امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یه داستان تــــرسناک 12کلمه ای

#27
و یکی از استخون های دنده اش را در آورد و در چشم انسان فرو کرد
انسان با صورت خونین به دیوار تکیه کرد
از روی میز مدادی برداشت و در سر زامبی فرو کرد
مداد از پشت سر زامبی بیرون آمد
از درون سر زامبی دودی سبزی بیرون آمد
یه دفعه صدای آمد :کات
و کارگردان گفت فکر کنم یه چند تایی سرکار رفتن
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: یه داستان تــــرسناک 12کلمه ای - mr.destiny - 18-12-2014، 18:50


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان