05-04-2020، 20:52
پارت سوم
** سهیل **
یک ساعت از رفتن نفسم میگذره .
پرونده ها و کاغذا همه رو جم کردم و به اتاق بردمو سرجاشون گذاشتم
بی هدف ب سمت تلوزیون راه افتادم و کنترل رو برداشتم و روشنش کردم
کانال هارو همینجور رد میکردم . خونه بدون شیطنتاش جهنمه.
تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم:
-سلام عشقم
-سلام خوشگل خانم خوش میگذره؟
-اره جات خالیه . چیکار میکنی؟
- من هیچی نشستم
-اخی .. خب به سام زنگ بزن بیاد پیشت
- باشه .. شاید من رفتم پیشش
-باشه .. راستی ناهار چیکاررر میکنی؟
-بیرون میخورم
-خب چرا نمیری خونه مامان پانته ا ؟؟
- ولش کن الان دارا و سهیلا اینا اونجان
- وا خب توعم برو دیگه
-باشه ببینم چی میشه
-کاری نداری سهیلــــــــی؟
-ن عشقم برو .. سلام برسون
-چشمم خدافظ
-خدافظ
با صداش جون گرفتم . تصمیم گرفتم برم اونجا . با شوخی های بابا حتما حالم سرجاش میاد.
در حال حاضر شدن بودم ک گوشیم زنگ خورد . پدرجون بود:
-سلام پدرجون
-سلام پسرم خوبی؟
-ممنون شما خوبین ؟ جاانم
-ب لطفت پسرم . امشب با ستین ی سر بیاین اینجا عمه وحیدت و وندا اومدن.
با شنیدن اسماشون حالم بد شد.
-پدرجون ... میشه نیایم؟
- ن حتما باید بیاین
-پس خودم میام ... ستین امشب نیست
-همین ک گفتم
و بعدش گوشی رو قطع کرد
واای حالا چیکار کنم . امشب همه چی لو میره . اگه نرم ی بساطه اگه برم ی بساط .
خدایاااا کمکم کـــــــــــــــــن
.......
** سهیل **
یک ساعت از رفتن نفسم میگذره .
پرونده ها و کاغذا همه رو جم کردم و به اتاق بردمو سرجاشون گذاشتم
بی هدف ب سمت تلوزیون راه افتادم و کنترل رو برداشتم و روشنش کردم
کانال هارو همینجور رد میکردم . خونه بدون شیطنتاش جهنمه.
تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم:
-سلام عشقم
-سلام خوشگل خانم خوش میگذره؟
-اره جات خالیه . چیکار میکنی؟
- من هیچی نشستم
-اخی .. خب به سام زنگ بزن بیاد پیشت
- باشه .. شاید من رفتم پیشش
-باشه .. راستی ناهار چیکاررر میکنی؟
-بیرون میخورم
-خب چرا نمیری خونه مامان پانته ا ؟؟
- ولش کن الان دارا و سهیلا اینا اونجان
- وا خب توعم برو دیگه
-باشه ببینم چی میشه
-کاری نداری سهیلــــــــی؟
-ن عشقم برو .. سلام برسون
-چشمم خدافظ
-خدافظ
با صداش جون گرفتم . تصمیم گرفتم برم اونجا . با شوخی های بابا حتما حالم سرجاش میاد.
در حال حاضر شدن بودم ک گوشیم زنگ خورد . پدرجون بود:
-سلام پدرجون
-سلام پسرم خوبی؟
-ممنون شما خوبین ؟ جاانم
-ب لطفت پسرم . امشب با ستین ی سر بیاین اینجا عمه وحیدت و وندا اومدن.
با شنیدن اسماشون حالم بد شد.
-پدرجون ... میشه نیایم؟
- ن حتما باید بیاین
-پس خودم میام ... ستین امشب نیست
-همین ک گفتم
و بعدش گوشی رو قطع کرد
واای حالا چیکار کنم . امشب همه چی لو میره . اگه نرم ی بساطه اگه برم ی بساط .
خدایاااا کمکم کـــــــــــــــــن
.......