25-06-2016، 20:01
(آخرین ویرایش در این ارسال: 25-06-2016، 20:02، توسط ρυяρℓє_ѕку.)
نامه 3
از نامه آن حضرت است كه به شريح پسر حارث، قاضي خود، نوشت
(گفتهاند شريح پسر حارث، قاضي امير مؤمنان (ع)، در خلافت آن حضرت خانهاي به هشتاد دينار خريد، چون اين خبر به امام رسيد او را طلبيد و فرمود: ) به من خبر دادهاند خانهاي به هشتاد دينار خريدهاي و سندي براي آن نوشتهاي، و گواهاني بر آن گرفتهاي (شريح گفت: آري، امير مؤمنان چنين بوده است: امام نگاهي خشمگين بدو كرد، سپس فرمود: ) شريح به زودي كسي به سر وقتت ميآيد كه به نوشتهات نمينگرد و از گواهت نميپرسد، تا آنكه تو را از آن خانه بيرون كند و بردارد و تهي دست به گورت سپارد. پس شريح مبادا اين خانه را از جز مال خود خريده باشي يا بهاي آن را از جز حلال به دست آورده، چه، آن گاه خانه دنيا را زيان كردهاي و خانه آخرت را از دست داده. اگر آن گاه كه اين خانه را خريدي نزد من ميآمدي، براي تو سندي مينوشتم بدينسان، پس رغبت نميكردي به خريدن خانه به درهمي يا افزون از آن، و سند چنين است: اين خانهاي است كه خريده است آن را بندهاي خوار، از مردهاي كه او را از جاي برخيزاندهاند براي كوچ و بستن بار. از او خانهاي از خانههاي فريب خريده است، در كويي كه سپري شوندگان جاي دارند و تباه شوندگان- روز به سر آرند- . اين خانه از چهار سو، در اين چهار حدّ جاي گرفته است: حدّ نخست بدانجا كه آسيبها و بلا در كمين است، و حد دوم بدانجا كه مصيبتها جايگزين، و حدّ سوّم به هوسي كه تباه سازد، و حد چهارم به شيطاني كه گمراه سازد، و در خانه به حدّ چهارمين گشاده است- و شيطان بدانجا ايستاده- . خريد اين فريفته آرزومند- اين خانه را- از اين كس كه اجل وي را از جاي كند. به بهاي برون شدن از قناعتي كه موجب ارجمندي است، و درون شدن در ذلت و به دست آوردن- دنيا كه مايه دردمندي است- و زياني كه اين خريدار را در آنچه خريده رسد، بر نا آرام دارنده تنهاي پادشاهان است، و گيرنده جانهاي سركشان، و درهم ريزنده دولت فرعونان، چون كسرا، و قيصر، و تبّع، و حمير، و آن كس كه مال بر مال نهاد و افزون داشت و ساخت و بر افراشت، و زيور كرد و بياراست، و اندوخت، و به گمان خويش براي فرزند مايه توخت. بر اوست كه همگان را در جايگاه رسيدگي و حساب، و محل پاداش و عقاب روانه كند آن گاه كه كار داوري به نهايت رسد، «و آن جاست كه تباهكاران زيان برند». بر اين سند خرد گواهي دهد هرگاه از بند هوا و دلبستگيهاي دنيا برون رود.
از نامه آن حضرت است كه به شريح پسر حارث، قاضي خود، نوشت
(گفتهاند شريح پسر حارث، قاضي امير مؤمنان (ع)، در خلافت آن حضرت خانهاي به هشتاد دينار خريد، چون اين خبر به امام رسيد او را طلبيد و فرمود: ) به من خبر دادهاند خانهاي به هشتاد دينار خريدهاي و سندي براي آن نوشتهاي، و گواهاني بر آن گرفتهاي (شريح گفت: آري، امير مؤمنان چنين بوده است: امام نگاهي خشمگين بدو كرد، سپس فرمود: ) شريح به زودي كسي به سر وقتت ميآيد كه به نوشتهات نمينگرد و از گواهت نميپرسد، تا آنكه تو را از آن خانه بيرون كند و بردارد و تهي دست به گورت سپارد. پس شريح مبادا اين خانه را از جز مال خود خريده باشي يا بهاي آن را از جز حلال به دست آورده، چه، آن گاه خانه دنيا را زيان كردهاي و خانه آخرت را از دست داده. اگر آن گاه كه اين خانه را خريدي نزد من ميآمدي، براي تو سندي مينوشتم بدينسان، پس رغبت نميكردي به خريدن خانه به درهمي يا افزون از آن، و سند چنين است: اين خانهاي است كه خريده است آن را بندهاي خوار، از مردهاي كه او را از جاي برخيزاندهاند براي كوچ و بستن بار. از او خانهاي از خانههاي فريب خريده است، در كويي كه سپري شوندگان جاي دارند و تباه شوندگان- روز به سر آرند- . اين خانه از چهار سو، در اين چهار حدّ جاي گرفته است: حدّ نخست بدانجا كه آسيبها و بلا در كمين است، و حد دوم بدانجا كه مصيبتها جايگزين، و حدّ سوّم به هوسي كه تباه سازد، و حد چهارم به شيطاني كه گمراه سازد، و در خانه به حدّ چهارمين گشاده است- و شيطان بدانجا ايستاده- . خريد اين فريفته آرزومند- اين خانه را- از اين كس كه اجل وي را از جاي كند. به بهاي برون شدن از قناعتي كه موجب ارجمندي است، و درون شدن در ذلت و به دست آوردن- دنيا كه مايه دردمندي است- و زياني كه اين خريدار را در آنچه خريده رسد، بر نا آرام دارنده تنهاي پادشاهان است، و گيرنده جانهاي سركشان، و درهم ريزنده دولت فرعونان، چون كسرا، و قيصر، و تبّع، و حمير، و آن كس كه مال بر مال نهاد و افزون داشت و ساخت و بر افراشت، و زيور كرد و بياراست، و اندوخت، و به گمان خويش براي فرزند مايه توخت. بر اوست كه همگان را در جايگاه رسيدگي و حساب، و محل پاداش و عقاب روانه كند آن گاه كه كار داوري به نهايت رسد، «و آن جاست كه تباهكاران زيان برند». بر اين سند خرد گواهي دهد هرگاه از بند هوا و دلبستگيهاي دنيا برون رود.
نامه (3)
و من كتاب له عليه السلام كتبه لشريح بن الحارث قاضيه
رُوِيَ أَنَّ شُرَيْحَ بْنَ الْحَارِثِ قَاضِيَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام اشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ فَاسْتَدْعَاهُ وَ قَالَ لَهُ بَلَغَنِي أَنَّكَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً وَ كَتَبْتَ كِتَاباً وَ أَشْهَدْتَ فِيهِ شُهُوداً فَقَالَ شُرَيْحٌ قَدْ كَانَ ذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ مُغْضَبٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لَا يَنْظُرُ فِي كِتَابِكَ وَ لَا يَسْأَلُكَ عَنْ بَيِّنَتِكَ حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ يُسَلِّمَكَ إِلَى قَبْرِكَ خَالِصاً فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لَا تَكُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِكَ أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلَالِكَ فَإِذًا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَ دَارَ الْآخِرَةِ أَمَا إِنَّكَ لَوْ كُنْتَ أَتَيْتَنِي عِنْدَ شِرَائِكَ مَا اشْتَرَيْتَ لَكَتَبْتُ لَكَ كِتَاباً عَلَى هَذِهِ النُّسْخَةِ فَلَمْ تَرْغَبْ فِي شِرَاءِ هَذِهِ الدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوقَهُ وَ النُّسْخَةُ هَذِهِ هَذَا مَا اشْتَرَى عَبْدٌ ذَلِيلٌ مِنْ مَيِّتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِيلِ اشْتَرَى مِنْهُ دَاراً مِنْ دَارِ الْغُرُورِ مِنْ جَانِبِ الْفَانِينَ وَ خِطَّةِ الْهَالِكِينَ وَ تَجْمَعُ هَذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ الْحَدُّ الْأَوَّلُ يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي الْآفَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّانِي يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي الْمُصِيبَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ يَنْتَهِي إِلَى الْهَوَى الْمُرْدِي وَ الْحَدُّ الرَّابِعُ يَنْتَهِي إِلَى الشَّيْطَانِ الْمُغْوِي وَ فِيهِ يُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ الدَّارِ اشْتَرَى هَذَا الْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ مِنْ هَذَا الْمُزْعَجِ بِالْأَجَلِ هَذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ الْقَنَاعَةِ وَ الدُّخُولِ فِي ذُلِّ الطَّلَبِ وَ الضَّرَاعَةِ فَمَا أَدْرَكَ هَذَا الْمُشْتَرِي فِيمَا اشْتَرَى مِنْ دَرَكٍ فَعَلَى مُبَلْبِلِ أَجْسَامِ الْمُلُوكِ وَ سَالِبِ نُفُوسِ الْجَبَابِرَةِ وَ مُزِيلِ مُلْكِ الْفَرَاعِنَةِ مِثْلِ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ وَ تُبَّعٍ وَ حِمْيَرَ وَ مَنْ جَمَعَ الْمَالَ عَلَى الْمَالِ فَأَكْثَرَ وَ مَنْ بَنَى وَ شَيَّدَ وَ زَخْرَفَ وَ نَجَّدَ وَ ادَّخَرَ وَ اعْتَقَدَ وَ نَظَرَ بِزَعْمِهِ لِلْوَلَدِ إِشْخَاصُهُمْ جَمِيعاً إِلَى مَوْقِفِ الْعَرْضِ وَ الْحِسَابِ وَ مَوْضِعِ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ إِذَا وَقَعَ الْأَمْرُ بِفَصْلِ الْقَضَاءِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَى وَ سَلِمَ مِنْ عَلَائِقِ الدُّنْيَا