28-08-2015، 10:58
(آخرین ویرایش در این ارسال: 06-09-2015، 9:36، توسط _ʀᴇᴠᴇʀsᴇ sᴇɴsᴇ_.)
قسمت هشتــم:
معناي تفخيم
تفخيم در لغت، (مترادف كلمة «تسمين») به معناي «تعظيم و بزرگداشت» ميباشد، و در اصطلاح، عبارت است از «درشت و غليظ اداء كردن حرف به طوري كه دهان از صداي آن پرشود».
معناي ترقيق
ترقيق در لغت، (ضد تفخيم) به معناي «رقيق كردن و از غلظت چيزي كاستن» ميباشد، و در اصطلاح، عبارت است «نازك و رقيق اداء كردن حرف».
موارد تفخيم و ترقيق
همة حروف استعلاء بدون استثناء تفخيم ميگردند و اين حالت در چهار حرف «ص ـ ض ـ ط ـ ظ» قويتر است.
لازم به يادسپاري است كه تفخيم در حرف مفتوح، بيشتر و در حرف مضموم و ساكن، متوسط و در حرف مكسور اندك ميباشد.
همة حروف استفال ترقيق ميشوند بجز دو حرف «ر ـ ل» كه در برخي موارد تفخيم ميكردند، احكام هر يك بيان خواهد شد.
لازم به يادسپاري است كه الف مدّي تابع حرف ماقبل است و چنانچه حرفي تفخيم شود، الف مدّي بعد از آن نيز تفخيم و در غير اين صورت ترقيق ميگردد.
تمرين:
كلمات ذيل بر اساس مراحل تفخيم حروف استعلاء انتخاب شده و در تلفّظ آنها دقّت كنيد.
(خ): يَخافا ـ خانَتاهُما ـ خالاتِكُمْ ـ حَفَّتْ ـ خَسَفْنا ـ خُلِقَتْ ـ خُذُوهُمْ ـ اَخْبارِها ـ خِفْتُمْ ـ اخِرينَ ـ اَخي.
(ص): اَصابَها ـ مِنَ الصّالِحاتَ ـ اَصابِعَهُمْ ـ صَدْري ـ صَدَقُوا ـ تَصُدُّونا ـ صُرِفَتْ ـ اَصْحابُ ـ تَصْبِرْ ـ يَصِدُّونَ ـ تُصِبْهُمْ.
(ض): قَضيها ـ يُضاعِفْها ـ اَضاءَ ـ اَضَلُّوا ـ ضَرَبُوا ـ ضُحيها ـ يَضُرُّهُمْ ـ يَسْتَضْعِفْ ـ يُضْلِلْ ـ نَضِجَتْ ـ فِي الْاَرْضِ.
(ط): اَطاعُونا ـ يُطافُ ـ طآئِفَتَيْنِ ـ طَيِّباتُ ـ طَفِقَ ـ خَلَطُوا ـ طُوبي ـ تَطْغَوْا ـ يَطْمَعُ ـ لاتُطِعْ ـسُطِحَتْ.
(ظ): ظالِمُونَ ـ تَظاهَرا ـ ظالِمي ـ حَفِظَ ـ ظَهْرَكَ ـ يَظُنُّ ـظُلِمُوا ـ يُظْهِرَ ـ اَظْلَمَ ـ ظِلالُها ـ يُعَظِّمْ.
(غ): اَلْغافِلاتُ ـ فِي الْغارِ ـ وَالْمَغارِبِ ـ غَيْري ـ غَنِمْتُمْ ـ غُلِبَتْ ـ يَنْزَغُ ـ نَغْفِرْ ـ اَفْرِغْ.
(ق): قاتَلُوا ـ قاسَمَهُما ـ قادِرُونَ ـ قَبْلَكَ ـ قَدِّمُوا ـ قُلْنَ ـ قُرِيءَ ـ لاتَقْنَطُوا ـ يَقْبَلُ ـ بِالْقِسْطِ ـ نُقِرُّ.
تفخیم و ترقیق
معناي تفخيم
تفخيم در لغت، (مترادف كلمة «تسمين») به معناي «تعظيم و بزرگداشت» ميباشد، و در اصطلاح، عبارت است از «درشت و غليظ اداء كردن حرف به طوري كه دهان از صداي آن پرشود».
معناي ترقيق
ترقيق در لغت، (ضد تفخيم) به معناي «رقيق كردن و از غلظت چيزي كاستن» ميباشد، و در اصطلاح، عبارت است «نازك و رقيق اداء كردن حرف».
موارد تفخيم و ترقيق
همة حروف استعلاء بدون استثناء تفخيم ميگردند و اين حالت در چهار حرف «ص ـ ض ـ ط ـ ظ» قويتر است.
لازم به يادسپاري است كه تفخيم در حرف مفتوح، بيشتر و در حرف مضموم و ساكن، متوسط و در حرف مكسور اندك ميباشد.
همة حروف استفال ترقيق ميشوند بجز دو حرف «ر ـ ل» كه در برخي موارد تفخيم ميكردند، احكام هر يك بيان خواهد شد.
لازم به يادسپاري است كه الف مدّي تابع حرف ماقبل است و چنانچه حرفي تفخيم شود، الف مدّي بعد از آن نيز تفخيم و در غير اين صورت ترقيق ميگردد.
تمرين:
كلمات ذيل بر اساس مراحل تفخيم حروف استعلاء انتخاب شده و در تلفّظ آنها دقّت كنيد.
(خ): يَخافا ـ خانَتاهُما ـ خالاتِكُمْ ـ حَفَّتْ ـ خَسَفْنا ـ خُلِقَتْ ـ خُذُوهُمْ ـ اَخْبارِها ـ خِفْتُمْ ـ اخِرينَ ـ اَخي.
(ص): اَصابَها ـ مِنَ الصّالِحاتَ ـ اَصابِعَهُمْ ـ صَدْري ـ صَدَقُوا ـ تَصُدُّونا ـ صُرِفَتْ ـ اَصْحابُ ـ تَصْبِرْ ـ يَصِدُّونَ ـ تُصِبْهُمْ.
(ض): قَضيها ـ يُضاعِفْها ـ اَضاءَ ـ اَضَلُّوا ـ ضَرَبُوا ـ ضُحيها ـ يَضُرُّهُمْ ـ يَسْتَضْعِفْ ـ يُضْلِلْ ـ نَضِجَتْ ـ فِي الْاَرْضِ.
(ط): اَطاعُونا ـ يُطافُ ـ طآئِفَتَيْنِ ـ طَيِّباتُ ـ طَفِقَ ـ خَلَطُوا ـ طُوبي ـ تَطْغَوْا ـ يَطْمَعُ ـ لاتُطِعْ ـسُطِحَتْ.
(ظ): ظالِمُونَ ـ تَظاهَرا ـ ظالِمي ـ حَفِظَ ـ ظَهْرَكَ ـ يَظُنُّ ـظُلِمُوا ـ يُظْهِرَ ـ اَظْلَمَ ـ ظِلالُها ـ يُعَظِّمْ.
(غ): اَلْغافِلاتُ ـ فِي الْغارِ ـ وَالْمَغارِبِ ـ غَيْري ـ غَنِمْتُمْ ـ غُلِبَتْ ـ يَنْزَغُ ـ نَغْفِرْ ـ اَفْرِغْ.
(ق): قاتَلُوا ـ قاسَمَهُما ـ قادِرُونَ ـ قَبْلَكَ ـ قَدِّمُوا ـ قُلْنَ ـ قُرِيءَ ـ لاتَقْنَطُوا ـ يَقْبَلُ ـ بِالْقِسْطِ ـ نُقِرُّ.
تغليظ و ترقيق حرف لام
اصل در تلفّظ «لام» ترقيق است و تغليظ[1] آن تنها در لفظ جلاله «الله» ميباشد، به شرط آنكه ما قبل آن، حرف مفتوح يا مضموم قرار گيرد.
اگر ما قبل لفظ «الله» حرف مكسور باشد، ترقيق ميگردد.
تمرين:
فَاللهُ ـ هُوَاللهُ ـ اِنَّ اللهَ ـ فَرَضَ اللهُ ـ اَرِنَا اللهُ ـ عَبْدُاللهِ ـ يَدُ اللهِ ـ رَسُولُ اللهِ ـ وَاتَّقُوااللهَ ـ نَصْرُاللهِ ـ في سَبيلِ اللهِ ـ بِسْمِ اللهِ ـ بِاللهِ ـ لِلَّهِ ـ عَلَي اللهِ ـ وَاللهُ ـ صَدَقَ اللهُ
تفخيم حرف راء
حرف «راء» در شرايط ذيل «تفخيم» ميشود.
1ـ راء مفتوحه يا مضمومه، مانند:
رَحيمُ ـ فَرَضَ ـ قُدِرَ ـ اَرادَ ـ رُزِقَ ـ حُرُماتِ ـ تَذَرُ ـ رُوحُ
2ـ راء ساكنه كه ماقبل آن مفتوح يا مضموم باشد، مانند:
مَرْعي ـ نَهَرٍ (نَهَرْ) ـ اُرْسِلَ ـ فَاهْجُرْ ـ حُمُرٌ ( حُمُرْ)
3ـ راء ساكنة ما قبل ساكن كه قبل از آن مفتوح يا مضموم باشد (در هنگام وقف پيش ميآيد)، مانند:
وَالْفَجْرِ (وَالْفَجْرْ) ـ وَالْعَصْرِ (وَالْعَصْرْ) ـ عُسْرٍ(عَسْرْ) لِفي خُسْرٍ (لَفي خُسْر) فِي الْغارِ (فِيالْغارْ) ـ شَكُورٌ (شَكُورْ)
چند نكته
1ـ راء ساكنه كه ما قبل آن، ياء ساكنه باشد ترقيق ميشود (درهنگام وقف پيش ميآيد)، مانند:
خَيْرَ (خَيْرْ) ـ سَيْرَ (سَيْرْ) ـ غَيْرِ (غَيْرْ)
2 ـ در كلمات «يَسْرِ ـ اَسْرِ ـ نُذُرِ» كه در اصل «يَسْري ـ نُذُري» بوده است، در هنگام وقف ترقيق حرف راء بهتر است.
ترقيق حرف راء
حرف «راء» در شرايط ذيل «ترقيق» ميشود.
1 ـ راء مكسوره، مانند:
رِزْقًا ـ ريحٌ ـ حَرِّقُوهُ ـ اَنْذِرِالنّاسَ ـ نُذُرِ
2 ـ راء ساكنه كه ما قبل آن مكسور باشد، مانند:
مِرْيَةٍ ـ اُحْصِرْتُمْ ـ عَسِرٌ(عَسِرْ) ـ قُدِرَ(قُدِرْ)
3 ـ راء ساكنة ماقبل ساكن كه ما قبل آن مكسور باشد (درهنگام وقف پيش ميآيد)، مانند:
سِحْرٌ(سِحْرْ) ـ ذِكْرٌ (ذِكْرْ) ـ خَبيرٌ (خبيرْ)
چند نكته
3 ـ راء ساكنهاي كه بعد از همزة وصل قرار ميگيرد، تفخيم ميشود، مانند:
اِرْجِعُونِ ـ لِمَنِ ارْتَضي ـ اِرْحَمْ ـ اِنِ ارْتَبْتُمْ
2 ـ راء ساكنهاي كه قبل از حروف استعلاء واقع شود (در صورتي كه در يك كلمه باشند)، مانند:
قِرْطاسٍ ـ مِرْصادًا ـ فِرْقَةٍ ـ لَبِالْمِرْصادِ ـ اِرْصادًا
تمرين: موارد تفخيم و ترقيق حرف «راء» در كلمات ذيل را مشخّص كنيد.
بِنَصْرِهِ ـ فِي الْاَرْضِ ـ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ ـ عِشْرُونَ ـ صابِرَةٌ مَعَ الصّابِرينَ ـ اَسْري ـ غَفُورٌ رَحيمٌ ـ خَيْرًا ـ وَيَغْفِرْلَكُمْ وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ ـ بِاِخْراجِ الرَّسُولِ ـ فَاصْبِرْ صَبْرًا ـ اَرْسَلْنا
تغليظ همان تفخيم است كه در مورد «لام» به كار ميرود.
اصل در تلفّظ «لام» ترقيق است و تغليظ[1] آن تنها در لفظ جلاله «الله» ميباشد، به شرط آنكه ما قبل آن، حرف مفتوح يا مضموم قرار گيرد.
اگر ما قبل لفظ «الله» حرف مكسور باشد، ترقيق ميگردد.
تمرين:
فَاللهُ ـ هُوَاللهُ ـ اِنَّ اللهَ ـ فَرَضَ اللهُ ـ اَرِنَا اللهُ ـ عَبْدُاللهِ ـ يَدُ اللهِ ـ رَسُولُ اللهِ ـ وَاتَّقُوااللهَ ـ نَصْرُاللهِ ـ في سَبيلِ اللهِ ـ بِسْمِ اللهِ ـ بِاللهِ ـ لِلَّهِ ـ عَلَي اللهِ ـ وَاللهُ ـ صَدَقَ اللهُ
تفخيم حرف راء
حرف «راء» در شرايط ذيل «تفخيم» ميشود.
1ـ راء مفتوحه يا مضمومه، مانند:
رَحيمُ ـ فَرَضَ ـ قُدِرَ ـ اَرادَ ـ رُزِقَ ـ حُرُماتِ ـ تَذَرُ ـ رُوحُ
2ـ راء ساكنه كه ماقبل آن مفتوح يا مضموم باشد، مانند:
مَرْعي ـ نَهَرٍ (نَهَرْ) ـ اُرْسِلَ ـ فَاهْجُرْ ـ حُمُرٌ ( حُمُرْ)
3ـ راء ساكنة ما قبل ساكن كه قبل از آن مفتوح يا مضموم باشد (در هنگام وقف پيش ميآيد)، مانند:
وَالْفَجْرِ (وَالْفَجْرْ) ـ وَالْعَصْرِ (وَالْعَصْرْ) ـ عُسْرٍ(عَسْرْ) لِفي خُسْرٍ (لَفي خُسْر) فِي الْغارِ (فِيالْغارْ) ـ شَكُورٌ (شَكُورْ)
چند نكته
1ـ راء ساكنه كه ما قبل آن، ياء ساكنه باشد ترقيق ميشود (درهنگام وقف پيش ميآيد)، مانند:
خَيْرَ (خَيْرْ) ـ سَيْرَ (سَيْرْ) ـ غَيْرِ (غَيْرْ)
2 ـ در كلمات «يَسْرِ ـ اَسْرِ ـ نُذُرِ» كه در اصل «يَسْري ـ نُذُري» بوده است، در هنگام وقف ترقيق حرف راء بهتر است.
ترقيق حرف راء
حرف «راء» در شرايط ذيل «ترقيق» ميشود.
1 ـ راء مكسوره، مانند:
رِزْقًا ـ ريحٌ ـ حَرِّقُوهُ ـ اَنْذِرِالنّاسَ ـ نُذُرِ
2 ـ راء ساكنه كه ما قبل آن مكسور باشد، مانند:
مِرْيَةٍ ـ اُحْصِرْتُمْ ـ عَسِرٌ(عَسِرْ) ـ قُدِرَ(قُدِرْ)
3 ـ راء ساكنة ماقبل ساكن كه ما قبل آن مكسور باشد (درهنگام وقف پيش ميآيد)، مانند:
سِحْرٌ(سِحْرْ) ـ ذِكْرٌ (ذِكْرْ) ـ خَبيرٌ (خبيرْ)
چند نكته
3 ـ راء ساكنهاي كه بعد از همزة وصل قرار ميگيرد، تفخيم ميشود، مانند:
اِرْجِعُونِ ـ لِمَنِ ارْتَضي ـ اِرْحَمْ ـ اِنِ ارْتَبْتُمْ
2 ـ راء ساكنهاي كه قبل از حروف استعلاء واقع شود (در صورتي كه در يك كلمه باشند)، مانند:
قِرْطاسٍ ـ مِرْصادًا ـ فِرْقَةٍ ـ لَبِالْمِرْصادِ ـ اِرْصادًا
تمرين: موارد تفخيم و ترقيق حرف «راء» در كلمات ذيل را مشخّص كنيد.
بِنَصْرِهِ ـ فِي الْاَرْضِ ـ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ ـ عِشْرُونَ ـ صابِرَةٌ مَعَ الصّابِرينَ ـ اَسْري ـ غَفُورٌ رَحيمٌ ـ خَيْرًا ـ وَيَغْفِرْلَكُمْ وَلا تُصَعِّرْ خَدَّكَ ـ بِاِخْراجِ الرَّسُولِ ـ فَاصْبِرْ صَبْرًا ـ اَرْسَلْنا
تغليظ همان تفخيم است كه در مورد «لام» به كار ميرود.