17-10-2015، 20:25
تیزهوشی راننده وانت پرده از راز شکارچی شیاد در سایت آگهی برداشت.
از روز یکم مردادماه سال جاری وقتی مردی در دادسرای ناحیه 12 تهران ادعا کرد در دام یک شیاد گرفتار شده که با دادن حواله جعلی اقدام به کلاهبرداری از وی کرده است با دستور بازپرس شعبه 15 تیمی از پایگاه هفتم پلیس آگاهی دست به تحقیقات تخصصی زد.
در نخستین مرحله، مرد فریبخورده پیش روی افسر بازجو قرار گرفت و گفت: «یک ناشناس در تماس با تلفن همراه من درخواست خرید تسمه پروانه خودرو به ارزش 14 میلیون تومان را کرد؛ به وی گفتم با چک کار نمیکنم که وی موافقت و شماره حساب مرا دریافت کرد. بعد از گذشت نزدیک به 45 دقیقه، این مرد دوباره با من تماس گرفت و مدعی شد که پول را حواله کرده است؛ من نیز لوازم خودرو را به وسیله یک وانت برای خریدار فرستاده و به راننده وانت تأکید کردم که تنها در صورت دریافت حواله بانکی نسبت به تحویل بار اقدام کند که در زمان تحویل بار، راننده وانت با من تماس گرفت و گفت که حواله بانکی را دریافت کرده است. وی لوازم خودرو را تحویل داد و حواله بانکی را برای من آورد؛ پس از مراجعه به بانک متوجه شدم که حواله جعلی است.»
در تحقیقات از راننده وانت وی نیز به کارآگاهان گفت: «در زمان تحویل بار تسمهپروانهها به مردی جوان، به نحوه رفتار او مشکوک شدم؛ در یک لحظه و درحالی که این مرد در حال مکالمه با گوشی تلفن همراهش بود، اقدام به گرفتن عکس از وی کردم.»
همین تیزهوشی راننده وانت کافی بود تا کارآگاهان به مقایسه عکس مرد شیاد با تبهکاران قدیمی در اطلاعات مجرمان سابقهدار دست بزنند و مرد 31 ساله به نام مسعود را شناسایی کنند که بارها بهخاطر کلاهبرداری دستگیر و روانه زندان شده است.
کارآگاهان خیلی زود مخفیگاه مرد شیاد را در آریاشهر ردیابی کردند و مسعود بازداشت شد. وی وقتی عکس خودش را در موبایل راننده وانت دید چارهای جز اعتراف نداشت و به تیم تحقیق گفت: «با مراجعه به سایت آگهیهای مجازی اقدام به شناسایی طعمههایم میکردم که قصد فروش اموال خود را داشتند و سپس با آنها تماس میگرفتم؛ پس از توافق بر سر قیمت خرید، شماره حساب را گرفته و پس از جعل حواله بانکی و در زمان غیر اداری دوباره تماس میگرفتم و با طرح این ادعا که پول را به حساب حواله کردهام، درخواست میکردم تا اجناس خریداری شده را برایم از طریق پیک یا آژانس ارسال کنند؛ در زمان تحویل نیز، حواله جعلی را به راننده پیک یا آژانس تحویل داده و اجناس را میگرفتم.»
کارآگاهان در تحقیق از این شیاد حرفهای پی بردند که وی به شکارهای زیادی در این سایت مجازی دست زده است که طعمههایش یکی پس از دیگری شناسایی شدند و پذیرفتند که در فروش اموال به مسعود سهلانگاری کرده و حوالههای بانکی جعلی را در ساعات غیراداری تحویل گرفتهاند.
بنابر این گزارش، با توجه به گستردگی اقدامات مکارانه این مرد در فریب طعمههایش و احتمال اینکه وی با این روش و شگردهای دیگری به کلاهبرداریهای سریالی دست زده است بازپرس پرونده خواستار انتشار عکس مسعود شد تا کسانی که در دام وی افتادهاند به پایگاهها 7 پلیس آگاهی تهران مراجعه کرده و به طرح شکایت بپردازند.
به دستگیر شدن فکر نمی کردم
مسعود زمانی که درباره بچههایش حرف میزند به گریه افتاد.
اعتیاد داری؟ نه.
سابقه داری؟ نه.
ولی عکست در آلبوم مجرمان سابقه دار به دست آمده؟
(سکوت)
ازدواج کردی؟
بله، دو دختر 7 و 9 ساله دارم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
کلاهبرداری.
شیوه و شگردت را بگو؟
ابتدا از طریق سایت آگهی طعمه هایم را شناسایی میکردم و سپس به بهانه خریدهای میلیونی با آنها تماس گرفته و با دادن سفارش ادعا میکردم حواله پول را به کسی که سفارشات را میآورد تحویل میدهم که آنها با اعتماد به حرفهایم سفارشات رابه آدرسهایی که دادم بودم انتقال میدادند و من نیز با دادن برگه جعلی رسید حواله بانکی سفارشاتم را تحویل میگرفتم.
انگیزهات برای کلاهبرداری چه بود؟
نمی دانم و اصلاً به این پولها نیازی نداشتم.
چقدر پول به دست آوردی؟
هنوز موفق نشدم همه سفارشات طعمه هایم را بفروشم ولی اگر دستگیر نمیشدم پول زیادی به جیب زده بودم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه، یعنی اصلاً به این مرحله فکر نمیکردم.
شنیدم همسرت هم در یکی از فریبکاریها نقش داشته؟
نه، روزی که قرار بود یکی از طعمههایم سفارش سرویس طلا را برایم بیاورد سرکار بودم و وقت نداشتم خودم را به محل قرار برسانم به همین خاطر از همسرم خواستم تا سر قرار برود و طلاها را بگیرد.
همسرت میدانست کلاهبرداری میکنی؟
نه، روحش هم خبر نداشت که من چیکار میکنم.
طعمه طلافروش را چطور در دام انداختی؟
ابتدا یکی از سرویس هایش را که ارزش 4 میلیونی داشت خریدم و پس از واریز کردن پول به حسابش و گرفتن حواله بانکی به من اعتماد کرد و بار دوم که خواستم سرویس طلای 6 میلیونی را بگیرم رسید جعلی حواله بانک را به وی دادم و با گرفتن طلاها ناپدید شدم.
در کدام مناطق تهران دست به این تبهکاری میزدی؟
چون در غرب تهران زندگی میکنم بیشتر طعمه هایم نیز در غرب تهران شناسایی میشدند که بتوانم خیلی زود در محل قرار حاضر شوم.
با آزادی دوباره همین کارها را میکنی؟ نه.
مسعود در حالی که اشک میریخت گفت: اشتباه کردم و آبرویم رفت و دیگر نمیخواهم از خانوادهام دور باشم، دلم برای دخترانم تنگ شده و از روی طمع دست به این کار زدم چون زندگی معمولی و خوبی را برای خانوادهام فراهم کرده بودم ولی الان شرمنده شان هستم.
این مرد وقتی دید تحویل گیرنده بار رفتار مرموزی دارد از وی پنهانی عکس گرفت و همین سرنخ اصلی پیش روی پلیس کارساز شد.
از روز یکم مردادماه سال جاری وقتی مردی در دادسرای ناحیه 12 تهران ادعا کرد در دام یک شیاد گرفتار شده که با دادن حواله جعلی اقدام به کلاهبرداری از وی کرده است با دستور بازپرس شعبه 15 تیمی از پایگاه هفتم پلیس آگاهی دست به تحقیقات تخصصی زد.
در نخستین مرحله، مرد فریبخورده پیش روی افسر بازجو قرار گرفت و گفت: «یک ناشناس در تماس با تلفن همراه من درخواست خرید تسمه پروانه خودرو به ارزش 14 میلیون تومان را کرد؛ به وی گفتم با چک کار نمیکنم که وی موافقت و شماره حساب مرا دریافت کرد. بعد از گذشت نزدیک به 45 دقیقه، این مرد دوباره با من تماس گرفت و مدعی شد که پول را حواله کرده است؛ من نیز لوازم خودرو را به وسیله یک وانت برای خریدار فرستاده و به راننده وانت تأکید کردم که تنها در صورت دریافت حواله بانکی نسبت به تحویل بار اقدام کند که در زمان تحویل بار، راننده وانت با من تماس گرفت و گفت که حواله بانکی را دریافت کرده است. وی لوازم خودرو را تحویل داد و حواله بانکی را برای من آورد؛ پس از مراجعه به بانک متوجه شدم که حواله جعلی است.»
در تحقیقات از راننده وانت وی نیز به کارآگاهان گفت: «در زمان تحویل بار تسمهپروانهها به مردی جوان، به نحوه رفتار او مشکوک شدم؛ در یک لحظه و درحالی که این مرد در حال مکالمه با گوشی تلفن همراهش بود، اقدام به گرفتن عکس از وی کردم.»
همین تیزهوشی راننده وانت کافی بود تا کارآگاهان به مقایسه عکس مرد شیاد با تبهکاران قدیمی در اطلاعات مجرمان سابقهدار دست بزنند و مرد 31 ساله به نام مسعود را شناسایی کنند که بارها بهخاطر کلاهبرداری دستگیر و روانه زندان شده است.
کارآگاهان خیلی زود مخفیگاه مرد شیاد را در آریاشهر ردیابی کردند و مسعود بازداشت شد. وی وقتی عکس خودش را در موبایل راننده وانت دید چارهای جز اعتراف نداشت و به تیم تحقیق گفت: «با مراجعه به سایت آگهیهای مجازی اقدام به شناسایی طعمههایم میکردم که قصد فروش اموال خود را داشتند و سپس با آنها تماس میگرفتم؛ پس از توافق بر سر قیمت خرید، شماره حساب را گرفته و پس از جعل حواله بانکی و در زمان غیر اداری دوباره تماس میگرفتم و با طرح این ادعا که پول را به حساب حواله کردهام، درخواست میکردم تا اجناس خریداری شده را برایم از طریق پیک یا آژانس ارسال کنند؛ در زمان تحویل نیز، حواله جعلی را به راننده پیک یا آژانس تحویل داده و اجناس را میگرفتم.»
کارآگاهان در تحقیق از این شیاد حرفهای پی بردند که وی به شکارهای زیادی در این سایت مجازی دست زده است که طعمههایش یکی پس از دیگری شناسایی شدند و پذیرفتند که در فروش اموال به مسعود سهلانگاری کرده و حوالههای بانکی جعلی را در ساعات غیراداری تحویل گرفتهاند.
بنابر این گزارش، با توجه به گستردگی اقدامات مکارانه این مرد در فریب طعمههایش و احتمال اینکه وی با این روش و شگردهای دیگری به کلاهبرداریهای سریالی دست زده است بازپرس پرونده خواستار انتشار عکس مسعود شد تا کسانی که در دام وی افتادهاند به پایگاهها 7 پلیس آگاهی تهران مراجعه کرده و به طرح شکایت بپردازند.
به دستگیر شدن فکر نمی کردم
مسعود زمانی که درباره بچههایش حرف میزند به گریه افتاد.
اعتیاد داری؟ نه.
سابقه داری؟ نه.
ولی عکست در آلبوم مجرمان سابقه دار به دست آمده؟
(سکوت)
ازدواج کردی؟
بله، دو دختر 7 و 9 ساله دارم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
کلاهبرداری.
شیوه و شگردت را بگو؟
ابتدا از طریق سایت آگهی طعمه هایم را شناسایی میکردم و سپس به بهانه خریدهای میلیونی با آنها تماس گرفته و با دادن سفارش ادعا میکردم حواله پول را به کسی که سفارشات را میآورد تحویل میدهم که آنها با اعتماد به حرفهایم سفارشات رابه آدرسهایی که دادم بودم انتقال میدادند و من نیز با دادن برگه جعلی رسید حواله بانکی سفارشاتم را تحویل میگرفتم.
انگیزهات برای کلاهبرداری چه بود؟
نمی دانم و اصلاً به این پولها نیازی نداشتم.
چقدر پول به دست آوردی؟
هنوز موفق نشدم همه سفارشات طعمه هایم را بفروشم ولی اگر دستگیر نمیشدم پول زیادی به جیب زده بودم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه، یعنی اصلاً به این مرحله فکر نمیکردم.
شنیدم همسرت هم در یکی از فریبکاریها نقش داشته؟
نه، روزی که قرار بود یکی از طعمههایم سفارش سرویس طلا را برایم بیاورد سرکار بودم و وقت نداشتم خودم را به محل قرار برسانم به همین خاطر از همسرم خواستم تا سر قرار برود و طلاها را بگیرد.
همسرت میدانست کلاهبرداری میکنی؟
نه، روحش هم خبر نداشت که من چیکار میکنم.
طعمه طلافروش را چطور در دام انداختی؟
ابتدا یکی از سرویس هایش را که ارزش 4 میلیونی داشت خریدم و پس از واریز کردن پول به حسابش و گرفتن حواله بانکی به من اعتماد کرد و بار دوم که خواستم سرویس طلای 6 میلیونی را بگیرم رسید جعلی حواله بانک را به وی دادم و با گرفتن طلاها ناپدید شدم.
در کدام مناطق تهران دست به این تبهکاری میزدی؟
چون در غرب تهران زندگی میکنم بیشتر طعمه هایم نیز در غرب تهران شناسایی میشدند که بتوانم خیلی زود در محل قرار حاضر شوم.
با آزادی دوباره همین کارها را میکنی؟ نه.
مسعود در حالی که اشک میریخت گفت: اشتباه کردم و آبرویم رفت و دیگر نمیخواهم از خانوادهام دور باشم، دلم برای دخترانم تنگ شده و از روی طمع دست به این کار زدم چون زندگی معمولی و خوبی را برای خانوادهام فراهم کرده بودم ولی الان شرمنده شان هستم.