07-11-2014، 16:01
قسمت چهارم
** با سئوال کردن و گرد آوردن اطلاعات لازم این کار راشروع کنید . اطلاعات مورد نیاز آنهایی هستند که واقعاً به
آنها احتیاجدارید تا بتوانید تصمیم بهتری بگیرید . هر چیزی غیر از این اطلاعات اضافی است .
همچنانکه به گرد آوری اطلاعات می پردازید از شنیدن چیزهایی که نمی خواهیدبشنوید خود داری نکنید و الا از انجام
اختیارات واقعی آگاه نخواهید شد و درتوهم باقی خواهید ماند .
چگونه می توانید خود داری نکنید ؟
از راهمشاهدات واقع بینانه .
مثال :
فرض کن متصدی پیدا کردن محلی برای احداث یک شیر خوارگاهشده ای . و سرانجام جایی را می یابی ، و می
دانی که نباید زیاد در معرضبادباشد . می توانی از کسی که محل را به تو نشان داده سئوال کنی که این امکان
وجود دارد یا خیر تا او ترا مطمئن سازد محل محفوضط از این نظر است . ولیشمتا خود چطور می توانید به این
مسئله پی ببرید ؟ کافیست به محل بروی و اگرتعدای درخت در محل وجود دارد مشاهده کنی که آیا در اثر باد خم
شده اند یانه . در این صورت خود شخصاً با مشاهده به نتیجه رسیده ای ( علاوه بر اطلاعاتی که ازراه سئوال به
دست آورده ای ) **
این یعنی آنکه :
** اگر می خواهی بیشتر بدانی بیشتر دقت کن . **
باید بدانید که :
** " بندرت حق انتخابهای شما با نشستن و انتظار کشیدنخودشان به سراغتان می آیند . " **
و همچنین بدانید که :
** ترسها دید ما را تیرهمی سازند **
**وقتی شما با گرد آوری اطلاعات از جهان واقعی در مییابید چه چیز واقعی است بیشتر به راههای گونا گونی که
در مقابلتان وجوددارد وقوف حاصل می کنید .
" وقتی اطلاعات گردآوری شده شما برواقع بینی متکیباشد ، حاصل کار وجود یک احساس بهتر است که اغلب منجر
به دست یابی بهاطلاعات بیشتر می شود .... و دید واقع بینانه تری کسب می کنید . "
البتهبدانید که " اطلاعات چیزی بیش از گرد آوردن واقعیات است . اینکه مردم و.اقعیات راچگونه درک کنند نیز شرط
است . " و لازم است در موردادراکات مردم نیز به اندازه واقعیات آگاهی به دست آورید .
حال ، وقتی اطلاعاتلازم ، یعنی واقعیات و ادراکات را روی هم گذاشتید چگونه می توانید بفهمید برای یکتصمیم
گیری کافی است ؟
در پاسخ باید گفت دو نوعاطلاعات وجود دارد :
1 – اطلاعاتی که داشتن آنها خوب است
2 – طلاعاتی که داشتن آنها لازم به نظر نمی رسد
ممکن است تصور کنی تمام اطلاعات مورد توقع را نمی توانیداشته باشی ولی می توانی از خودت بپرسی که آیا
اطلاعات لازم را دارم ؟ بهخاطر داشته باش که اطلاعات لازم فقط آن نوع اطلاعاتی هستند که بدون داشتن آنها
نمی توانی تصمیم بهتر بگیری . **
با طرح این سئوال که :
آیا این اختیار بهترین کمک را برای برآوردن نیاز واقعی بهمن می کند یا نه ؟
وبه یادآوردن اینکه اولین قدم برای تصمیم بهتر باز ایستادن است . وقتی نمی دانی چگونه بهیک تصمیم بهتر آری
بگویی باید در ابتدا به یک تصمیم ضعیف نه بگویی و ازانجام دادن کاری که مؤثر نیست باز ایستی حتی اگر روش
بهتری را بلد نباشی .
** وقتی یک بار اختیارات ضعیف را برای تصمیم گیری به روش قدیم حذف کنی ، احتمال اینکهروش بهتری را بیابی
افزایش داده ای . **
و این نکته را هم بیاد بیاور که مسئله این نیست که مااختیاری نداریم بلکه این است که به آن آگاه نیستیم . و بهتره
بیاندیشی کهچطور می توانی از اختیارات خود آگاه شوی . که گفت شد با جمع آوری اطلاعات می توانیاز دامنه
اختیارات آگاه شوی .
به نظر من یکی از راه هایی کهاطلاعات و در نتیجه آگاهی از دامنه اختیارات را افزایش می دهد ، نظر انداختن بهمسئله و
بررسی آن از زوایا و ابعاد مختلف است .
آموختید که : ** اطلاعات جمع آوری واقعیات و ادراکات هستند یعنی آن چیزی
که واقعاً هست وکیفیتی که مردم آنرا درک می کنند ** ( درکی که مردم از آندارند )
و دریافتید که : چگونه می توانید با جمعآوری اطلاعات ، اختیارات خود را کشف کنید .حال همچنانکه اطلاعات لازم را گرد
می آورید فکر کنید که اختیارات شما کدامند ؟ آیا خود را از حق گزینش هایخود آگاه ساخته اید ؟
سپس از عقل خود کمک بگیرید و یک سئوال عملی از خودبپرسید : آیا نیاز واقعی را برآورده می کنم ؟ آیا از
اختیاراتی که دارمآگاهم ؟ به تمام جوانب آن اندیشیده ام ، آری .... یا .... نه؟**
چگونه می توان از حق انتخاب خود آگاه شد؟؟
** با سئوال کردن و گرد آوردن اطلاعات لازم این کار راشروع کنید . اطلاعات مورد نیاز آنهایی هستند که واقعاً به
آنها احتیاجدارید تا بتوانید تصمیم بهتری بگیرید . هر چیزی غیر از این اطلاعات اضافی است .
همچنانکه به گرد آوری اطلاعات می پردازید از شنیدن چیزهایی که نمی خواهیدبشنوید خود داری نکنید و الا از انجام
اختیارات واقعی آگاه نخواهید شد و درتوهم باقی خواهید ماند .
چگونه می توانید خود داری نکنید ؟
از راهمشاهدات واقع بینانه .
مثال :
فرض کن متصدی پیدا کردن محلی برای احداث یک شیر خوارگاهشده ای . و سرانجام جایی را می یابی ، و می
دانی که نباید زیاد در معرضبادباشد . می توانی از کسی که محل را به تو نشان داده سئوال کنی که این امکان
وجود دارد یا خیر تا او ترا مطمئن سازد محل محفوضط از این نظر است . ولیشمتا خود چطور می توانید به این
مسئله پی ببرید ؟ کافیست به محل بروی و اگرتعدای درخت در محل وجود دارد مشاهده کنی که آیا در اثر باد خم
شده اند یانه . در این صورت خود شخصاً با مشاهده به نتیجه رسیده ای ( علاوه بر اطلاعاتی که ازراه سئوال به
دست آورده ای ) **
این یعنی آنکه :
** اگر می خواهی بیشتر بدانی بیشتر دقت کن . **
باید بدانید که :
** " بندرت حق انتخابهای شما با نشستن و انتظار کشیدنخودشان به سراغتان می آیند . " **
و همچنین بدانید که :
** ترسها دید ما را تیرهمی سازند **
**وقتی شما با گرد آوری اطلاعات از جهان واقعی در مییابید چه چیز واقعی است بیشتر به راههای گونا گونی که
در مقابلتان وجوددارد وقوف حاصل می کنید .
" وقتی اطلاعات گردآوری شده شما برواقع بینی متکیباشد ، حاصل کار وجود یک احساس بهتر است که اغلب منجر
به دست یابی بهاطلاعات بیشتر می شود .... و دید واقع بینانه تری کسب می کنید . "
البتهبدانید که " اطلاعات چیزی بیش از گرد آوردن واقعیات است . اینکه مردم و.اقعیات راچگونه درک کنند نیز شرط
است . " و لازم است در موردادراکات مردم نیز به اندازه واقعیات آگاهی به دست آورید .
حال ، وقتی اطلاعاتلازم ، یعنی واقعیات و ادراکات را روی هم گذاشتید چگونه می توانید بفهمید برای یکتصمیم
گیری کافی است ؟
در پاسخ باید گفت دو نوعاطلاعات وجود دارد :
1 – اطلاعاتی که داشتن آنها خوب است
2 – طلاعاتی که داشتن آنها لازم به نظر نمی رسد
ممکن است تصور کنی تمام اطلاعات مورد توقع را نمی توانیداشته باشی ولی می توانی از خودت بپرسی که آیا
اطلاعات لازم را دارم ؟ بهخاطر داشته باش که اطلاعات لازم فقط آن نوع اطلاعاتی هستند که بدون داشتن آنها
نمی توانی تصمیم بهتر بگیری . **
خلاصه :
** هر چه اطلاعات جمع آوری شده بیشتر می شود از حق گزینشهایخود بیشتر آگاه می شویم **
چطور می توانی بفهمیبهترین اختیار تو کدام است ؟؟
با طرح این سئوال که :
آیا این اختیار بهترین کمک را برای برآوردن نیاز واقعی بهمن می کند یا نه ؟
وبه یادآوردن اینکه اولین قدم برای تصمیم بهتر باز ایستادن است . وقتی نمی دانی چگونه بهیک تصمیم بهتر آری
بگویی باید در ابتدا به یک تصمیم ضعیف نه بگویی و ازانجام دادن کاری که مؤثر نیست باز ایستی حتی اگر روش
بهتری را بلد نباشی .
** وقتی یک بار اختیارات ضعیف را برای تصمیم گیری به روش قدیم حذف کنی ، احتمال اینکهروش بهتری را بیابی
افزایش داده ای . **
و این نکته را هم بیاد بیاور که مسئله این نیست که مااختیاری نداریم بلکه این است که به آن آگاه نیستیم . و بهتره
بیاندیشی کهچطور می توانی از اختیارات خود آگاه شوی . که گفت شد با جمع آوری اطلاعات می توانیاز دامنه
اختیارات آگاه شوی .
به نظر من یکی از راه هایی کهاطلاعات و در نتیجه آگاهی از دامنه اختیارات را افزایش می دهد ، نظر انداختن بهمسئله و
بررسی آن از زوایا و ابعاد مختلف است .
آموختید که : ** اطلاعات جمع آوری واقعیات و ادراکات هستند یعنی آن چیزی
که واقعاً هست وکیفیتی که مردم آنرا درک می کنند ** ( درکی که مردم از آندارند )
و دریافتید که : چگونه می توانید با جمعآوری اطلاعات ، اختیارات خود را کشف کنید .حال همچنانکه اطلاعات لازم را گرد
می آورید فکر کنید که اختیارات شما کدامند ؟ آیا خود را از حق گزینش هایخود آگاه ساخته اید ؟
سپس از عقل خود کمک بگیرید و یک سئوال عملی از خودبپرسید : آیا نیاز واقعی را برآورده می کنم ؟ آیا از
اختیاراتی که دارمآگاهم ؟ به تمام جوانب آن اندیشیده ام ، آری .... یا .... نه؟**
فکر کردن به تمام جوانب
ادامه دارد ..........