18-04-2020، 0:07
(آخرین ویرایش در این ارسال: 18-04-2020، 0:27، توسط ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱.)
#اسرار علمی بی پاسخ
| سیگنال های شیطانی |
مغز دارای یکی از قوی ترین سنسور های موجود در دنیاست.
این سنسور که به طور طبیعی در مغز انسان و البته گربه است بسیار به توجه ونگاه عکس العمل نشان میدهد.
به عنوان مثال اگر شما خواب باشید وشخصی در دو متری تا پنج متری شما به شما به مدت طولانی توجه و نگاه کند مغز شما به صورت ناخوداگاه متوجه این امر میشود و به شما اطلاع میدهد.
مغز انسان هرگز فرکانس دروغ و تقلبی به قلب و اندام های حسی دیگر صادر نمیکند.در مواقعی که شما احساس میکنید در تنهایی خود تنها نیستید مطمعن باشید که همینگونه است.
شب مغز انسان به اوج قدرت تشخیص توجه و نگاه میشود.مغز در این موقع با اینکه خسته است اما همچنان در تکاپوی گرفتن امواج توجه و نکاه است.
دانشمندان معتقد هستند کسانی که به صورت تکراری بین ساعت های ۲ و ۳ شب از خواب بدون دلیل بیدار میشوند مطمعن باشند مغزشان انهارا بیدار کرده است و به انها در حال دادن هشدار است که شما در مرکز توجه کسی هستید.
باوری که میان مردم عام مبنی بر اینکه اگر شب ها خوابتان نمیبرد یا از خواب میپرید احتمال دارد کسی به شما فکر میکند ،تا حدی درست است.اما این نظریه توجه کردن به شما از راه دور را رد میکند.
مطمعنا شخص دیگری باید در نزدیکی شما و با فاصله کمتری به شما توجه و نگاه کند که مغزتان این چنین شمارا از خواب بیدار میکند.
#اسرار کشف شده
| نقاشی پر رمز و راز دمنیکو گیرلاندیو |
داوینچی تنها نقاشی نیست که در کارهای او رمز و رموزی عجیب قرار دارد، بسیاری از نقاشی های هم دوره و قدیمی تر از دوران او نیز دارای خصوصیاتی عجیب هستند، یکی از این نقاشی ها اثر دمنیکو گیرلاندیو نقاشی با اصلیتی ایتالیایی است، در بسیاری از نقاشی های او طرح هایی عجیب و خاص به چشم میخورد، اما میتوان خاص ترین نقاشی او را مریم مقدس و جیوانینوی پرهیزگار دانست که در ان بسیاری از شاهکارهای هنری تاریخ جهان دارای نکات عجیبی هستند، برخلاف نقاشی های داوینچی که رموز و کدهای ان بسیار مخفی و عمیق بعضی از این نقاشی نه تنها دارای رموز مخفی نیستند بلکه این نکات کاملا واضح و مشخص است، یکی از این اثرها نقاشی مریم مقدس و جیوانینو ی پرهیزگار است، این نقاشی در میانه ی قرن ۱۵ توسط دمنیکو گیرلاندیو کشیده شده (۱۴۴۹-۱۴۹۴).
این نقاشی هماکنون در موزه ی ملی روم در ایتالیا نگه داری میشود، در این نقاشی بر روی شانه ی راست مریم جسمی به وضوح تمام و معلق در اسمان قرار دارد این جسم دقیقا مانند طرحها و عکس هایی است امروزه با عنوان یوفو وجود دارد! در پایین این جسم شخصی به همراه سگش در حال تماشاست، در این تصویر دهان سگ باز است به طوری که به نظر میرسد در حال پارس کردن باشد.
وجود این شخص و سگ نشان از این نکته دارد که بسیاری از مردم این جسم را دیده بودند
در سمت دیگر این نقاشی و دقیقا در سمت چپ تنه ی درخت چیزی شبیه به خورشید وجود دارد که سه جسم نورانی در حال حرکت به سمت ان هستند، از طرف دیگر برروی لباس مریم نیزطرحی نورانی وجود دارد، این طرح به علاوه ی شکل ان سه جسم نورانی در بسیاری از نقاشی های کهن و مابین ۵قرن اخیر که در اروپا کشیده شده است به چشم میخورد، شباهت این طرح ها به حدی زیاد است که به نظر میرسد این نقاشان این مدل خاص را از روی یک طرح واحد کپی کرده باشند.
درمورد این نقاشی بسیاری معتقدند مریم در حال محافظت از این کودک است (با توجه به پارس کردن سگ) و تعدادی نیز معتقدند که این کودک در واقع هدیه ای از سمت ان اجسام است! بررسی های علمی نشان میدهد رنگ چهره ی مریم کمی تیره تر از اطراف ان است، در این ازمایش که در سال ۲۰۰۸ و در ایتالیا انجام شد همچنین مشخص شد که بسیاری از ترکیب رنگ های این اثر با نقاشی های مشابه خود در زمان های متفاوت یکسان است.
این نقاشی نه تنها، تنها نقاشی با این خصوصیت نیست بلکه یکی از اخرین هاست در برخی موارد نقاشی هایی با قدمتی ۱۵۰ سال بیشتر از این اثر نیز دارای چنین طرح هایی هستند که در مقالاتی دیگر بررسی خواهند شد.
#اتفاقات اسرار آمیز
| تغییر رفتار عجیب جسیکا بعد از مرگ پدرش |
زمانی که جسیکا ۴ ساله بود پدرش را در حمله ۱۱ سپتامبر از دست داد. از فردای آن روز مادر متوجه تغییرات واضحی در دخترش شد.
او گوشهای مینشست و با کسی حرف میزد و بازی میکرد. وقتی مادر از پرسید که با چه کسی حرف میزند جسیکا پاسخ داد که پدرش است. ابتدا مادر این موضوع را طبیعی تلقی میکرد و معتقد بود فقدان پدر برای جسیکا سخت است و او اینگونه نبود پدر را برای خود جبران میکند اما چندی بعد به تعداد کسانی که جسیکا با آنها حرف میزد افزوده شد و وقتی مادر از او میپرسید که با چه کسی صحبت میکند او نام دوستان پدرش را که اغلب در همان فاجعه ۱۱ سپتامبر مرده بودند میآورد.
این موضوع دیگر طبیعی و عادی نبود. جسیکا نام کسانی را به زبان میآورد که واقعا دوستان پدرش بودند اما او آنها را قبلا ملاقات نکرده بود. به مرور با بزرگتر شدن جسیکا تعداد ملاقات او با ارواح کم شد و حالا دیگر جسیکا نمیتواند با ارواح صحبت کند اما تمام جزئیات ملاقاتهای خود را به خاطر دارد. او تعریف میکند که هر بار پدر همراه با دوستانش به ملاقات او میآمدند و با او بازی میکردند و دوستان پدر مهربانانه خود را به او معرفی میکردند و او نیز از مصاحبت و بازی با آنها لذت میبرد.
با این وجود کارشناسان معتقدند حرفهای جسیکا دروغی بیش نیست و برای اسامی که این دختر در آن سن به زبان میآورد میگویند در حرفهای سابق میان مادر و پدر حتما این اسامی را شنیده و در بازیهای تخیلی خود آن را بیان میکرده است.
#افراد تسخیر شده
| دختر ۶ ساله تسخیر شده |
در سال ۱۹۵۰ ثابت شد که دختری ۶ ساله بنام سوفیا تسخیر شده است. در عکسهایی که این دختر حضور داشت چهرهء دیگر افراد تیره و تار و شیطانی می افتاد. ماهها بعد پزشکان تشخیص دادند که سوفیا از یک بیماری روانی رنج میبرد. او نه می توانست صحبت کند و نه چیزی می شنید و دچار حملات ناگهانی میشد. همچنین او چیزی نمیخورد و همیشه در حال جیغ کشیدن بود، دخترک هیچگاه نمیخوابید و همیشه بوی بدی میداد هرچند که والدینش او را به دفعات می شستند. در سن ۸ سالگی، تمام بدن سوفیا را کبودیها و زخمهای فراوان فرا گرفتند و در نهایت بر اثر ایست قلبی در روز تولدش درگذشت.
#شکنجه گران
| معلم مرموز عروسک ساز |
این عکس در سال ۱۹۲۰ گرفته شده و متعلق به یک خانوم عروسک ساز است. وی عروسک سازی را تنها جهت تفریح انجام میداده و شغل اصلی وی دبیر مقطع ایتدایی بوده. وی همیشه میخواست عروسک هایش با دیگر عروسک های آن دوران تفاوت داشته باشد و جلب توجه کند. به همین خاطر یک روز که در مدرسه بود تصمیم میگیرد از موهای دانش آموزانش برای عروسک ها استفاده کند و با سرگرم کردن دانش آموزان کمی از موهای آنها رو میزد و از آنها در عروسک هایش استفاده میکرد. این معلم تا مدتی همین کار را میکرد که روزی فکر جدید و وحشتناکی به سرش زد.
او تصمیم گرفت از پوست یکی از دانش آموزانش برای عروسکش استفاده کند. به همین دلیل دانش آموز دختر مورد نظر خودش را به جایی خلوت میبرد و کمی از پوست او را میبرد و او را در همان حالت رها میکند. دخترک درد زیادی را متحمل شده بود بعد از رسیدن به خانشان ماجرا را برای خانواده اش تعریف میکند. خانواده دخترک از دست معلم روانی شکایت میکنند. بعد از جلسات متعددی که در دادگاه ایجاد شد این معلم به دلیل جنون محکوم شناخته نشد و به تیمارستان فرستاده شد. او در دادگاه اعتراف به کندن پوست چند کودک دیگر کرد که دانش آموزان وی نبودند.
| سیگنال های شیطانی |
مغز دارای یکی از قوی ترین سنسور های موجود در دنیاست.
این سنسور که به طور طبیعی در مغز انسان و البته گربه است بسیار به توجه ونگاه عکس العمل نشان میدهد.
به عنوان مثال اگر شما خواب باشید وشخصی در دو متری تا پنج متری شما به شما به مدت طولانی توجه و نگاه کند مغز شما به صورت ناخوداگاه متوجه این امر میشود و به شما اطلاع میدهد.
مغز انسان هرگز فرکانس دروغ و تقلبی به قلب و اندام های حسی دیگر صادر نمیکند.در مواقعی که شما احساس میکنید در تنهایی خود تنها نیستید مطمعن باشید که همینگونه است.
شب مغز انسان به اوج قدرت تشخیص توجه و نگاه میشود.مغز در این موقع با اینکه خسته است اما همچنان در تکاپوی گرفتن امواج توجه و نکاه است.
دانشمندان معتقد هستند کسانی که به صورت تکراری بین ساعت های ۲ و ۳ شب از خواب بدون دلیل بیدار میشوند مطمعن باشند مغزشان انهارا بیدار کرده است و به انها در حال دادن هشدار است که شما در مرکز توجه کسی هستید.
باوری که میان مردم عام مبنی بر اینکه اگر شب ها خوابتان نمیبرد یا از خواب میپرید احتمال دارد کسی به شما فکر میکند ،تا حدی درست است.اما این نظریه توجه کردن به شما از راه دور را رد میکند.
مطمعنا شخص دیگری باید در نزدیکی شما و با فاصله کمتری به شما توجه و نگاه کند که مغزتان این چنین شمارا از خواب بیدار میکند.
#اسرار کشف شده
| نقاشی پر رمز و راز دمنیکو گیرلاندیو |
داوینچی تنها نقاشی نیست که در کارهای او رمز و رموزی عجیب قرار دارد، بسیاری از نقاشی های هم دوره و قدیمی تر از دوران او نیز دارای خصوصیاتی عجیب هستند، یکی از این نقاشی ها اثر دمنیکو گیرلاندیو نقاشی با اصلیتی ایتالیایی است، در بسیاری از نقاشی های او طرح هایی عجیب و خاص به چشم میخورد، اما میتوان خاص ترین نقاشی او را مریم مقدس و جیوانینوی پرهیزگار دانست که در ان بسیاری از شاهکارهای هنری تاریخ جهان دارای نکات عجیبی هستند، برخلاف نقاشی های داوینچی که رموز و کدهای ان بسیار مخفی و عمیق بعضی از این نقاشی نه تنها دارای رموز مخفی نیستند بلکه این نکات کاملا واضح و مشخص است، یکی از این اثرها نقاشی مریم مقدس و جیوانینو ی پرهیزگار است، این نقاشی در میانه ی قرن ۱۵ توسط دمنیکو گیرلاندیو کشیده شده (۱۴۴۹-۱۴۹۴).
این نقاشی هماکنون در موزه ی ملی روم در ایتالیا نگه داری میشود، در این نقاشی بر روی شانه ی راست مریم جسمی به وضوح تمام و معلق در اسمان قرار دارد این جسم دقیقا مانند طرحها و عکس هایی است امروزه با عنوان یوفو وجود دارد! در پایین این جسم شخصی به همراه سگش در حال تماشاست، در این تصویر دهان سگ باز است به طوری که به نظر میرسد در حال پارس کردن باشد.
وجود این شخص و سگ نشان از این نکته دارد که بسیاری از مردم این جسم را دیده بودند
در سمت دیگر این نقاشی و دقیقا در سمت چپ تنه ی درخت چیزی شبیه به خورشید وجود دارد که سه جسم نورانی در حال حرکت به سمت ان هستند، از طرف دیگر برروی لباس مریم نیزطرحی نورانی وجود دارد، این طرح به علاوه ی شکل ان سه جسم نورانی در بسیاری از نقاشی های کهن و مابین ۵قرن اخیر که در اروپا کشیده شده است به چشم میخورد، شباهت این طرح ها به حدی زیاد است که به نظر میرسد این نقاشان این مدل خاص را از روی یک طرح واحد کپی کرده باشند.
درمورد این نقاشی بسیاری معتقدند مریم در حال محافظت از این کودک است (با توجه به پارس کردن سگ) و تعدادی نیز معتقدند که این کودک در واقع هدیه ای از سمت ان اجسام است! بررسی های علمی نشان میدهد رنگ چهره ی مریم کمی تیره تر از اطراف ان است، در این ازمایش که در سال ۲۰۰۸ و در ایتالیا انجام شد همچنین مشخص شد که بسیاری از ترکیب رنگ های این اثر با نقاشی های مشابه خود در زمان های متفاوت یکسان است.
این نقاشی نه تنها، تنها نقاشی با این خصوصیت نیست بلکه یکی از اخرین هاست در برخی موارد نقاشی هایی با قدمتی ۱۵۰ سال بیشتر از این اثر نیز دارای چنین طرح هایی هستند که در مقالاتی دیگر بررسی خواهند شد.
#اتفاقات اسرار آمیز
| تغییر رفتار عجیب جسیکا بعد از مرگ پدرش |
زمانی که جسیکا ۴ ساله بود پدرش را در حمله ۱۱ سپتامبر از دست داد. از فردای آن روز مادر متوجه تغییرات واضحی در دخترش شد.
او گوشهای مینشست و با کسی حرف میزد و بازی میکرد. وقتی مادر از پرسید که با چه کسی حرف میزند جسیکا پاسخ داد که پدرش است. ابتدا مادر این موضوع را طبیعی تلقی میکرد و معتقد بود فقدان پدر برای جسیکا سخت است و او اینگونه نبود پدر را برای خود جبران میکند اما چندی بعد به تعداد کسانی که جسیکا با آنها حرف میزد افزوده شد و وقتی مادر از او میپرسید که با چه کسی صحبت میکند او نام دوستان پدرش را که اغلب در همان فاجعه ۱۱ سپتامبر مرده بودند میآورد.
این موضوع دیگر طبیعی و عادی نبود. جسیکا نام کسانی را به زبان میآورد که واقعا دوستان پدرش بودند اما او آنها را قبلا ملاقات نکرده بود. به مرور با بزرگتر شدن جسیکا تعداد ملاقات او با ارواح کم شد و حالا دیگر جسیکا نمیتواند با ارواح صحبت کند اما تمام جزئیات ملاقاتهای خود را به خاطر دارد. او تعریف میکند که هر بار پدر همراه با دوستانش به ملاقات او میآمدند و با او بازی میکردند و دوستان پدر مهربانانه خود را به او معرفی میکردند و او نیز از مصاحبت و بازی با آنها لذت میبرد.
با این وجود کارشناسان معتقدند حرفهای جسیکا دروغی بیش نیست و برای اسامی که این دختر در آن سن به زبان میآورد میگویند در حرفهای سابق میان مادر و پدر حتما این اسامی را شنیده و در بازیهای تخیلی خود آن را بیان میکرده است.
#افراد تسخیر شده
| دختر ۶ ساله تسخیر شده |
در سال ۱۹۵۰ ثابت شد که دختری ۶ ساله بنام سوفیا تسخیر شده است. در عکسهایی که این دختر حضور داشت چهرهء دیگر افراد تیره و تار و شیطانی می افتاد. ماهها بعد پزشکان تشخیص دادند که سوفیا از یک بیماری روانی رنج میبرد. او نه می توانست صحبت کند و نه چیزی می شنید و دچار حملات ناگهانی میشد. همچنین او چیزی نمیخورد و همیشه در حال جیغ کشیدن بود، دخترک هیچگاه نمیخوابید و همیشه بوی بدی میداد هرچند که والدینش او را به دفعات می شستند. در سن ۸ سالگی، تمام بدن سوفیا را کبودیها و زخمهای فراوان فرا گرفتند و در نهایت بر اثر ایست قلبی در روز تولدش درگذشت.
#شکنجه گران
| معلم مرموز عروسک ساز |
این عکس در سال ۱۹۲۰ گرفته شده و متعلق به یک خانوم عروسک ساز است. وی عروسک سازی را تنها جهت تفریح انجام میداده و شغل اصلی وی دبیر مقطع ایتدایی بوده. وی همیشه میخواست عروسک هایش با دیگر عروسک های آن دوران تفاوت داشته باشد و جلب توجه کند. به همین خاطر یک روز که در مدرسه بود تصمیم میگیرد از موهای دانش آموزانش برای عروسک ها استفاده کند و با سرگرم کردن دانش آموزان کمی از موهای آنها رو میزد و از آنها در عروسک هایش استفاده میکرد. این معلم تا مدتی همین کار را میکرد که روزی فکر جدید و وحشتناکی به سرش زد.
او تصمیم گرفت از پوست یکی از دانش آموزانش برای عروسکش استفاده کند. به همین دلیل دانش آموز دختر مورد نظر خودش را به جایی خلوت میبرد و کمی از پوست او را میبرد و او را در همان حالت رها میکند. دخترک درد زیادی را متحمل شده بود بعد از رسیدن به خانشان ماجرا را برای خانواده اش تعریف میکند. خانواده دخترک از دست معلم روانی شکایت میکنند. بعد از جلسات متعددی که در دادگاه ایجاد شد این معلم به دلیل جنون محکوم شناخته نشد و به تیمارستان فرستاده شد. او در دادگاه اعتراف به کندن پوست چند کودک دیگر کرد که دانش آموزان وی نبودند.