خودکـار داشت روی ورق مــی نوشتــ: مــرگـ
بـا حـوصله گـره زده بـودم طناب را
هرکـس سوال داشت «چـرا؟» مــی تــواند از
دیـوارهای خانه بـپرسد جـواب را
ایـن زن بـرای کـشتــن کـابـوس های خود
بـا گـریـه شستــه حـافظه ی تــختــخواب را
خودکـار مــی نوشتــ: دمــی فارغ از جـهان...
.
مــن تــوی جـام ریـختــه بـودم شراب را
هر بـار بـه سلامــتــی صبـح مــی زدمــ
دیـگـر ولی نخواهم دیـد آفتــاب را
دیـگـر امــیـد آمــدن هیـچ زنده ایـ
بـهتــر نمــی کـند مــن و حـال خراب را
از جـبـر خستــه، مــنتــظر هیـچ احـتــمــال
بـایـد کـه انتــخاب کـنم انتــخاب را