18-12-2014، 18:50
و یکی از استخون های دنده اش را در آورد و در چشم انسان فرو کرد
انسان با صورت خونین به دیوار تکیه کرد
از روی میز مدادی برداشت و در سر زامبی فرو کرد
مداد از پشت سر زامبی بیرون آمد
از درون سر زامبی دودی سبزی بیرون آمد
یه دفعه صدای آمد :کات
و کارگردان گفت فکر کنم یه چند تایی سرکار رفتن
انسان با صورت خونین به دیوار تکیه کرد
از روی میز مدادی برداشت و در سر زامبی فرو کرد
مداد از پشت سر زامبی بیرون آمد
از درون سر زامبی دودی سبزی بیرون آمد
یه دفعه صدای آمد :کات
و کارگردان گفت فکر کنم یه چند تایی سرکار رفتن