انجمن های تخصصی  فلش خور
بهترین شکل تصمیم گیری - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: پزشکی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=57)
+---- انجمن: روان شناسی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=63)
+---- موضوع: بهترین شکل تصمیم گیری (/showthread.php?tid=190402)



بهترین شکل تصمیم گیری - eɴιɢмαтιc - 05-11-2014

اقتباس از کتاب " تصمیم گیری بهتر " از اسپنسر جانسون .
سبک نگارش موضوع جالبه . به صورت داستانی از شخصی که در پی پیدا کردن شیوه تصمیم گیری بهتر برای غلبه بر ناکامیهایش است و...... .

بنده از لابلای داستان سخنان و تکنیکهای اصلی نویسنده را استخراج کرده و اغلب را با بیان و دسته بندی خاص خودم برایتان در اینجا خواهم آورد و البته بسا که توضیحاتی که به نظر خودم می رسد برای مفید تر شدن مطالب ارائه کنم ، بنا براین به رسم امانت هر جا عباراتی در بین دو ستاره یا گیومه بصورت پررنگ تر و با رنگ متفاوت دیدید بدانید عین گفتار نویسنده است .

امیدوارم از تکنیکهای آن که به نظرم جالب است بهره مند شویم .


===============================


** تصمیمی بهتر است که موجب شود ما از چگونگی اتخاذ آن راضی باشیم و نتایج بهتری به دنبال داشته باشد . منظورم از تصمیم بهتر آن است که در زمان اتخاذ راجع به ارزش آن ، هیچ سئوالی برای ما مطرح نشود و قاطعانه تصمیم بگیریم **


به نظرم در اینجا منظور نویسنده از این عبارت که : ** منظورم از تصمیم بهتر آن است که در زمان اتخاذ راجع به ارزش آن ، هیچ سئوالی برای ما مطرح نشود و قاطعانه تصمیم بگیریم ** این است که تمام زوایای تصمیم چنان برای ما روشن شده و بهترین تصمیم شناخته باشیمش که جای هیچ ابهامی باقی نگذارد و فرد با اطمینان ، جدیت و قاطعیت آنرا به اجرا در آورد .

** برای اتخاذ یک تصمیم بهتر ، قدم اول باز ایستادن از یک تصمیم ضعیف است **

تصمیم های ضعیف فرد را نیز ضعیف خواهد ساخت ، زیرا باعث به وجود آمدن اشتباهات و مشکلات دیگر می شود و همین خود علاوه بر آنکه دغدغه آفرین است و انرژی را هدر می دهد ، ممکن است در فرد ایجاد احساس ناکامی نموده و چه بسا باعث تضعیف اعتماد به نفس و یا حتی ضعف عزت نفس شود . پس برای آن که یک تصمیم خوب و بهتر اتخاذ شود بهتره اول با جدیت هر تصمیم ضعیفی را که گرفته ایم ترک کرده و به خود توقف دهیم برای یافتن بهترین تصمیم . ممکنه این سئوال پیش بیاد که از کجا بدانیم که تصمیم ما یک تصمیم ضعیف است . باید بگویم که وقتی تصمیم از روشهای صحیح تصمیم گیری یا به عبارتی بدون مهارت اتخاذ نشده باشد به نظر می رسد احتمال ضعیف بودن این تصمیم زیاد است . برای همین دانستن ساز و کار یک تصمیم گیری بهینه موجب می شود بفهمیم تصمیمات تا کنون ما ضعیف بوده یا خیر . که در ادامه به کمک آموزه های اسپنسر جانسون و تکمیل آن روند اتخاذ بهترین تصمیم را بدست می آوریم .

** اگر شما از یک تصمیم ضعیف دست بردارید یک جای خالی خواهید داشت که می توانید آن را با چیزی بهتر پر کنید **

اما ما اغلب از آن می ترسیم که آنچه را داریم از دست بدهیم و چیز بهتری به دست نیاوریم ( ترس )
** همه ما گرفتار چنین ترسی هستیم ، شهامت می خواهد که بگذاریم چیز آشنا به راحتی از دست برود ** ( وابستگی ، به آنچه به آن عادت کرده ایم یا برایمان آشناست )


دقت کردید و دیدید که در این جا دو نکته استخراج شد ، که بهتره بگوییم عمده ترین موانع ترک تصمیم ضعیف و اتخاذ یک تصمیم بهتر است .
1 – ترس از دست دادن و بدست نیاوردن
2 - وابستگی به آنچه داریم و یا برایمان آشنا تره


در حالی که به نظر جانسون مطمئن ترین و قابل اعتماد ترین راه برای بدست آوردن نتایج بهتر همین ترک تصمیمات ضعیف است .
** وقتی چیزی بدرد نخور از سر راهتان کنار رفت آزاد خواهید بود که چیزی بهتر بیابید و بطور معمول خیلی زود چنین چیزی را خواهید یافت . یک ضرب المثل چینی می گوید اگر یک فنجان چای داغ می خواهی ابتدا باید فنجانت را خالی کنی **

** چرا ما به انجام دادن کاری ادامه می دهیم که می دانیم مفید نیست ؟
زیرا ما اغلب احساس خطر می کنیم که چیزی آشنا را تغییر دهیم . با تغییر ندادن احساس امنیت بیشتری می کنیم . در نتیجه روش غیر مؤثر ولی آشنا مورد قبول واقع می شود **

برای درک این حقیقت کافیست طرحی نو در جامعه مطرح شود که قرار است جایگزین روندی که سالهاست بوده گردد ، خواهید دید که از گوشه و کنار صدای اعتراض و مقاومت در مقابل این تغییرات به گوش ها خواهد رسید. برای مثال قرار است در نظام آموزش و پرورش تغییراتی صورت پذیرد ، فعلاً در حد حرف است و حتی گفته نشده که قراره چه شود و فقط شنیده ایم دوره ابتدایی 6 ساله خواهد بود و دوره متوسطه نیز 6 سال و.... از هم اکنون صداها در بین همکاران بلند شده و به نوعی از این تغییر ترس به دل راه داده اند و من وقتی این نقطه نظر جانسون را خواندم دیدم درسته دقیقاً ترک روندی که به آن عادت شده با مقاومت روبروست و تا اینجا دریافتیم علت عمده این مقاومت ترس و وابستگی بود .

یادمه دانشجو بودم و سر کلاس درس تکنولوژی آموزشی نشسته بودم ، مرحوم دکتر اسراری ابتدای کلاس از تعریف رفتار پرسید و.... که بحث درگرفت و موضوع تفاوت بهره هوشی آقایان و خانمها پیش آمد و استاد گفتند که هیچ تفاوتی در موضوع بهره هوشی بین خانمها و آقایون نیست ، جالب بود که چند نفر از خانمهای کلاس به شدت اعتقاد داشتند که هوش آقایون بالاتر از خانمها است و با جدل هم از نظر خود دفاع می کردند و ادله استاد مبنی بر غلط بودن چنین دیدی را نمی شنیدند و وقتی استاد دلیل از آنها در تأیید نظرشان خواست این خانمها عنوان داشتند که مغز خانمها کوچکتر از آقایون است و استاد عصبانی شد که این چه حرفیه !!!! و... گذشته از این ربطی بین حجم مغز و بهره هوشی در این دوجنس نیست و خلاصه خانمها همچنان سر حرف خود بودند تا کلاس تمام شد . بعد از کلاس بنده که می خواستم در رابطه با دانش آموزی مشورتی از استاد بگیرم به وی مراجعه کردم و ... ایشان قبل از این که حرف مرا بشنوند گفت این چه حرفایی بود که هم کلاسیهای شما زدند . گفتم استاد به نظر من کسانی که چنین نظری دارند عادت به رخوت کرده اند و اگر بپذیرند که هیچ فرقی بین اونا و آقایون در بهره هوشی نیست هیچ توجیحی برای کم کاری ندارند و باید بپذیرند که تغییر کنند و حرکت کنند و برای آنها تغییر سخته و ترجیح می دهند همینطور باقی بمانند و این هم توجیح آنهاست . استاد هم تأیید کرد و تحسین گفت . از این رو بنده به نظرم می رسد که بد نیست که این بند را به نظر اسپنسر جانسون اضافه کنم یعنی عامل سومی را هم غیر از ترس و وابستگی اضافه کنم و آن هم رخوت است ، یعنی بعضی از ماها تنبلی به خرج داده و توقف تصمیم ضعیف و تلاش برای اتخاذ تصمیم درست را سخت می دانیم و از آن فرار می کنیم و یا از هزینه های این توقف و صرف وقت و انرژی برای تصمیم بهتر فرار می کنیم .


روش آری یا نه :


** روش آری یا نه ، سفری دو مرحله ای است برای رسیدن به تصمیم بهتر .
برای رسیدن به مقصد ما دو جنبه یک تصمیم را از طریق دو سئوال از خودمان در نظر می گیریم ، یک سئوال عملی و یک سئوال شخصی ، و پس از آن فوراً تصمیم خود را می گیریم .

این روش چگونه به عمل در می آید ؟

1 – به روش عادی تصمیم اولیه را می گیریم

2 – سپس برای خود سئوالاتی را طرح می کنیم که عقل آن را مطح کرده است

3 – نوبت سئوالاتی می شود که از دل برخاسته است

4 – گوش سپردن به خود و دیگران

5 – گرفتن تصمیم بهتر و عمل کردن به آن

از مردد بودن و گرفتن نیمه ای از تصمیمی که بر نیمی از حقیقت متکی باشد اجتناب خواهم کرد .از هر دو قسمت یک روش قابل اعتماد استفاده خواهم کرد ، تا تصمیمات بهتری بگیرم .

یک عقل سرد و یک قلب گرم
از عقلم استفاده خواهم کرد با پرسیدن یک سئوال عملی از خود
و با دلم مشورت خواهم کرد با پرسیدن یک سئوال شخصی از خود
سپس بعد از گوش کردن به خودم و دیگران یک تصمیم بهتر خواهم گرفت و به آن عمل خواهم کرد
( ما اغلب ) در وقت تصمیم گیری یا به استفاده از عقل اعتقاد داریم یا به گوش سپردن به دل و فقط معدودی از ما از هردو استفاده می کنیم ، بنابراین روش آری یا نه کمک می کند تصمیمات بهتر را زودتر بگیریم **


بهتر و آسانتر آ ن است که ** از خطاها پرهیز کنیم تا همیشه نتایج بهتر بگیریم ، اشتباه یک نقیصه موجود در شخص نیست بلکه نقصی در شیوه و نوع فکر کردن شخص است **

برایم جالبه وقتی با مطالعه نظرات صاحب نظرانی چنین ، به گوهرهای گرانقدر اما متأسفانه مغفول مانده دین مبین و کاملمان اسلام می رسم . این همه تأکید بزرگان دین بر پرهیز از خطا و اشتباه و توجه به تفکر را دقیق شویم و به این نظر جان اسپنسر هم توجهی کنیم .
بی انکار در می یابیم که این توصیه ها جز برای این نیست که پرهیز از خطا آسانتر و بدون هزینه تر از بازگشت از خطا است بگذریم از این که گاه خطاها چنان پیامدی دارد که راه بازگشت را می بندد . و همه ما آموخته ایم که آنچه پیش می آید نتیجه انتخابها یا به عبارتی تصمیم های ما است . پس به نظرم بسیار مهم است که از داشته های بزرگان خود نیز استفاده کنیم در تکمیل نظرات اینگونه صاحب نظران و بیاموزیم که چگونه بهترین تصمیم را بگیریم .


** روش آری یا نه ، به مردم کمک می کند به چیزی که به آن آری می گویند و به آنچه به آن نه می گویند واقف شوند **

ادامه دارد................


قسمت دوم



چگونه می توانیم از روش آری یا نه استفاده کنیم ؟؟

** هر سوالی که از عقل و دل خود می کنید سه ایده در خود نهفته دارد . امکان دارد که در یابید که یک یا دو تا از این ایده ها برای شما کافیست .
یاد گرفتن این روش به صورت یک حلقه روانی در خواهد آمد که می توان از هر نقطه ای به آن وارد شد ....بستگی به این دارد که تصمیم تا چه حد برای شما مهم و تا چه اندازه واضح باشد . می توانید به یک قسمت از یک سئوال که ممکن است به شما کمک کند تا در عرض جند دقیقه تصمیم بهتری بگیرید توجه خود را معطوف سازید و یا می توانید وقت بیشتری صرف کرده و هرسه قسمت هر دو سئوال را از خود بپرسید و تصمیمی بهتر بگیرید**


معمولاً تعجیل برای تصمیم گیری و عدم تمایل به صرف وقت برای طرح سئوال از خود و یافتن پاسخ آن باعث می شود از این روش دوری کنیم . در حالی که صبر و صرف وقت و توجه به سه ایده ی هر دو سئوال نتیجه مطمئن تر و رضایت بخش را به دنبال دارد . به نظر می رسد آنچه باعث تعجیل و عدم صرف وقت و صبوری برای بهره گیری کامل از روش آری یا نه است غلیان احساسات و به عبارتی احساس محور بوده باشد .

باید توجه داشته باشید که ** سئوال عقلی و قلبی را هر چه بیشتر بپرسید برای شما آسانتر و سریعتر خواهد شد و وقتی به صورت یک عادت درآمد نسبتاً سریعتر عمل خواهد کرد **

پس این وقت صرف کردن و برای پراداختن کامل به سئوالات برای دو سه بار بیشتر پیش نخواهد آمد و بعد از آن شما مهارت کافی در استفاده از این روش را یافته و سرعت عمل پیدا خواهید کرد . با این وجود باز هم به نفع شماست که وقتی شروع به استفاده از این روش می کنید صبور باشید و وقت صرف کنید و به هر دو سئوال بطور کامل بپردازید .


** امکان دارد نیمی از این روش برای شما آشنا باشد و فکر کنید چندان مهم نیست ، صبور باشید..... وقتی بیشتر روی این پل جلو و عقب بروید آنرا بیشتر ( و عمیقتر ) فرا خواهید گرفت .... فقط به خاطر داشته باشید که از هردوبخش روش ( عقلی و قلبی ) استفاده کنید ، یکی بدون دیگری مؤثر واقع نخواهد شد . **

و اما سئوالات روش آری یا نه

از عقل خود استفاده کنید و اولین سئوال را اینگونه بپرسید :

** آیا می توانم نیاز واقعی خودرا برآورده کنیم ؟ از حق انتخابی که دارم باخبرم ؟ آیا به تمام جوانب آن اندیشیده ام ؟**

باید به این سئوالات پاسخ آری یا نه بدهی ( فقط آری یا نه ) ، ** اگر نتوانی با آره یا نه به خودت پاسخ قاطع بدهی فایده ندارد ، پاسخ " شاید " یک مانع بزرگ در تصمیم گیری است ** چون تردید است و در واقع تردید بزرگترین مانع در تصمیم گیری است پس لازم است به جواب آری یا نه برسید و باقاطعیت به خود با آری یا نه پاسخ دهید .

حال ** بادقت به سه ایده ای که در این اولین سئوال نهفته است توجه کنید : **
1 – برآوردن نیاز واقعی
2 – مطلع بودن از حق گزینش
3 – به طور کامل در مورد آن فکر کردن


حال ** با اولی شروع کنید : " آیا نیاز واقعی خود را برآورده کرده اید ؟ "

پاسخ شما :
آری / نه ؟


اگر " آری " نیاز واقعی را در تصمیم گیری شناخته اید ، اگر " نه " نیاز واقعی در بین نیست .

** به محض آن که جواب شما به یک سئوال نه باشد می توانید توجه بیشتری به آن نشان دهید و بعد به یک تصمیم گیری بهتر برسید . **


حال به چه چیز باید توجه بیشتر نشان بدهی ؟

** اگر به قسمت اول پاسخ " نه " بدهید باید به این موضوع توجه کنید که در پی چه هستید ؟ ما اکثراً در پی بدست آوردن چیزی هستیم که " می خواهیم " **
نه آنچه " نیاز داریم " ** ، در بیشتر مواقع نمی دانیم به چه چیز نیاز داریم . بنابراین در مسیر اشتباهات پیش می رویم .**

حال چگونه می توانی بفهمی که نیاز واقعی تو چیست ؟

** می توانی با این سئوال شروع کنی که : آیا این ( آنچه مد نظر داری ) همان چیزی است که به آن نیاز دارم ؟ **


راستی اینها ( خواسته و نیاز ) چه تفاوتی با هم دارند ؟

** یک خواسته فقط یک آرزوست . یک خواسته فقط یک حیرانی جذاب است که امکان دارد ما به دنبال آن برویم ولی بعداً آنرا ارضاء کننده نیابیم ، حتی اگر آنچه را که خواسته ایم بدست آوریم ( باز هم ) . اغلب خواستن تمام نمی شود ، در حالی که ( برآورده شدن ) یک نیاز اساسی راضی کننده است . یک نیاز چیزی است که یک موقعیت ایجاب می کند **
که در پی برآوردن آن باشیم . ** مثلاً ما مربا می خواهیم ، ولی به نان نیاز داریم ، مربا خوشمزه است ، اما مار را سیر نمی کند ** و سیر شدن نیاز ما است .

شاید بهتر باشد بگوییم که خواسته ها لزوماً حقیقی نیستند و اغلب نیاز کاذب است ( لباس نیاز را پوشیده ) ، اما نیاز اساسی با حیات و سلامت ( روح و جسم ) ما پیوند دارد و از این رو تأمین آن از این جهت که حیات و سلامت را تأمین می کند رضایت بخش است و آرامش می دهد ، اما تحقق خواسته ها ( بدون تأمین نیازها ) چون خلاء نیازهای حقیقی ما را پر نمی کند ارضاء کننده نیست و باز هم تشنگی باقیست و لذا باز هم خواسته های بعدی پیش می آید و تا وقتی درک نیاز حقیقی پیش نیاید و تأمین نشود ، این چرخ ادامه می یابد .
و شاید از اینجا بشود راز عدم احساس خوشبختی و رضایت از زندگی اغلب کسانی که هر چه خواسته اند یافته اند را بشود دریافت . برای مثال ، نیاز حقیقی شخصی کسب آرامش است ، اما خواسته های او مهمانی های هیجان بخش و خرید انواع وسایل مورد خوشایند و گوش کردن به آهنگها متنوع رپ و.... باشد . خواهیم دید که فرد هر موقع اراده کند مهمانی ترتیب می دهد و آهنگ گوش می کند و.... اما بعد از رسیدن به هر کدام از این خواسته ها در وقت طلب آن ، باز راضی نیست و ته دلش اندوه و پریشانی را احساس می کند و بدون درک علت ، در پی خواسته های دیگری از این قبیل خواهد بود تا آن خلاء درون را پر کند و اما باز هم بعد از تحقق آن خواسته ها وضع همان است و.... در حالی که اگر با استفاده از روش آری یا نه درک کند که نیاز واقعی او رسیدن به آرامش است و بعد از فهم این که آرامش چیست و چه چیز به او آرامش حقیقی می دهد تصمیم بگیرد که این نیاز را برآورد از همین ابتدا احساس رضایت را خواهد چشید ، چه رسد به طی مسیری که در تصمیمش آمده .


پس توجه به نیاز ، نه خواسته ، برای تصمیم گیری بهتر
** در واقع فکر کردن به طور اساسی است ..... اشکال اغلب مردم در این است که استفاده از اصول اساسی را که مؤثر واقع می شود را فراموش می کنند .....

اشخاص موفق واقعی ابتدا در پی چیزی می گردند که به آن نیاز دارند ، امکان دارد ما در زندگی یک خانه مجلل بخواهیم ولی در اصل به یک سرپناه مناسب نیازمند هستیم . وقتی در پی آنچه می خواهیم هستیم اغلب آنچه را که به آن نیاز مندیم را از دست می دهیم .

اگر می خواهید کار آمد باشید ابتدا نیازهای ابتدایی را برآورده سازید . اول در صدد یافتن سرپناه باشید بعد خانه مجلل .
بعد از برآوردن نیاز اولیه این فرصت را خواهید داشت تا آنچه را می خواهید به دست آورید ، ولی فقط بعد از نیاز . **

پس منظور این نیست که خواسته ها را ترک کنید ، بلکه در اولویت بندی شما ، لازم است اولویت اول نیازهای شما باشد . بعد از تأمین نیاز در پی تحقق خواسته باشید . اما اگر اولویت را به خواسته خود دهید نیاز شما شما را راحت و آرام نخواهد گذشت از این رو هیچ لذتی از خواسته های برآورده شده هم نخواهید برد . باز هم به مثالی که در مورد نیاز به آرامش گفتم توجه کنید .




ادامه دارد


RE: بهترین شکل تصمیم گیری - eɴιɢмαтιc - 07-11-2014

قسمت سوم:
کلید کار متمرکز کردن فکر بر نیاز واقعی است . تمرکز فکر در اینجا بعنی تصورکردن فقظ آن نتایجی که به آن نیاز واقعی دارید و توجه کامل به این نیازها بطور واضحو با تمام جزئیات ، بطوری که گویی هم اکنون یه آن دست یافته اید .

وقتی فکرروی نیاز واقعی متمرکز شود و به هرجیز دیگر جزآن " نه " بگویید ، نتایج بهتری بهدست می آید ....... اگر نتایجی که نیاز دارید را روی ورقه ای بنویسید و گاه گاهی بهآن نظر بیاندازید ، به متمرکز شدن فکر شما کمک خواهد کرد .

بنایراین تمرکز فکر ، حس کردن واضح نتایج مورد نیاز استطوری که نگذارید چیز دیگری فکرتان را آشفته سازد . با گفتن " نه " به همه آنچه کهکمکی به رسیدن به احتیاج واقعی شما نمی کند و گفتن " آری" تنها به آنچه که کمک میکند ، فکرتان را متمرکز سازید **

چطور می توانیم اینطور مصمم باشیم؟

**
اشخاص مصمم کسانی هستند که نیاز واقعی خود را بهوضوح می دانند ، بنابراین به سرعت می توانند تشخیص دهند که یک تصمیم بخصوص ، درمسیر بر آوردن نیاز واقعی آنان قرار دارد یا در خلاف جهت آن **

هم اکنون شما نیاز واقعی خودرا در یک ماه آینده مد نظر قرار دهید ، طرح و برنامه تأمین این نیاز را در نظربگیرید و نتیجه را به وضوح مجسم کنید . سپس به هرآنچه در ذهن شما به عنوان خواستهشما در یک ماه آینده مطرح است اما نیاز واقعی و اصلی شما نیست ، " نه " بگویید وفقط به نیاز واقعیتان توجه کرده ومصمم باشید که در مسیر تأمین این نیاز قدم برداریدخواهید دید که تصمیم گرفتن آسانتر است .
در یککلام وقتی فقط در پی نیاز واقعی باشیم ، مصمم تر می شویم و اتخاذ تصمیم بهتر ،زودتر صورت می گیرد.
مثال :
شما به خرید می روید در یکفروشگاه زنجیره ای و انواع و اقسام کالاها در معرض دید و توجه شما قرار دارد ، برچه چیزی تمرکز می کنید برای آنکه بهترین تصمیم را در خرید بگیرید؟

حالاین سئوال رخ می نماید که :

چگونه می توانم تفاوت بینآنچه می خواهم و آنچه به آن نیاز دارم را بفهمم ؟

** برای آنکه ببینی چه چیز را فقط ، می خواهی ، از خود بپرس :

بگذار ببینم چه کار دوست دارم ( می خواهم ) انجام دهم ؟

برای آن که ببینی به چه چیزنیازمندی از خود بپرس :

باید بدانم چه کاری لازمه بکنم ؟ **

**
معمولاً تفاوت بین آنچه می خواهی با آنچه نیاز داری، وقتی فهمیده می شود که به آنچه می خواهی دست می یابی اما می بینی آنطور کهامیدوار بودی باشه نیست . **

حال از میان تصمیمات مختلفی که لیست کرده ای ، فقطآنهایی که نیازت را برآورده می کند نگه دار و بقیه را حذف کن . چون اگر از اول درپی نیاز واقعی باشی نتیجه بهتری خواهی گرفت .

خلاصه :



1 –
پی گرفتن نیازواقعی در ابتدای کار مرا سرانجام به نتایج بهتری می رساند .

2 - این به آن معنی است که هم تصویری از نتایج مورد نیاز رابا جزئیات آن ببینم ، و هم آن کاری را انجام دهم که نیاز واقعیم را برآورد .

3 – خواسته ها همان آرزو ها هستند ، و نیازها هم همانضروریات ، نیازها برای کسب موفقیت و احساس رضایت لازمند .

4 - برای دیدن آنچه فقط خواسته من است نه آنچه به آن نیازدارم ، کافیست از خود بپرسم " می خواهم الآن چه کار کنم " ؟
و برای فهم آنچه
واقعاً نیاز است از خود می پرسم : " لازمه چه کار کنم " ؟

5 – من در این تصمیم گیری واقعاً چه نیازی را برآورده میکنم . آیا باعث رضایت و موفقیتم می شود ؟ آیا فکر من بطور واضح روی نتایج مورد نیازمتمرکز شده ؟ آیا من به آنچه نیاز واقعی را برآورده می سازد " آری " و بههرچیزدیگری " نه " گفته ام ؟ آیا نیاز واقعی را بر می آورم ؟

6 –
از عقلممدد می گیرم و از خود یک سئوال عملی می پرسم ، اونم اینکه :
آیا نیاز واقعی را
بر می آورم و از حق گزینشهای خود آگاهی دارم و به تمام جوانب آن فکر کرده ام . " آری " یا " نه " ؟
آگاهی ازاختیارات



ممکناست این سئوال برای شما پیش آید که :

**
اگر بخواهیم اولین و دومین قسمت سئوال عملی را را از خود بپرسم آیا زمان زیادی طولنخواهد کشید تا به مرحله تصمیم گیری برسم ؟ **
در این وقت به خود بگویید ** هرچه آهسته تر بروم زودتر می رسم **
رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آن
است که آهسته و پیوسته رود

به عبارتی باید گفت :
**
تصمیم گرفتنخوب از تصحیح کردن یک تصمیم ضعیف کمتر وقت می گیرد . .... پس در مرحله اول نیاز بهصرف وقت دارید تا بتوانید تصمیم بهتری بگیرید .
یکی از اختیارات شما این است کهدریابید اختیاراتی دارید . اغلب اختیارات گوناگونی وجود دارد ولی ممکن است شما نسبتبه آنها آگاه نباشید . وقتی که دارید می گویید " انتخاب دیگری ندارم " به خودبخندید و بدانید فقط از اختیارات خود آگاه نیستید ."

"
گاه پیش می آید کهفکر می کنیم انتخاب دیگری نداریم و همین تصور دهانمان را از ترس قفل می کند ، امااین امر به ندرت اتفاق می افتد و اگر اتفاق بیفتد ، فقط و فقط نشانه ترس ماست که مارا فلج می سازد " **

اگر انسان از اختیاراتخود آگاه نباشد در واقع ( در عمل ) مثل آنست که اختیاری ندارد پس سعی کنید از حقانتخابهای خود آگاه شوید .

چگونه می توان از حق انتخاب خود آگاه شد ؟؟


RE: بهترین شکل تصمیم گیری - eɴιɢмαтιc - 07-11-2014

قسمت چهارم



چگونه می توان از حق انتخاب خود آگاه شد؟؟



**
با سئوال کردن و گرد آوردن اطلاعات لازم این کار راشروع کنید . اطلاعات مورد نیاز آنهایی هستند که واقعاً به

آنها احتیاج
دارید تا بتوانید تصمیم بهتری بگیرید . هر چیزی غیر از این اطلاعات اضافی است .

همچنانکه به گرد آوری اطلاعات می پردازید از شنیدن چیزهایی که نمی خواهید
بشنوید خود داری نکنید و الا از انجام

اختیارات واقعی آگاه نخواهید شد و در
توهم باقی خواهید ماند .

چگونه می توانید خود داری نکنید ؟


از راه
مشاهدات واقع بینانه .

مثال :

فرض کن متصدی پیدا کردن محلی برای احداث یک شیر خوارگاهشده ای . و سرانجام جایی را می یابی ، و می

دانی که نباید زیاد در معرض
بادباشد . می توانی از کسی که محل را به تو نشان داده سئوال کنی که این امکان

وجود دارد یا خیر تا او ترا مطمئن سازد محل محفوضط از این نظر است . ولی
شمتا خود چطور می توانید به این

مسئله پی ببرید ؟ کافیست به محل بروی و اگر
تعدای درخت در محل وجود دارد مشاهده کنی که آیا در اثر باد خم

شده اند یا
نه . در این صورت خود شخصاً با مشاهده به نتیجه رسیده ای ( علاوه بر اطلاعاتی که ازراه سئوال به

دست آورده ای
) **

این یعنی آنکه :

**
اگر می خواهی بیشتر بدانی بیشتر دقت کن . **

باید بدانید که :

** "
بندرت حق انتخابهای شما با نشستن و انتظار کشیدنخودشان به سراغتان می آیند . " **

و همچنین بدانید که :

** ترسها دید ما را تیرهمی سازند **

**
وقتی شما با گرد آوری اطلاعات از جهان واقعی در مییابید چه چیز واقعی است بیشتر به راههای گونا گونی که

در مقابلتان وجود
دارد وقوف حاصل می کنید .

"
وقتی اطلاعات گردآوری شده شما برواقع بینی متکی
باشد ، حاصل کار وجود یک احساس بهتر است که اغلب منجر

به دست یابی به
اطلاعات بیشتر می شود .... و دید واقع بینانه تری کسب می کنید . "

البته
بدانید که " اطلاعات چیزی بیش از گرد آوردن واقعیات است . اینکه مردم و.اقعیات راچگونه درک کنند نیز شرط

است
. " و لازم است در موردادراکات مردم نیز به اندازه واقعیات آگاهی به دست آورید .

حال ، وقتی اطلاعاتلازم ، یعنی واقعیات و ادراکات را روی هم گذاشتید چگونه می توانید بفهمید برای یکتصمیم

گیری کافی است ؟


در پاسخ باید گفت دو نوعاطلاعات وجود دارد :

1 – اطلاعاتی که داشتن آنها خوب است

2 – طلاعاتی که داشتن آنها لازم به نظر نمی رسد

ممکن است تصور کنی تمام اطلاعات مورد توقع را نمی توانیداشته باشی ولی می توانی از خودت بپرسی که آیا

اطلاعات لازم را دارم ؟ به
خاطر داشته باش که اطلاعات لازم فقط آن نوع اطلاعاتی هستند که بدون داشتن آنها

نمی توانی تصمیم بهتر بگیری
. **

خلاصه :


** هر چه اطلاعات جمع آوری شده بیشتر می شود از حق گزینشهایخود بیشتر آگاه می شویم **


چطور می توانی بفهمیبهترین اختیار تو کدام است ؟؟


با طرح این سئوال که :

آیا این اختیار بهترین کمک را برای برآوردن نیاز واقعی بهمن می کند یا نه ؟

وبه یادآوردن اینکه اولین قدم برای تصمیم بهتر باز ایستادن است . وقتی نمی دانی چگونه بهیک تصمیم بهتر آری

بگویی باید در ابتدا به یک تصمیم ضعیف نه بگویی و ازانجام دادن کاری که مؤثر نیست باز ایستی حتی اگر روش

بهتری را بلد نباشی .

**
وقتی یک بار اختیارات ضعیف را برای تصمیم گیری به روش قدیم حذف کنی ، احتمال اینکهروش بهتری را بیابی

افزایش داده ای
. **

و این نکته را هم بیاد بیاور که مسئله این نیست که مااختیاری نداریم بلکه این است که به آن آگاه نیستیم . و بهتره

بیاندیشی کهچطور می توانی از اختیارات خود آگاه شوی . که گفت شد با جمع آوری اطلاعات می توانیاز دامنه

اختیارات آگاه شوی .

به نظر من یکی از راه هایی کهاطلاعات و در نتیجه آگاهی از دامنه اختیارات را افزایش می دهد ، نظر انداختن بهمسئله و

بررسی آن از زوایا و ابعاد مختلف است
.

آموختید که : ** اطلاعات جمع آوری واقعیات و ادراکات هستند یعنی آن چیزی

که واقعاً هست و
کیفیتی که مردم آنرا درک می کنند ** ( درکی که مردم از آندارند )

و دریافتید که
: چگونه می توانید با جمعآوری اطلاعات ، اختیارات خود را کشف کنید .حال همچنانکه اطلاعات لازم را گرد

می آورید فکر کنید که اختیارات شما کدامند ؟ آیا خود را از حق گزینش های
خود آگاه ساخته اید ؟

سپس از عقل خود کمک بگیرید و یک سئوال عملی از خودبپرسید : آیا نیاز واقعی را برآورده می کنم ؟ آیا از

اختیاراتی که دارم
آگاهم ؟ به تمام جوانب آن اندیشیده ام ، آری .... یا .... نه؟**



فکر کردن به تمام جوانب


ادامه دارد ..........



RE: بهترین شکل تصمیم گیری - eɴιɢмαтιc - 08-11-2014

قسمت پنجم





فکر کردن به تمامجوانب


**
ما میتوانیم با پرسیدن دو سئوال از خود ، راهمان را روشن کنیم ، ولی وقتی سئوال کردن رافراموش می کنیم

در تاریکی باقی می مانیم .

شما می توانید از نتایجخوبی که نگرقته اید یاد بگیرید چه کار نباید بکنید و از نتایج بهتری که گرفته ایدبیاموزید که چه

باید بکنید .

فقط به نتایج گذشته نظر بیاندازید وبگذارید آنها شما را روشن کنند .

نتایجی که گرفته اید بهترین معلمان شماهستند . سپس بپرسید : اکنون تا کجا پیشرفت کرده ام ؟

تا اینجا از خود ،قسمت اول سئوال عملیرا نموده ای این که :
آیا نیاز واقعی را برآورده می کنم؟.

از حق انتخابهای خود آگاهم ؟


به تمام جوانب آن اندیشیده ام ؟
**

حالا مایل هستی به قسمت سوم بپردازیم ، یعنی به تمام جوانبآن اندیشیده ام ؟ را دنبال کنیم ؟

پس ** هر موقعیتی راکه ممکن است در آن قرار بگیری را به تصور در آور و از خود بپرس : در این موقعیتممکنه چه

اتفاقی بیافته ؟ بعد چه ؟ بعد از آن چه ؟ ....؟ تا آنجا که جا
دارد تا انتها به آن موقعیت فکر کن .

همچنانکه ما در کار و در زندگی مشغول گردش کردن هستیم لازماست گوش بزنگ و مراقب هر خطری باشیم .

بنابراین مشکلات و خطرها سر راه هستنداما اگر ما آنها را پیش بینی کنیم و به تمام جوانب بیاندیشیم می توانیم ب

خوبی از عهده آنها برآییم **

یک مثال می تواند مطلب راروشنتر کند :

آیا تا به حالبازی شطرنج داشته اید ؟ یا اصلاً با این بازی آشنا هستید ؟

اگر آری بایدبگویم سنجش تمام جوانب برای اقدام مناسب شبیه بازی شطرنجه ، شما وقتی به حرکت مهرهرقیب

توجه می کنی و نوبت به خودتان می رسد که مهره خود را انتخاب و حرکتدهی ، مطمئناً در نظر داری که طوری

حرکت کنی و مهره ای را حرکت دهی که درمقابل حریف کیش مات نشوی . لذا اول همه جوانب را از بابت احتمال

خطر برایحرکتی که می خواهی انجام دهی را بررسی می کنی و به مشکلاتی که سر راهت برای حرکتهست

نیز توجه می کنی به عبارتی پیش بینی می کنی و.... حرکت احتمالی حریف درمقابل حرکت خودت را نیز پیش بینی

می کنی و با در نظر گرفتن این روند درمیان مهره ها بهترین را انتخابو بهترین حرکت را انجام می دهی .

درنظر گرفتن همه جوانب یک موقعیت مورد تصور و پیش بینیمشکلات سر راه ... نیز مثل بازی شطرنج می ماند .

سئوالاتی چون بعد چه؟...... و بعد از آن چه ؟ ..... ( چه پیش می آید ؟) همین جوانب سنجی است و کمک

شایانی در پیش بینی نتایج می کند
.

**
بنابراین پیش از آنکه تصمیم یگیرید ، هریک ازانتخابهای خود را درنظر بگیرید و سپس از خود

بپرسید بعد چه اتفاقی می افتد؟ و بعد چه ؟ .... ؟ بله با تمام جزئیات ، تصور کنید که اگر به

تصمیمآزمایشی خود عمل کنید سر انجام چه رخ خواهد داد. **

بهره گیری از قوه تخیل ( سینمای ذهنی ) برای تجسم این نتایجبسیار کمک کننده است .

مثالی برای درک میزاناهمیت سنجش جوانب تصمیم مد نظر :

زمانی قیمت نفت بالا رفت ومردم از اوضاع مطلع شدند . صنعت اتومبیل سازی آمریکا دچار یک رکود فوق العاده شد .

بسیاری از دست اندر کاران به تمام جوانب تصمیمات خود فکر نکردند . هدف آنها پول در آوردن بود و این امر با ساختن

اتومبیل های بزرگ فراهم شدهبود ، بنا براین وقتی تقاضا برای اتومبیل های کوچک و کم مصرف زیاد شد آنها

اتومبیلهای کوچکی که کیفب خوبی نداشت ، ساختند . فرض آنها براین بود کهمشتریان ناراضی به زودی به عادت

سابق خریدن ماشین های بزگتر باز خواهند گشت .

ولی آنها یک چیز را پیش بینی نکرده بودند .

سازندگان اتومبیل ازخود نپرسیده بودند ، اگر ما تقاضای بازار را برآورده نکنیم احتمالاً چه رخ خواهدداد ؟ بعد چه ؟ و

بعد از آن چه ؟

چون به تمام جوانب فکر نکردهبودند راه را برای مراکز صنعتی دیگر هموار ساختند تا با تولید اتومبیل های کوچک

مرغوب جای پایی برای خود بیابند و به این صورت بود که راه برای تولیدکنندگان خارجی باز شد .

وقتی خریداران دریافتند که کدام کارخانه نیاز آنهارا برآورده می کند دست از وفاداری به اعتقادات خود برداشتند و بعد

از آننیز هرگز به خریدن ماشینهای آمریکایی باز نگشتند .

با گذشت زمان تولیدکنندگان خارجی قدرت و نقش خود را تقویت کردند و سرانجام به تأسیس کارخانه هایی در

کشور آمریکا دست زدند . با شالوده محکمی که ریخته بودند سرانجام بصورتنیروی قدرتمندی در صنعت درآمدند .

سهام شرکتهای آمریکایی سقوط کرد و به قیمتبیکار شدن کارگران زیادی انجامید .

اگر مدیران به جوانب این مسئله فکر کردهبودند و نیاز رو به افزایش مردم را برای خرید اتومبیلهای کوچک ، با کیفیت

عالی دریافته بودند و به فکر پاسخ آن می بودند ، قطعاً به این تقاضا پاسخمساعد می دادند .

پس ایستادن و سئوالات لازم را برای یک تصمیم بهتر ازخود پرسیدن زمان کمتری می برد تا اینکه بعداً به اصلاح یک

تصمیم ضعیف
بپردازیم . **

می بینید که همیشهسئوال ساده ی " بعد چه ؟ " می تواند ارزش بسیاری در مسیر تصمیم

گیری برایسنجش همه جوانب داشته باشد .

**
از این رو دیدنواضح نیاز واقعی از اول ، برای برگزیدن و فکر کردن به تمام جوانب آن از اهمیت زیادیبرخوردار است .**

راستی !


آیا تا کنون از یکی از تصمیمات بهترتان حسرت خورده اید؟

به عبارتی به این موضوع فکر کنید که آیا تا به حال از تصمیمات بهترتاندچار افسوس شده اید ؟

ادامه دارد .............



RE: بهترین شکل تصمیم گیری - eɴιɢмαтιc - 09-11-2014

قسمت ششم



آیا تا کنون از یکی ازتصمیمات بهترتان حسرت خورده اید ؟

به عبارتی به این موضوع فکر کنید که آیاتا به حال از تصمیمات بهترتان دچار افسوس شده اید ؟

باید بگویم بله احتمالاً چنین شده اید ، می دانید چطور؟ افسوس خورده اید که چرا زودتر آنرا اتخاذ نکرده اید .

آیا فکر کرده ایدچرا ؟ ( زودتر از این آن تصمیم بهتر را اتخاذ نکرده بودید ؟ )

چی؟

کمی بلند تر بگو ......

آهان شنیدم .

** چون در مورد آن فکر نکردهبودی ؟

حدس می زنم به این علت کهآنموقع به ضرورت تفکر و به اندازه کافی وقت صرف آن کردن پی نبرده بودی

چراما برای فکر کردن به تمام جوانب یک مسئله ( تصمیم ) وقت صرف نمی کنیم ؟

چوناغلب فکر می کنیم تصمیمی زودگذر است در حالی که چنین نیست .

زندگی ما اغلب از طریقتصمیماتی شکل گرفته و می گیرد که ما در زمان اتخاذ ، آنها را مهم به حساب نمی آوریم .

و نمی دانیم که تصمیم ما شبیه بازی شطرنجه و نتیجه یک تصمیم گیری می
تواند بر تصمیمات بعدی اثر بگذارد .

**



ادامه دارد ..........



RE: بهترین شکل تصمیم گیری - eɴιɢмαтιc - 12-11-2014

قسمت هفتم


به نظرمن شاید یک دلیل دیگر وقت کافی صرف این کار( تصمیم گیری بهتر ) نکردن ، عجله وهیجان مداری در تصمیمگیری باشد . این را از این رو می گویم که در مواردزیادی از مشاوره ها شاهد چنین چیزی در مورد مراجعین بوده ام ونمونه هایزیادی هم در همین تالار را شاهد هستیم که تصمیمات از روی فکر نبوده و باعث مشکلاتدر زندگی شدهو گره های پشت هم ایجاد کرده و چون زمینه ساز تصمیمات بدونفکر بعدی شده . و در بررسی ها متوجه شده ایمکه علت این تصمیمات بدون تفکرعمیق و همه جانبه سنجی ، عجله و احساسات بوده است . با این اوصاف شاهدمثالاین بخش از بحث ، همه ی نمونه هایی است که در همین تالار با آن مواجه شده ایم .

خلاصه :



**
1 – 1
تصمیمات گذشته خودم بهترین مربیان من هستند . نگاه کردن واقع بینانه به آنها به من بیش از هر کس دیگریمی آموزد که از توهمات پرهیز کنم و واقعیت را ببینم .
2 – موقع نگاه کردن به نتایج به خودم سخت نمی گیرم زیرا آنچه از دستم بر می آمده انجام داده ام .

3 –
اکنون به نتایج بهتری می رسم چون فکر خود را روی برآورده کردن نیاز واقعی متمرکز کرده ام و خود را از حقانتخابهایی که دارمآگاه ساخته ام و به تمام جوانب آن تا به دست آوردن یک نتیجه بهتر می اندیشم .

4 –
برای اینکه ببینم نتایج بدست آمده تا چه حد خوب هستند آنها را بر اساس میزان برآوردن نیاز واقعی می سنجم .

5 – به این سئوالات اهمیت می دهم که : " نتایج ما باید چه باشند تا نیاز واقعی را برآورده سازند ؟ " " اگر طبق تصمیمخود عمل کنم چهاتفاقی خواهد افتاد ؟ " "و بعد چه ؟ و بعد از آن چه ؟ .... ؟"

6 – می پرسم بدترین نتیجه چیست ؟ بهترین نتیجه چه خواهد بود ؟ در مورد بدترین و بهترین نتیجه چه خواهم کرد ؟

تا چه حد می توانم بطورواضح محتمل ترین نتایج را پیش بینی کنم ؟ برای خودم ؟ برای دیگران ؟ آیا به تمامجوانبآن اندیشیده ام ؟ اینها سئوالاتی است که من باید واقع بینانه پاسخدهم .

7 – از عقلم مدد می گیرم و از خود یک سئوال عملی ( و سه وجهی ) می کنم : آیا ( با این تصمیم ) نیاز واقعی رابرآورده می کنم ؟ آیااز حق گزینشهایم آگاهم ؟ آیا به تمام جوانب آن اندیشیده ام ؟ ... آری ... یا ... نه؟ ( یادمباشد جواب فقط باید آری یا نه باشد )                        


[b][b]قسمت هشتم[/b] [/b]
نیمه دیگر


خب آیا تا کنون قسمت اولروش « آری » یا « نه » به شما کمک کرد که تصمیم بهتری بگیرید؟

شاید به خود بگویید :
**
استفاده از عقلم و پرسیدن سئوال اول از دو سئوال به من کمک کرده است تصمیم بهتریبگیرم بنا بر این چه احتیاجی به نیمه دوم دارم ؟
برای گرفتن تصمیم خیلی بهتر ،اکثر ما تصمیمی می گیریم یکی از دو کار را انجاممی دهیم ، یا از عقلمان استفاده می کنیم و یا به پیام دل گوش می سپاریم .
ولی به
ندرت از هر دو سود می جوییم . بنا براین اکثر ما تصمیماتی ناتمام که بر اساس حقایقنا کامل قرار دارند می گیریم .

« نیمه دوم روش آری یا نهمشکل تر ولی با ارزش تر است »

قبل از آن که وارد نیمه دوم شویم ، بپرسید :

« چرا سئوال کردن از خود تا این اندازه یاری بخش است ؟

باید بگویم : زیرا سئوالات ما را وادار می کنند درجستجوی جواب برآییم ، اغلب تصمیم گیریهای ضعیف ما به خاطر آن است که در ابتدا چندسئوال ساده را از خود نمی پرسیم .

شاید بپرسید ، تفاوت بین « ساده » و « ساده لوحی » چیست ؟

« ساده لوحی » چیزی کمتر از آن است که به آن نیاز داریم ، یک جواب سادهلوحانه توهمی بیش نیست .
ولی« ساده »آن چیزی است که به آن نیاز داریم و نهچیزی بیشتر .
بنا براین جوابهای بهتر که بهآسانی نتایج بهتر ببار می آورند همیشه ساده هستند وگاهی به وسیله آنها می توان بهمشکلترین جوابها رسید . ولی یک بار که پاسخ ساده را یافتید بشکل جواب مسلم در میآید . تصمیم گیری بهتر اغلب وابسته به دیدن آن چیزی است که بعداً برای شما مسلمخواهد شد ، در موقع تصمیم گیری مهم بوده است .

مثال :

اشخاصی که در یک سرمایه گذاریزیان دیده اند اغلب به گذشته می نگرند و می گویند : کاشفقط کمی وقت صرف سئوال کردنبیشتر می کردم !

چرا اغلب از خود سئوال نمی کنیم؟

سئوال به زنگ ساعت می ماند کهمارا بیدار می کند .

ما را نسبت به چه چیزی بیدار می کند؟

نسبت به واقعیت . نسبت بهآنچه در پیرامون ما و در درون ما می گذرد .

تصمیمات مؤثر بر اساسواقعیات است . متأسفانه ما اغلب هر دو نوع تصمیم را می گیریم ، مؤثر و غیر مؤثر .

تصمیم مؤثر و غیر مؤثر چه تفاوتی با هم دارند؟

تصمیم غیر مؤثر بر اساس توهماتی که در زمان تصمیم گیری به آنها معتقد بودهایم ، اتخاذ می شود ، وتصمیم مؤثر براساس واقعیات گرفته می شود ،.علت خوب بودن تصمیم مؤثر این است که برای متمایز کردنتوهم و واقعیت ناچاریم سئوالاتی را برای خود مطرح کنیم و از طریق این سئوالات بهمرحله تشخیص برسیم .
سئوالات پرتوی روشنی بخش بر توهمات می افشانند که باعث وضوحآنها می شود .

منظور از توهم چیست؟




ادامه دارد ....................