سلام،سلام
خو ب میخوام با کمک همه اعضا یه رمان بنویسیم
که هرکی هرجوری خواست ادامه اش بده
استارتشو من میزنم بقیش با شما دوستتون دارم
اسم رمانم شیشمین نفری که پارت میزاره انتخاب می کنه
با صدای استاد سرمو بالا گرفتم
دانشگاهم بدبختی های خودشو داشت ها از اون طرف بعد از تموم کردن اون همه دوره نظامی و جهشی زدن الان باید به عنوان یه مامور مخفی تو دانشگاه ،شیمی میخوندم که چی جلوی یه مشت تخم جن جهش یافته رو بگیرم تا مواد مخدر نسازن
به ننظرتون این زندگی من دارم اخه
خودکارمو روی میز گذاشتم و به سمت پرده سمینار اتاق پا تند کردم
مثل همیشه به خاطر حواس پرتی توی کلاس باید حرفای استادو توضیح میدادم
استاد:خوب خانم تهرانی مقدم توضیح بدید که چه چیزی باعث حواس پرتی شما اونم تو کلاس من شده بود
من(البته تو دلم)خو خنگ خدا من موندم تو چه جور دانشمندی هستی که نمی فهمی اگه توضیح بدم که دیگه مامور مخفی نیستم اوسکول خنگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
من:ببخشید استاد من اماده ام برای تنبیه
استاد:تنبیهی در کار نیست شما تا اطلاع سانوی به کلاس من نمیاید مفهومه
من(تودلم)به پشمم
من:بله استاد
سریع به سمت صندلیم رفتمو چون امروز کلاس دیگه ای تو دانشگاه نداشتیم بعد از جمع کردن وسایلم به سمت دو تا کوچه بالا تر رفتم تا از اونجا با سربازم به سمت اداره بریم
داشتم کوچه رو متر میکردم که رحیمی پشت سرم بوق زد
رحیمی:سلام سروان بهنام
من :سلام لطفا زود تر برو که خیلی کار دارم
رحیمی :چشم
خو ب میخوام با کمک همه اعضا یه رمان بنویسیم
که هرکی هرجوری خواست ادامه اش بده
استارتشو من میزنم بقیش با شما دوستتون دارم
اسم رمانم شیشمین نفری که پارت میزاره انتخاب می کنه
با صدای استاد سرمو بالا گرفتم
دانشگاهم بدبختی های خودشو داشت ها از اون طرف بعد از تموم کردن اون همه دوره نظامی و جهشی زدن الان باید به عنوان یه مامور مخفی تو دانشگاه ،شیمی میخوندم که چی جلوی یه مشت تخم جن جهش یافته رو بگیرم تا مواد مخدر نسازن
به ننظرتون این زندگی من دارم اخه
خودکارمو روی میز گذاشتم و به سمت پرده سمینار اتاق پا تند کردم
مثل همیشه به خاطر حواس پرتی توی کلاس باید حرفای استادو توضیح میدادم
استاد:خوب خانم تهرانی مقدم توضیح بدید که چه چیزی باعث حواس پرتی شما اونم تو کلاس من شده بود
من(البته تو دلم)خو خنگ خدا من موندم تو چه جور دانشمندی هستی که نمی فهمی اگه توضیح بدم که دیگه مامور مخفی نیستم اوسکول خنگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
من:ببخشید استاد من اماده ام برای تنبیه
استاد:تنبیهی در کار نیست شما تا اطلاع سانوی به کلاس من نمیاید مفهومه
من(تودلم)به پشمم
من:بله استاد
سریع به سمت صندلیم رفتمو چون امروز کلاس دیگه ای تو دانشگاه نداشتیم بعد از جمع کردن وسایلم به سمت دو تا کوچه بالا تر رفتم تا از اونجا با سربازم به سمت اداره بریم
داشتم کوچه رو متر میکردم که رحیمی پشت سرم بوق زد
رحیمی:سلام سروان بهنام
من :سلام لطفا زود تر برو که خیلی کار دارم
رحیمی :چشم