04-04-2020، 16:24
پارت دوم
-برا چی برم بیرون؟
-چون میخام لباسامو عوض کنم
-بابا اذیتم نکن ستین .. منکه سرم پایینه نگات نمیکنم
-من چمیدونم ... شاید ی دفعه نگا کردی
-اصلا چرا خودت نمیری بیرون؟؟؟
-ببخشیدا ... من همه وسایلم اینجاس
- خب منم وسایلم اینجاست
ب سمتش رفتم و هرچی وسیله داشت روی میز گذاشتم و دوباره برگشتم تو اتاق :
- دیگه نیست
خندید و بلند شد . لپمو کشید و گفت :
-شیطون شدی وروجک؟
- بیشترم میشه
وبعد دررو روش بستم . لباسامو پوشیدم و نشستم پشت میز ارایش . بلاخره خودم باید بافتنو یاد بگیرم
حاضرم شرط ببندم 10 دفعه باز و بسته ش کردم ولی نشد .
-سهیــــــــــــــــــل
-ای خـــــــــدا .... جــــــانمم؟؟
-موهامو میبافی؟
-پـــــــــوف ... باشه بیا
بدو بدو رفتم پیشش نشستم و شروع کرد ب بافتن موهام. تموم ک شد ی دونه اروم زد تو سرم
چشامو ریز کردم و ب سمتش چرخیدم . از نگاهم خندش گرفت .
منم یدونه محکم تر زدم تو سرش و دوییدم تو اتاق و افتادم رو تخت
سهیل هم خیلی اروم وارد اتاق شد و اروم اروم اومد سمت در و زد تو سرم
دوباره اومدم بزنمش ک گفت :
- اوه اوه دیرت شد
ساعتو نگاه کردم . دیرم شده بود
-شب میام تلافی میکنم وایسااا حالااا
-باشه تو برو دیرت نشه
بدو بدو شالمو سرم کردم و وسایلامو برمیداشتم
-کی برمیگردی عشقم ؟؟؟؟
-شام ک پیش همیم .... 6 و7 برمیگردم
-زیاد شیطونی نکنی؟؟
-چشم
-بی بلا عزیزم
-کاری نداری برم؟؟؟
-نه برو ... مواظب خودت باش
-خداحافظ پس
-خدافظ
از در بیرون رفتم و دکمه اسانسور رو فشردم . سریع ب پارکینگ رفتم وسوار ماشین شدم . با سبقت میروندم
ضبط رو روشن کردم :
دلبر جااانم
بی اجازه قلب مابردی ... کجا بردی
ای عشق جاانم ... هر نفس را بی هوا بردی ... کجا بردی
با اهنگ لبخونی میکردم و با ریتمش ب فرمون ضرب میزدم . اینجوری از استرسم کم میشد .
بلاخره رسیدم . بهش زنگ زدم:
-سلام خانم خوشگله کجاایی؟؟؟
-سلام عزیزم من رسیدم تو رسیدی؟
-اره ..من دم در ایستادم .. بیای تو منو میبینی
- باشه پس اومدم
-بدو دختر جووون
-چشم چشم
سریع از ماشین پیاده شدم و به سمت در ورودی پارک راه افتادم
تا هم دیگه رو دیدیم ، به سمت هم پرواز کردیم ....
نظر و سپاس فراموش نشه
-برا چی برم بیرون؟
-چون میخام لباسامو عوض کنم
-بابا اذیتم نکن ستین .. منکه سرم پایینه نگات نمیکنم
-من چمیدونم ... شاید ی دفعه نگا کردی
-اصلا چرا خودت نمیری بیرون؟؟؟
-ببخشیدا ... من همه وسایلم اینجاس
- خب منم وسایلم اینجاست
ب سمتش رفتم و هرچی وسیله داشت روی میز گذاشتم و دوباره برگشتم تو اتاق :
- دیگه نیست
خندید و بلند شد . لپمو کشید و گفت :
-شیطون شدی وروجک؟
- بیشترم میشه
وبعد دررو روش بستم . لباسامو پوشیدم و نشستم پشت میز ارایش . بلاخره خودم باید بافتنو یاد بگیرم
حاضرم شرط ببندم 10 دفعه باز و بسته ش کردم ولی نشد .
-سهیــــــــــــــــــل
-ای خـــــــــدا .... جــــــانمم؟؟
-موهامو میبافی؟
-پـــــــــوف ... باشه بیا
بدو بدو رفتم پیشش نشستم و شروع کرد ب بافتن موهام. تموم ک شد ی دونه اروم زد تو سرم
چشامو ریز کردم و ب سمتش چرخیدم . از نگاهم خندش گرفت .
منم یدونه محکم تر زدم تو سرش و دوییدم تو اتاق و افتادم رو تخت
سهیل هم خیلی اروم وارد اتاق شد و اروم اروم اومد سمت در و زد تو سرم
دوباره اومدم بزنمش ک گفت :
- اوه اوه دیرت شد
ساعتو نگاه کردم . دیرم شده بود
-شب میام تلافی میکنم وایسااا حالااا
-باشه تو برو دیرت نشه
بدو بدو شالمو سرم کردم و وسایلامو برمیداشتم
-کی برمیگردی عشقم ؟؟؟؟
-شام ک پیش همیم .... 6 و7 برمیگردم
-زیاد شیطونی نکنی؟؟
-چشم
-بی بلا عزیزم
-کاری نداری برم؟؟؟
-نه برو ... مواظب خودت باش
-خداحافظ پس
-خدافظ
از در بیرون رفتم و دکمه اسانسور رو فشردم . سریع ب پارکینگ رفتم وسوار ماشین شدم . با سبقت میروندم
ضبط رو روشن کردم :
دلبر جااانم
بی اجازه قلب مابردی ... کجا بردی
ای عشق جاانم ... هر نفس را بی هوا بردی ... کجا بردی
با اهنگ لبخونی میکردم و با ریتمش ب فرمون ضرب میزدم . اینجوری از استرسم کم میشد .
بلاخره رسیدم . بهش زنگ زدم:
-سلام خانم خوشگله کجاایی؟؟؟
-سلام عزیزم من رسیدم تو رسیدی؟
-اره ..من دم در ایستادم .. بیای تو منو میبینی
- باشه پس اومدم
-بدو دختر جووون
-چشم چشم
سریع از ماشین پیاده شدم و به سمت در ورودی پارک راه افتادم
تا هم دیگه رو دیدیم ، به سمت هم پرواز کردیم ....
نظر و سپاس فراموش نشه