امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

✘غلط ننویـωـیـܢܢ

#22

باتلاق/ باطلاق:  واژه ي  باتلاق ترکي اسـت، نه عربي. پس نوشـتن آن با حرف « ت» درسـت اسـت.
باغ ها / باغات: واژه ي  باغ فارسي اسـت و  جمع بسـتن آن به « ات » عربي  نا درسـت اسـت.
بوالهوس / بلهوس: پيشـوند «  بُل » برسـر برخي واژه هاي فارسي مي آيد ومعـناي پـُر،  بسـيار و فراوان دارد، برابر اين پيشوند در زبان عربي ابو مي باشد که براي واژه هاي عربي به کار مي رود و کوتاه شده ي آن را به صورت  بو مي نويسند. پس«  بُل »  براي واژه هاي فارسي ( مانند بلکامه: پر آرزو،  بلغاک: پر شور) و «بو»  براي واژه هاي عربي (مانند بوالهوس : پر هوس، بوالعجب: پر شگفتي) درست است.
بوته / بته: معـناي اين واژه، گياه پـر شاخ و برگي اسـت که تنه ي ضخيم نداشـته باشـد و زياد بلند نشـود و املاي درسـت آن بوته اسـت.
به نام / بنام: در زبان عربي حرف جر « ب » را هـميشـه بايد به کلمه ي  بعد که مجرور اسـت متصل نوشـت، اما در زبان فارسي حرف اضافه « به» را بايد همواره جدا از کلمه نوشـت. مگر در اشکال کهن مانند:  بدين  و بدو.، زيـرا اگر چون اين  ننويسـيم  در موارد بسياري امکان به جاي يکديگر گرفته شدن  واژه ها و معاني (التباس معني)  وجود دارد، مانند همين «به نام» و  «بنام » که هر کدام جاي کاربرد ويـژه اي دارد. به اين نمونه ها دقت کنيد:  او نويسـنده ي بنامي بود  و يا « من او را به نام نمي شـناختم».  به همين ترتيب  اگر  « به روي» را  « بروي»  بنويسيم معلوم نخواهد شـد که مراد چيسـت؟ آيا منظور از « بروي»  فعلي از مصدر رفـتن اسـت، مانند برو، بروي و... .يا آن که مثلن مي خواهـيم بنويسـيم که:  اين قـلم به روي ميز اسـت  يا اگر ما « به درد » را « بدرد » بنويسـيم بازهم شباهت معـنا رخ مي دهد، زيرا « بدرد : يعني پاره کند و » به درد « يعني به غم و اندوه».  به همين گونه اند صد ها واژه که بايد به  هنگام نوشـتن آن ها با احتياط بود، مانند: به دل و بدل، به شـتاب و بشـتاب، به کار و بکار، به گردن و بگردن، به کس و بکس، به همان و بهمان، به گردش و بگردش، به چشم و بچشم، به هر و بهر، به خر و بخر، به دوش و بدوش، به بار و ببار، به خواب و بخواب و غيره ...
بها / بهاء :  بها  به معني قيمت ، ارزش و نرخ چيزي است . اما معني  بهاء روشني ، درخشندگي ، رونق ، زيبايي و نيکويي است و به معناي فر وشکوه و زينت و آرايش نيز به کار رفته است . مانند بهاء الدين يا بها ء الحق و يا بها ء الملک که معناي آن ها رونق دين ، شکوه دين و شکوه کشور است.  در پشت جلد ( پوشانه ) برخي از  کتاب ها مي نويسند : بهاء .... ريال . که سخت نادرست است .
پايين / پائين:. شايد گروه بسياري از پارسي نويسان روزانه ده ها بار  همزه ي عربي  را در نوشته هاي خود به کار مي برند و نمي دانند که اين نشانه ي نوشتاري عربي  درزبان پارسي جايي ندارد. براين پايه نوشتن واژه هايي مانند « پائيز » ، « پائين » ، «موئين » ، «روئين» ، « آئين » ،« پر گوئي» ، « چائي »،  « امريکائي » و... نادرست است و بايد پاييز ، پايين ، مويين ، رويين ، آيين ، پر گويي ، چايي،  آمريکايي  و چون اين ها نوشت.
✘غلط ننویـωـیـܢܢ


تاس / طاس: تاس واژه اي فارسي اسـت که عرب ها آن را گرفته و طاس مي نويسند (معرب کرده اند)، يعني ايرانيان  بايد آن را  به حرف ت بنويسند.
تراز/ طراز: تراز واژه اي فارسي است که عرب ها آن را گرفته و طراز مي نويسند (معرب کرده اند). به همين سـبب « تراز» و همه ي ترکيبات آن بايد  با حرف « ت» نوشـته شـود. مانند: تراز نامه، هم تراز، ترازکردن و مانند اين ها.
تپيدن / طپيدن :  تپيدن  واژه اي فارسي اسـت. و بايد  با حرف « ت » نوشـته  شـود و  نوشـتن واژه هاي مشـتق از آن نيز  مانند:  تپش،  تپنده، تپيد، تپاندن و مانند آن نيز بايسته است. همچنان واژه هايي مانند تالار، تپانچه، تنبور، تشـت وتهران که فارسي اند، نبايد با « ط» نوشـته شـود.
  ديگر آن که در زبان عربي، هم ت وجود دارد و هم ط. مانند تابع و طبيب. از اين رو واژه هاي عربي را مي توان  به همان صورت عربي نيز  نوشت.  نکته ي ديگر آن که: اگر کلمه اي مربوط به زبان هاي بيگانه ي ديگر باشـد، به ت نوشـته مي شـود. مانند: ايتاليا، اتريش، اتيوپي، امپراتور، ترابلس. اما برخي نام هاي خاص مانند سـقراط و بقراط و افلاطون و مانند آن ها  که از رهگذر زبان عربي وارد زبان فارسي شـده است مي تواند به همان صورت عربي هم نوشته شود و گر نه چه فرقي  با اسـامي عربي چون دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
حافظ ، نظامي، ملا صدرا، ابوريحان و جز آن دارد که در آن ها تغييري ايجاد نمي شود.

ثواب / صواب: نوشـتن يکي از اين واژه ها به جاي ديگري  نيز يکي از غلط هاي رايج در املاي زبان فارسي اسـت. در حالي که ثواب وصواب معاني جدا گانه اي  دارد و نبايد آن ها را با هم اشـتباه کرد. ثواب اسـم است به معـني « مزد و پاداش » ، اما صواب صفت اسـت به  معـني  «درسـت، به جا و مناسـب».
جذر/ جزر: برخي ها درکاربرد درسـت اين دو واژه نيز  اشـتباه مي کنند.  جذر به معـناي ريشـه اسـت و در رياضي  نيز عددي اسـت که آن را در خودش ضرب مي کنند. مانند عدد 3 که وقتي آن را در خودش ضرب کنند عدد ? به دست مي آيد که آن را مجذور مي گويند.  جزر اما فرو نشـسـتن آب دريا، بازگشـتن آب دريا و ضد مد مي باشد.
جرأت/ جرئت: اين واژه را بايد جرات نوشت و به صورت جرئت اصلن وجود ندارد.
حايل / هايل: اين دو واژه را نيز برخي  با يکديگر اشـتباه کرده و به جاي هم به کار مي برند. حايل اسـم اسـت به معـناي چيزي که پرده وار ميان دو چيـز واقع شده و مانع از اتصال آن دو گردد. اما هايل صفـت اسـت  به معناي ترسـناک:
شـب تاريک وبيم موج و گردابي چنين هايل / کجا دانند حــال ما سـبکـسـاران سـاحل ها
( حافظ)
خرد/ خورد: معـناي واژه خُرد کوچک و ريز و اندک اسـت مانند: خرد سال يا خرده فروشي، و واژه خورد سـوم شـخص مفرد از مصدر خوردن است در زمان گذشته. نمونه هاي ديگر:  سالخورده يا خورد و خوراک
پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi ، شـــقآیــق


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: ✘غلط ننویـωـیـܢܢ - Faust - 25-07-2016، 9:12


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان