیشه در سراسر کشور لغو میگردد. ماده ۵۴: تعیین نامهای فیلمهای سینما موکول به موافقت کمیسیون نمایش خواهد بود و تغییر آن ممنوع است. ماده ۵۵:کمیسیون نمایش با رعایت موارد پانزدهگانه زیر از کلیه فیلمهای صاحبان سینما و سندیکا و تلویزیون بازدید نموده و از نمایش فیلم یا قسمتهایی از فیلم که منطبق با موارد زیر باشد جلوگیری خواهد نمود.

مخالف با مبانی دین و تبلیغ علیه دین اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری.
مخالف با رژیم مشروطه سلطنتی و اهانت به مقام شامخ سلطنت و خاندان بلافصل سلطنتی.
انقلابات سیاسی در کلیه کشورها که منجر به تغییر رژیم سلطنت گردد.
تحریک به انقلاب و عصیان علیه حکومت و رژیم سلطنتی کشور.
تبلیغ هرگونه مرام و مسلکی که به موجب مقررات کشور ایران غیرقانونی شناخته شده باشد.
هر نوع فیلمی که در آن قاتل و جانی و سارق در نتیجه قتل، بدون مجازات مانده باشد.
هرگونه شورش و انقلاب در زندان که نتیجتاً منجر به شکست قوای انتظامی و پیروزی زندانیان گردد.
تحریک کارگران و دانشجویان و کشاورزان و سایر طبقات به مقابله با قوای انتظامی و تخریب کارخانجات یا مدارس و آتشسوزی.
فیلمهایی که مخالف با آداب و رسوم و سنن ملی کشور باشد.
صحنههایی از فیلم که موجب اشمئزاز و بیزاری بینندگان گردد، به نحوی که موجبات تأثر و ناراحتی شدید تماشاچیان را فراهم کند.
صحنههایی از فیلم که در آن روابط نامشروع زنان شوهردار یا فریب و اغفال دختران نمایش داده شود و همچنین صحنههایی که در آن زنان لخت نمایش داده شود.
استعمال کلمات مستهجن (فحش) و اصطلاحات رکیک و تمسخر لهجههای محلی (بیشتر در مورد دوبلاژ رعایت شود).
نشان دادن صحنه زن و مرد در یک بستر در صورتی که زن و مرد برهنه باشند و فقط پوشش روی تختخواب حجاب حالت آنها باشد.
فیلمهایی که موجب فساد اخلاق جامعه یا برخلاف عفت عمومی باشد و در آن رموز گانگستری نمایش داده شود.
فیلمهایی که به اختلافات نژادی و مذهبی دامن زند و موجب بغض و عناد مردم گردد.
نمونهای از نحوه اعمال سانسور در دهه ۱۳۳۰
در مجله جهان سینما به تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۳۱ آمدهاست: «در فیلم موسیو بوکر، به اشتراک باب هوپ و جون کافید، پادشاه سلمانی مخصوص خود بوکر را برای اصلاح ریش خود احضار میکند لیکن شما صحنهای که او ریش پادشاه را میتراشد ندیدید. این صحنه جالب توجه را که در حدود شش دقیقه میشد سانسور کرده بودند. از فیلم رنگی و تاریخی تسخیرناپذیر به اشتراک گاری کوپر و پولت کودارد نیز در حدود ۲۰ دقیقه سانسور شده بود و شخصی که مأمور این کار بود، ادعا داشت چنان با مهارت این عمل را انجام دادهاست که هیچکس متوجه نخواهد شد.
فیلم تمام رنگی و فانتزی شاهین صحرا به طرز عجیبی سانسور شد. توضیح اینکه داستان فیلم در حدود ۲۰۰۰ سال قبل در تهران اتفاق میافتاد ولی کلمه تهران را که در سرتاسر فیلم از دهان هنرپیشگان خارج میشد سانسور کرده بودند. در فیلم تاریخی کریستف کلمب به اشتراک فردریم مارچ نیز در یکی از صحنهها نشان میدهد که کلمب با حالت عصبانیت به فیلیپ پادشاه اسپانیا حملهور گشته و او را به زمین میزند در حالی که با کمال خونسردی این صحنه را سانسور کرده بودند. بیشتر از پنج صحنه بسیار جالب و تماشایی که اصل موضوع فیلم ملکه نقره را تشکیل میداد، بریده شده بود، چون که این قسمتها یا شامل انقلاب بودند یا دستبرد و حمله به بانک را نشان میدادند و این احتیاط کمیسیون نمایشات به جهت این بود که در ایران مردم از انقلاب و دستبرد به بانک چیزی نمیدانند و البته نباید آن را یاد بگیرند.
اما سانسور ماهرانه فیلم جانباز، شاهکار تمام سانسورها محسوب میشود. در اینجا از شباهت دو نفر از پرسناژهای فیلم استفاده کرده و پایان فیلم را به کلی عوض کرده بودند. در اواخر فیلم جانباز لورنزوی پادشاه با دشمنش رامون به دوئل مشغول میگردد. در اینجا همه منتظرند که یکی از دو حریف از پای درآیند در صورتی که صحنه نیمه تمام میماند و ناگهان نشان داده میشود که رامون با کارلوس به دوئل پرداخته و به دست او کشته میشود و تماشاچی مشاهده میکند که لورنزو روی زمین افتاده و سینه او مجروح شده. پس از چند کلمه صحبت ناگهان در صحنه دیگر او را زنده و سلامت نشان میدهند. در صورتی که فیلم در اصل این طور نبوده و از کمپانی تهیهکننده با این شکل خارج نشدهاست. در اصل رامون با شمشیر خود شاه را از پای درمیآورد و بعد با کارلوس به نبرد میپردازد و کارلوس هم پس از اینکه رامون را به قتل میرساند نزد لورنزو آمده و با او صحبت میکند. لورنزو به او توصیه میکند و سپس در همانجا زندگی را بدرود میگوید.»