01-03-2015، 22:30
تهاجم فرهنگی:استعمار سابق
در فضائی که همه چیز نامریی است و هیچ رد و نشانی از مجرمین بر جای نمیماند، عملیاتی صورت گرفت که پرده از یک جنایت فرهنگی گشود. عملیاتی که دست مدیران، دستاندرکاران و بسیاری از سرشاخههای یک شبکه گسترده ضداخلاقی و ضدارزشی را در داخل و خارج کشور نمایان ساخت.
تهاجم فرهنگی، استعمار سابق
ناتوی فرهنگی و نخهای نامریی
بهار سال گذشته، وقتی نخستین وبسایت ضداخلاقی و حاوی مطالب مستهجن، از سوی نیروهای سپاه رصد شد و مدیرانش دست بسته روی میز محاکمه نشستند تا جوابگوی سؤالهای قانون باشند، بسیاری از خانوادهها با خواندن گزارشها و خبرهای مربوط به فعالیتهای منافی عفت این گروه، شوکه شدند.
درد ماجرا زمانی بیشتر شد که کار قانون تنها با دستگیری ۲ یا ۳ گروه از این افراد که با عنوان “مضلین” معرفی میشدند، پایان نیافت و طی عملیات مستمر سربازان گمنام مرکز مبارزه با جرائم سازمان یافته سایبری سپاه پاسداران، دهها نفر به جرم انجام فعالیتهای ضدارزشی، اخلاقی، دینی و مغایر با مبانی اسلام پای میز قانون و محاکمه نشستند.
آنچه مسلم است، هدف و روند فعالیتهای این وبسایتها از سوی عواملی رهبری میشود که با ترویج روابط تعریف نشده در جامعه ایرانی و مخدوش ساختن روابط خویشاوندی سعی در، از همگسستن کانون گرم خانوادهها و ایجاد هرج و مرجهای اجتماعی در جامعه را داشتهاند. یکی از فرماندههان سپاه در بازخوانی اعترافهای برخی از این دستگیرشدگان به این همین نکته اشاره و میگوید: «آنها در اعترافهایشان میگفتند که ما تنها راه مقابله با جمهوری اسلامی را سست کردن باورها میدانیم و با راهاندازی این وبسایتها میخواستیم قداست خانوادههای ایرانی را بشکنیم.»
جهانی شدن یا جهانی نشدن؛ مسئله این است
عباس رجبی، استاد دانشگاه و روانشناس، درباره دلایل راهاندازی این وبسایتها و علل متوسل شدن گروههای مختلف به این روش، برای ایجاد شکاف در جامعه و خانوادههای ایرانی، مطالب جالبی را بر اساس علم روانشناسی بیان میکند. وی میگوید: «امروز مفهومی با عنوان “جهانی شدن” در جهان مطرح است که سعی دارد تمام مردم را به سمت یکی شدن پیش ببرد. این موضوع در ذات خود و به ظاهر مسئله خوبی است و گزینههای مثبت بسیاری را به همراه دارد، اما باید دید که چه کسی بیش از سایرین برای تحقق این هدف تلاش میکند و در این مسیر چه خواستههایی را به عنوان هدفهای خود مطرح میسازد. گاهی جهانی شدن و “یکی شدن” در اقتصاد است که خود را به صورت امور واحد در اقتصاد جهان، نشان میدهد. یعنی تحقق این موضوع که همه مردم کرهی زمین، با واحد پولی مشترک سروکار داشته باشند و از همین راه هم زندگیشان را بگذرانند، مطرح است. اما گاهی مفهوم “جهانی شدن” در بحث فرهنگ مطرح میشود که خود مباحث متفاوت دیگری را به دنبال دارد. به ویژه در جوامع دینی و مذهبی این تفاوتها بارزتر است؛ بدین ترتیب مفهوم “جهانی شدن”، عقاید و باورهای افراد به ویژه جوانان را تحت الشعاع خود قرار میدهد.»
رجبی، فعالیت گروه “مضلین” را در دورهای شامل خالی کردن ذهن افراد از باورهایشان و سپس سوق آنها به سوی مفاهیم دیکته شده، تشریح میکند و میافزاید: «جوانان یک جامعه مذهبی که مفاهیم تعریف شدهای از خوبی و بدی دریافت کردهاند، پس از مدتی و با پیگیری مفاهیم فرهنگی بیگانه، به ویژه اگر این مفاهیم در تضاد مستقیم با باورهایشان باشد، با تعارضهایی مواجه میشوند که عقایدشان را به سمت نسبی شدن خوبیها و بدیها میکشاند. در این حالت این سؤال برای فرد مطرح میشود که فلان کار نادرست را اگر در فلان موقعیت انجام دهم به معنای بروز آزادی من و یا به نفع من است، پس کارهای نادرست هم میتواند، درست باشند. این چالش درونی، فرد را با تعارضها و تضادهایی نسبت به مفاهیم گذشته خود مواجه میکند که نتیجه آن تخلیه همه باورها و عقاید فرد است. پس از این اتفاق، به حکم فطرت، فرد در صدد یافتن پناهگاهی بر میآید تا بتواند درونیات خود را روی پایه و اساس آن مجدد بنا کند. در این زمان آنها که وی را از بنیانهای فکری سابق خالی کرده بودند، به آنچه میخواهند، پناهنده میکنند و بدین ترتیب جهانی شدن فرهنگی نیز با این روند محقق میشود. بنابراین، اگر قرار باشد درباره دلایل راهاندازی این وبسایتها، به شکلی ریشهای بحث شود، باید گفت، اصل راهاندازی این نوع وبسایتها متوجه استکبار است.» این یک شعار نیست، بلکه واقعیتی تلخ است.
دورهای برای پناهندگی فرهنگی جوامع دینی
این روانشناس، علت تن دادن برخی افراد به فعالیت مستمر در این وبسایتها را نوعی تخلیه روانی میداند که آنها را پس از مدتی، وادار به پناهنده شدن به مفاهیم و مضامینی میکند که حتی بیرون از جامعه ایرانی هم، تعریف روشن و درستی ندارند. وی در این باره اظهار میکند: «گاهی پیش میآید که افراد، برای ارضا و تأمین هدف شخصی، چنین وبسایتهایی را، راهاندازی میکنند. در این صورت ضرری که متوجه مخاطبان مراجعه کننده به وبسایت میشود، در سطحی پایینتر در جامعه مشاهده میشود؛ اما به هر حال خسارت بار است. در حالی که شکل سازمان یافته این پدیده، خسارتهایی جبران ناپذیر به بدنه اجتماع و به ویژه کانون مقدس خانواده وارد میشود.»
رجبی در ادامه تاکید میکند: «وبسایتهایی که به ترویج خشونت و مفاهیمی در تضاد کامل با اخلاق میپردازند، از آنجا که برای تأثیرگذاری این مفاهیم، برنامهریزی و زمانبندی خاصی در نظر گرفتهاند، به واقع انتظار دارند، پس از مدتی و بر طبق زمانبندیشان پیامدهای ناخوشایندی را در جامعه رقم بزنند. چرا که قشر جوان و نوجوان ـ به ویژه نوجوانان ـ و در بعضی موارد بزرگسالان، به دلیل قرار داشتن در مراحل سخت زندگی، این مضامین را به عنوان باورهایی نو و تازه در مییابند و پس از مدتی به وقت گذرانی با این مفاهیم، وابسته شده و به مرحله عادی شدن هنجار شکنی در باورهایشان میرسند و پس از مدتی دیگر نیز از تمام باورهای گذشتهی خود خالی شده و به این ترتیب دورهی پناهندگی به لحاظ فکری و درونی، برای آنها نیز اتفاق میافتد.»
پروژه مضلین، استعماری خطرناکتر از گذشته
این استاد دانشگاه، در ادامه با بیان دلایلی به معرفی عوامل اصلی برنامهریز این فرآیند میپردازد و میگوید: «کشوری که امروز بیش از سایر قدرتها در جهت جهانی شدن فرهنگی تلاش میکند و سعی دارد به این هدف خود به هر طریقی، دست پیدا کند، آمریکاست که مسئولان آن به طور مداوم بر آن تأکید میکنند. وقتی باورهای دینی و مذهبی مردم کشوری، با پایگاههایی شبیه پایگاههای اینترنتی ضداخلاقی مواجه میشود، ظن نخست به سوی این کشور نشانه میرود. آمریکا با این تفکر قصد دارد خود را به رهبر فرهنگی دنیا بدل سازد و با نابودی سایر فرهنگهای قدرتمند در نقاط مختلف جهان، به این هدف دست یابد.»
وی هجمههای فرهنگی امروز را ناشی از تلاش مستمر مستعمران، برای ایجاد یک حکومت فرهنگی در جهان بر میشمارد و میافزاید: «این همان استعمار سابق است که امروز به شکلی خطرناکتر خود را نمایان ساخته است و پیش میرود.»
“شیطانپرستی” یکی از مواردی است که در این برهه از زمان پدید آمده و جهان امروز را مشغول خود کرده است و در سراسر دنیا پیروانی پیدا کرده که هر یک مبلغ مفاهیمی مغایر با فطرت انسان هستند. امروزه شیطانپرستان با تسخیر تفکر جوانان، ذهن بسیاری از آنها را با مضامین نادرست درگیر میکنند و موجب میشوند تا هر یک، با توجه به بافت فرهنگی کشور خود، دچار بحران شوند. به عنوان نمونه این گروه در کشور ما موفق شده جوانان ایرانی را با “بحران هویت” روبهرو کند تا آنان خود را در خلایی انتزاعی تصور کنند.
جای خالی یک پروژههای فرهنگی
یک جامعهشناس نیز به آسیبشناسی ظهور وبسایتهای مستهجن و ضددین و پیامدهای آن در ایران میپردازد و درباره مهمترین راه مقابله با فعالیتهای این نوع وبسایتها اظهار میدارد: «باید قدرت درک افراد جامعه را بالا برد و آنها را از عواقب و پیامدهای مراجعه به این وبسایتها به شکلی صحیح و منطقی مطلع ساخت. مسلم است که اگر زمینه ترویج مسائل ضداخلاقی در یک جامعه، وجود داشته باشد؛ میتواند بر افراد آن جامعه تأثیرگذار بوده و خواه ناخواه مسیر فرهنگی و اجتماعی آن جامعه را به جهتی نادرست سوق دهد. برای جلوگیری از این اتفاق، محدود کردن امکانات، کمی مؤثر است، اما پیش از آن باید زمینه مصونیت را در خود افراد جامعه ایجاد کرد و به عبارتی عمق و ریشه عقاید و باورهای آنها را شکل داد. چرا که عرصه مجازی، پهنه کلانی را شامل میشود و محدود کردن روابط در آن، کار مشکلی به شمار میرود.»
عباس توسلی، استاد دانشگاه و جامعهشناس، میافزاید: «گروههای بسیاری به صورت زیرزمینی فعالیت دارند و هر چند تلاش مسئولان برای جلوگیری از فعالیت آنها کارساز باشد، امکان تشکیل گروه بعدی منتفی نیست، پس لازم است پروژهای فرهنگی در خصوص خنثی کردن اثر این وبسایتها در نظر گرفته شود.»
فرآوردههای فرهنگی در مقابل فرآیندهای فرهنگی
غلامرضا علیزاده، جامعهشناس، ظهور و بروز این پدیدههای فرهنگی را در روابط اجتماعی مؤثر میداند و میافزاید: «به طور قطع هر پدیده فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر مخاطبان خود تأثیرگذار است و میتواند مسیر زندگی افراد را تغییر دهد؛ اما در خصوص وبسایتهای اینترنتی ضددین و ضدشئون اخلاقی، تأثیرها هر چند گسترده نیست، اما قابل چشمپوشی نیز نمیتواند باشد. هر وبسایت و صفحه اینترنتی، برای کاربران خود پیامی را به همراه دارد که میتواند از عکس، فیلم و نوشتار برای رساندن این پیام بهره برده باشد. اگر به هر دلیلی رجوع به مفاهیم وبسایتهای گفته شده از سوی کاربران صورت گیرد و تأثیرگذار باشد، در وهله اول باید زمینه تأثیرگذاری را بررسی کرد. چرا که حتی اگر بحث ف ی ل ت رینگ را برای جلوگیری در این زمینه پیش بکشیم، باز هم جوانان و نوجوانانی هستند که از سر کنجکاوی به این مفاهیم دست پیدا میکنند.»
وی راه حل مقابله با مضامین وبسایتهای ضددین را شروع یک پروژه فرهنگی جدید از سوی مسئولان معرفی میکند و در این باره اظهار میکند: «به طور معمول، مدیران این وبسایتها در پی این هستند تا برای جذب مخاطب به مفاهیمی روی آورند که کمتر در جامعه مطرح شده و یا به هیچ وجه طرح نشده است! به این ترتیب سعی در ایجاد فضاهای فکری تازه و نو و برانگیختن هیجانهای درونی مخاطبانشان را دارند، پس با القای تفکر و اندیشهای به ظاهر تازه بر تصورهای مراجعه کنندگان خود حکومت میکنند. لازم است جهت خنثی کردن چنین روندی، فرآورده فرهنگی تازهای تأمین شده و در اختیار جامعه قرار گیرد. تجربه نشان داده، اگر گرایشی به سوی این وبسایتها وجود دارد، به این علت بوده که تغذیه فرهنگی جامع و کاملی صورت نگرفته است.»
آزادی بیان در چارچوب قوانین شکل میگیرد
علیزاده، نظر برخی شبکههای ماهوارهای که دستگیری عوامل این وبسایتها را در تضاد با آزادی بیان عنوان کردهاند، نادرست میداند و تصریح میکند: «آزادی، مسئلهای فطری است، اما برخی افراد در مصداق آن دچار تعارض شدهاند. در واقع آنچه که از نظر بعضی، آزادی مطلق است، همان وابستگی به شمار میرود. به عنوان مثال فردی که در روابطش هیچ ضابطه و قانونی حکمفرما نیست و یا به منظور نمایش آزادی درونش، به رغم اطلاعرسانی جامعه و منبع او از مصرف دخانیات، سیگار میکشد به واقع وابسته به تفکری است که او را وادار به مخالفت میکند. بنابراین آزادی افراد و آزادی بیان مفهومی است که در چارچوب قوانین، شکل میگیرد و نمیتوان از موارد نسبی پیروی کرد.»
خطر افسردگی و انحرافهای اخلاقی
فعالیت گروه مضلّین با توجه به اعترافهای اعضای آن، در جهت از بین بردن نظم جامعه ایران بوده است. عباس رجبی، درباره این موضوع اظهار میکند: «در کشوری که استقلال فکری شعار دین آن است و ترس از خدا بر جامعه حکومت میکند، به طور قطع نمیتوان تأثیر فرهنگی گذاشت، اما اگر همین تفکر مستقل از بین برود و باورهای مردم مخدوش شود، خیلی زود میتوان کنترل اندیشه مردم را به دست گرفت.»
وی در ادامه به اتفاقی که قرنها پیش برای کشور اسپانیا رخ داد، اشاره میکند و دلایل مقابله با این وبسایتها را به دلیل جلوگیری از تکرار آن حادثه، مهم میداند و میافزاید: «کشور اسپانیا زمانی با نفوذ اسلام اداره میشد، اما پس از مدتی با ترویج برهنگی در میان زنان و وابسته کردن جوانان آن کشور به مشروبهای الکلی و مخدرهای گذرا، تمام باورها و عقاید مردم از بین رفت و پس از چند سال دیگر اثری از اسلام در آن باقی نماند.»
گروههایی که به راهاندازی این وبسایتهای اینترنتی دست میزنند به خوبی میدانند که مفاهیم این وبسایتها نوعی وابستگی روحی و اعتیاد روانی برای کاربران و مخاطبانشان به همراه میآورد. مراجعه دوباره و هر روزه کاربران به این وبسایتها میتواند دو اثر به همراه داشته باشد:
۱ ـ اینکه فرد به دلیل عقاید مذهبی و باورهای دینی خود، مکرر به منبعی مراجعه میکند که نیاز خدادادی او را تأمین نمیکند، بنابراین او به نوعی افسردگی مزمن مبتلا میشود و روح او از درون تخریب میشود.
۲ ـ فرد در قید و بند عقیده نیست، بنابراین به انحرافهای اخلاقی دچار میشود که پیامدهای آن پس از مدتی در محیطهای اطراف او و سپس در جامعه بروز پیدا میکند.
در فضائی که همه چیز نامریی است و هیچ رد و نشانی از مجرمین بر جای نمیماند، عملیاتی صورت گرفت که پرده از یک جنایت فرهنگی گشود. عملیاتی که دست مدیران، دستاندرکاران و بسیاری از سرشاخههای یک شبکه گسترده ضداخلاقی و ضدارزشی را در داخل و خارج کشور نمایان ساخت.
تهاجم فرهنگی، استعمار سابق
بهار سال گذشته، وقتی نخستین وبسایت ضداخلاقی و حاوی مطالب مستهجن، از سوی نیروهای سپاه رصد شد و مدیرانش دست بسته روی میز محاکمه نشستند تا جوابگوی سؤالهای قانون باشند، بسیاری از خانوادهها با خواندن گزارشها و خبرهای مربوط به فعالیتهای منافی عفت این گروه، شوکه شدند.
درد ماجرا زمانی بیشتر شد که کار قانون تنها با دستگیری ۲ یا ۳ گروه از این افراد که با عنوان “مضلین” معرفی میشدند، پایان نیافت و طی عملیات مستمر سربازان گمنام مرکز مبارزه با جرائم سازمان یافته سایبری سپاه پاسداران، دهها نفر به جرم انجام فعالیتهای ضدارزشی، اخلاقی، دینی و مغایر با مبانی اسلام پای میز قانون و محاکمه نشستند.
آنچه مسلم است، هدف و روند فعالیتهای این وبسایتها از سوی عواملی رهبری میشود که با ترویج روابط تعریف نشده در جامعه ایرانی و مخدوش ساختن روابط خویشاوندی سعی در، از همگسستن کانون گرم خانوادهها و ایجاد هرج و مرجهای اجتماعی در جامعه را داشتهاند. یکی از فرماندههان سپاه در بازخوانی اعترافهای برخی از این دستگیرشدگان به این همین نکته اشاره و میگوید: «آنها در اعترافهایشان میگفتند که ما تنها راه مقابله با جمهوری اسلامی را سست کردن باورها میدانیم و با راهاندازی این وبسایتها میخواستیم قداست خانوادههای ایرانی را بشکنیم.»
جهانی شدن یا جهانی نشدن؛ مسئله این است
عباس رجبی، استاد دانشگاه و روانشناس، درباره دلایل راهاندازی این وبسایتها و علل متوسل شدن گروههای مختلف به این روش، برای ایجاد شکاف در جامعه و خانوادههای ایرانی، مطالب جالبی را بر اساس علم روانشناسی بیان میکند. وی میگوید: «امروز مفهومی با عنوان “جهانی شدن” در جهان مطرح است که سعی دارد تمام مردم را به سمت یکی شدن پیش ببرد. این موضوع در ذات خود و به ظاهر مسئله خوبی است و گزینههای مثبت بسیاری را به همراه دارد، اما باید دید که چه کسی بیش از سایرین برای تحقق این هدف تلاش میکند و در این مسیر چه خواستههایی را به عنوان هدفهای خود مطرح میسازد. گاهی جهانی شدن و “یکی شدن” در اقتصاد است که خود را به صورت امور واحد در اقتصاد جهان، نشان میدهد. یعنی تحقق این موضوع که همه مردم کرهی زمین، با واحد پولی مشترک سروکار داشته باشند و از همین راه هم زندگیشان را بگذرانند، مطرح است. اما گاهی مفهوم “جهانی شدن” در بحث فرهنگ مطرح میشود که خود مباحث متفاوت دیگری را به دنبال دارد. به ویژه در جوامع دینی و مذهبی این تفاوتها بارزتر است؛ بدین ترتیب مفهوم “جهانی شدن”، عقاید و باورهای افراد به ویژه جوانان را تحت الشعاع خود قرار میدهد.»
رجبی، فعالیت گروه “مضلین” را در دورهای شامل خالی کردن ذهن افراد از باورهایشان و سپس سوق آنها به سوی مفاهیم دیکته شده، تشریح میکند و میافزاید: «جوانان یک جامعه مذهبی که مفاهیم تعریف شدهای از خوبی و بدی دریافت کردهاند، پس از مدتی و با پیگیری مفاهیم فرهنگی بیگانه، به ویژه اگر این مفاهیم در تضاد مستقیم با باورهایشان باشد، با تعارضهایی مواجه میشوند که عقایدشان را به سمت نسبی شدن خوبیها و بدیها میکشاند. در این حالت این سؤال برای فرد مطرح میشود که فلان کار نادرست را اگر در فلان موقعیت انجام دهم به معنای بروز آزادی من و یا به نفع من است، پس کارهای نادرست هم میتواند، درست باشند. این چالش درونی، فرد را با تعارضها و تضادهایی نسبت به مفاهیم گذشته خود مواجه میکند که نتیجه آن تخلیه همه باورها و عقاید فرد است. پس از این اتفاق، به حکم فطرت، فرد در صدد یافتن پناهگاهی بر میآید تا بتواند درونیات خود را روی پایه و اساس آن مجدد بنا کند. در این زمان آنها که وی را از بنیانهای فکری سابق خالی کرده بودند، به آنچه میخواهند، پناهنده میکنند و بدین ترتیب جهانی شدن فرهنگی نیز با این روند محقق میشود. بنابراین، اگر قرار باشد درباره دلایل راهاندازی این وبسایتها، به شکلی ریشهای بحث شود، باید گفت، اصل راهاندازی این نوع وبسایتها متوجه استکبار است.» این یک شعار نیست، بلکه واقعیتی تلخ است.
دورهای برای پناهندگی فرهنگی جوامع دینی
این روانشناس، علت تن دادن برخی افراد به فعالیت مستمر در این وبسایتها را نوعی تخلیه روانی میداند که آنها را پس از مدتی، وادار به پناهنده شدن به مفاهیم و مضامینی میکند که حتی بیرون از جامعه ایرانی هم، تعریف روشن و درستی ندارند. وی در این باره اظهار میکند: «گاهی پیش میآید که افراد، برای ارضا و تأمین هدف شخصی، چنین وبسایتهایی را، راهاندازی میکنند. در این صورت ضرری که متوجه مخاطبان مراجعه کننده به وبسایت میشود، در سطحی پایینتر در جامعه مشاهده میشود؛ اما به هر حال خسارت بار است. در حالی که شکل سازمان یافته این پدیده، خسارتهایی جبران ناپذیر به بدنه اجتماع و به ویژه کانون مقدس خانواده وارد میشود.»
رجبی در ادامه تاکید میکند: «وبسایتهایی که به ترویج خشونت و مفاهیمی در تضاد کامل با اخلاق میپردازند، از آنجا که برای تأثیرگذاری این مفاهیم، برنامهریزی و زمانبندی خاصی در نظر گرفتهاند، به واقع انتظار دارند، پس از مدتی و بر طبق زمانبندیشان پیامدهای ناخوشایندی را در جامعه رقم بزنند. چرا که قشر جوان و نوجوان ـ به ویژه نوجوانان ـ و در بعضی موارد بزرگسالان، به دلیل قرار داشتن در مراحل سخت زندگی، این مضامین را به عنوان باورهایی نو و تازه در مییابند و پس از مدتی به وقت گذرانی با این مفاهیم، وابسته شده و به مرحله عادی شدن هنجار شکنی در باورهایشان میرسند و پس از مدتی دیگر نیز از تمام باورهای گذشتهی خود خالی شده و به این ترتیب دورهی پناهندگی به لحاظ فکری و درونی، برای آنها نیز اتفاق میافتد.»
پروژه مضلین، استعماری خطرناکتر از گذشته
این استاد دانشگاه، در ادامه با بیان دلایلی به معرفی عوامل اصلی برنامهریز این فرآیند میپردازد و میگوید: «کشوری که امروز بیش از سایر قدرتها در جهت جهانی شدن فرهنگی تلاش میکند و سعی دارد به این هدف خود به هر طریقی، دست پیدا کند، آمریکاست که مسئولان آن به طور مداوم بر آن تأکید میکنند. وقتی باورهای دینی و مذهبی مردم کشوری، با پایگاههایی شبیه پایگاههای اینترنتی ضداخلاقی مواجه میشود، ظن نخست به سوی این کشور نشانه میرود. آمریکا با این تفکر قصد دارد خود را به رهبر فرهنگی دنیا بدل سازد و با نابودی سایر فرهنگهای قدرتمند در نقاط مختلف جهان، به این هدف دست یابد.»
وی هجمههای فرهنگی امروز را ناشی از تلاش مستمر مستعمران، برای ایجاد یک حکومت فرهنگی در جهان بر میشمارد و میافزاید: «این همان استعمار سابق است که امروز به شکلی خطرناکتر خود را نمایان ساخته است و پیش میرود.»
“شیطانپرستی” یکی از مواردی است که در این برهه از زمان پدید آمده و جهان امروز را مشغول خود کرده است و در سراسر دنیا پیروانی پیدا کرده که هر یک مبلغ مفاهیمی مغایر با فطرت انسان هستند. امروزه شیطانپرستان با تسخیر تفکر جوانان، ذهن بسیاری از آنها را با مضامین نادرست درگیر میکنند و موجب میشوند تا هر یک، با توجه به بافت فرهنگی کشور خود، دچار بحران شوند. به عنوان نمونه این گروه در کشور ما موفق شده جوانان ایرانی را با “بحران هویت” روبهرو کند تا آنان خود را در خلایی انتزاعی تصور کنند.
جای خالی یک پروژههای فرهنگی
یک جامعهشناس نیز به آسیبشناسی ظهور وبسایتهای مستهجن و ضددین و پیامدهای آن در ایران میپردازد و درباره مهمترین راه مقابله با فعالیتهای این نوع وبسایتها اظهار میدارد: «باید قدرت درک افراد جامعه را بالا برد و آنها را از عواقب و پیامدهای مراجعه به این وبسایتها به شکلی صحیح و منطقی مطلع ساخت. مسلم است که اگر زمینه ترویج مسائل ضداخلاقی در یک جامعه، وجود داشته باشد؛ میتواند بر افراد آن جامعه تأثیرگذار بوده و خواه ناخواه مسیر فرهنگی و اجتماعی آن جامعه را به جهتی نادرست سوق دهد. برای جلوگیری از این اتفاق، محدود کردن امکانات، کمی مؤثر است، اما پیش از آن باید زمینه مصونیت را در خود افراد جامعه ایجاد کرد و به عبارتی عمق و ریشه عقاید و باورهای آنها را شکل داد. چرا که عرصه مجازی، پهنه کلانی را شامل میشود و محدود کردن روابط در آن، کار مشکلی به شمار میرود.»
عباس توسلی، استاد دانشگاه و جامعهشناس، میافزاید: «گروههای بسیاری به صورت زیرزمینی فعالیت دارند و هر چند تلاش مسئولان برای جلوگیری از فعالیت آنها کارساز باشد، امکان تشکیل گروه بعدی منتفی نیست، پس لازم است پروژهای فرهنگی در خصوص خنثی کردن اثر این وبسایتها در نظر گرفته شود.»
فرآوردههای فرهنگی در مقابل فرآیندهای فرهنگی
غلامرضا علیزاده، جامعهشناس، ظهور و بروز این پدیدههای فرهنگی را در روابط اجتماعی مؤثر میداند و میافزاید: «به طور قطع هر پدیده فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر مخاطبان خود تأثیرگذار است و میتواند مسیر زندگی افراد را تغییر دهد؛ اما در خصوص وبسایتهای اینترنتی ضددین و ضدشئون اخلاقی، تأثیرها هر چند گسترده نیست، اما قابل چشمپوشی نیز نمیتواند باشد. هر وبسایت و صفحه اینترنتی، برای کاربران خود پیامی را به همراه دارد که میتواند از عکس، فیلم و نوشتار برای رساندن این پیام بهره برده باشد. اگر به هر دلیلی رجوع به مفاهیم وبسایتهای گفته شده از سوی کاربران صورت گیرد و تأثیرگذار باشد، در وهله اول باید زمینه تأثیرگذاری را بررسی کرد. چرا که حتی اگر بحث ف ی ل ت رینگ را برای جلوگیری در این زمینه پیش بکشیم، باز هم جوانان و نوجوانانی هستند که از سر کنجکاوی به این مفاهیم دست پیدا میکنند.»
وی راه حل مقابله با مضامین وبسایتهای ضددین را شروع یک پروژه فرهنگی جدید از سوی مسئولان معرفی میکند و در این باره اظهار میکند: «به طور معمول، مدیران این وبسایتها در پی این هستند تا برای جذب مخاطب به مفاهیمی روی آورند که کمتر در جامعه مطرح شده و یا به هیچ وجه طرح نشده است! به این ترتیب سعی در ایجاد فضاهای فکری تازه و نو و برانگیختن هیجانهای درونی مخاطبانشان را دارند، پس با القای تفکر و اندیشهای به ظاهر تازه بر تصورهای مراجعه کنندگان خود حکومت میکنند. لازم است جهت خنثی کردن چنین روندی، فرآورده فرهنگی تازهای تأمین شده و در اختیار جامعه قرار گیرد. تجربه نشان داده، اگر گرایشی به سوی این وبسایتها وجود دارد، به این علت بوده که تغذیه فرهنگی جامع و کاملی صورت نگرفته است.»
آزادی بیان در چارچوب قوانین شکل میگیرد
علیزاده، نظر برخی شبکههای ماهوارهای که دستگیری عوامل این وبسایتها را در تضاد با آزادی بیان عنوان کردهاند، نادرست میداند و تصریح میکند: «آزادی، مسئلهای فطری است، اما برخی افراد در مصداق آن دچار تعارض شدهاند. در واقع آنچه که از نظر بعضی، آزادی مطلق است، همان وابستگی به شمار میرود. به عنوان مثال فردی که در روابطش هیچ ضابطه و قانونی حکمفرما نیست و یا به منظور نمایش آزادی درونش، به رغم اطلاعرسانی جامعه و منبع او از مصرف دخانیات، سیگار میکشد به واقع وابسته به تفکری است که او را وادار به مخالفت میکند. بنابراین آزادی افراد و آزادی بیان مفهومی است که در چارچوب قوانین، شکل میگیرد و نمیتوان از موارد نسبی پیروی کرد.»
خطر افسردگی و انحرافهای اخلاقی
فعالیت گروه مضلّین با توجه به اعترافهای اعضای آن، در جهت از بین بردن نظم جامعه ایران بوده است. عباس رجبی، درباره این موضوع اظهار میکند: «در کشوری که استقلال فکری شعار دین آن است و ترس از خدا بر جامعه حکومت میکند، به طور قطع نمیتوان تأثیر فرهنگی گذاشت، اما اگر همین تفکر مستقل از بین برود و باورهای مردم مخدوش شود، خیلی زود میتوان کنترل اندیشه مردم را به دست گرفت.»
وی در ادامه به اتفاقی که قرنها پیش برای کشور اسپانیا رخ داد، اشاره میکند و دلایل مقابله با این وبسایتها را به دلیل جلوگیری از تکرار آن حادثه، مهم میداند و میافزاید: «کشور اسپانیا زمانی با نفوذ اسلام اداره میشد، اما پس از مدتی با ترویج برهنگی در میان زنان و وابسته کردن جوانان آن کشور به مشروبهای الکلی و مخدرهای گذرا، تمام باورها و عقاید مردم از بین رفت و پس از چند سال دیگر اثری از اسلام در آن باقی نماند.»
گروههایی که به راهاندازی این وبسایتهای اینترنتی دست میزنند به خوبی میدانند که مفاهیم این وبسایتها نوعی وابستگی روحی و اعتیاد روانی برای کاربران و مخاطبانشان به همراه میآورد. مراجعه دوباره و هر روزه کاربران به این وبسایتها میتواند دو اثر به همراه داشته باشد:
۱ ـ اینکه فرد به دلیل عقاید مذهبی و باورهای دینی خود، مکرر به منبعی مراجعه میکند که نیاز خدادادی او را تأمین نمیکند، بنابراین او به نوعی افسردگی مزمن مبتلا میشود و روح او از درون تخریب میشود.
۲ ـ فرد در قید و بند عقیده نیست، بنابراین به انحرافهای اخلاقی دچار میشود که پیامدهای آن پس از مدتی در محیطهای اطراف او و سپس در جامعه بروز پیدا میکند.