07-11-2014، 11:27
قسمت سوم:
کلید کار متمرکز کردن فکر بر نیاز واقعی است . تمرکز فکر در اینجا بعنی تصورکردن فقظ آن نتایجی که به آن نیاز واقعی دارید و توجه کامل به این نیازها بطور واضحو با تمام جزئیات ، بطوری که گویی هم اکنون یه آن دست یافته اید .
وقتی فکرروی نیاز واقعی متمرکز شود و به هرجیز دیگر جزآن " نه " بگویید ، نتایج بهتری بهدست می آید ....... اگر نتایجی که نیاز دارید را روی ورقه ای بنویسید و گاه گاهی بهآن نظر بیاندازید ، به متمرکز شدن فکر شما کمک خواهد کرد .
بنایراین تمرکز فکر ، حس کردن واضح نتایج مورد نیاز استطوری که نگذارید چیز دیگری فکرتان را آشفته سازد . با گفتن " نه " به همه آنچه کهکمکی به رسیدن به احتیاج واقعی شما نمی کند و گفتن " آری" تنها به آنچه که کمک میکند ، فکرتان را متمرکز سازید **
چطور می توانیم اینطور مصمم باشیم؟
** اشخاص مصمم کسانی هستند که نیاز واقعی خود را بهوضوح می دانند ، بنابراین به سرعت می توانند تشخیص دهند که یک تصمیم بخصوص ، درمسیر بر آوردن نیاز واقعی آنان قرار دارد یا در خلاف جهت آن **
هم اکنون شما نیاز واقعی خودرا در یک ماه آینده مد نظر قرار دهید ، طرح و برنامه تأمین این نیاز را در نظربگیرید و نتیجه را به وضوح مجسم کنید . سپس به هرآنچه در ذهن شما به عنوان خواستهشما در یک ماه آینده مطرح است اما نیاز واقعی و اصلی شما نیست ، " نه " بگویید وفقط به نیاز واقعیتان توجه کرده ومصمم باشید که در مسیر تأمین این نیاز قدم برداریدخواهید دید که تصمیم گرفتن آسانتر است .
در یککلام وقتی فقط در پی نیاز واقعی باشیم ، مصمم تر می شویم و اتخاذ تصمیم بهتر ،زودتر صورت می گیرد.
مثال :
شما به خرید می روید در یکفروشگاه زنجیره ای و انواع و اقسام کالاها در معرض دید و توجه شما قرار دارد ، برچه چیزی تمرکز می کنید برای آنکه بهترین تصمیم را در خرید بگیرید؟
حالاین سئوال رخ می نماید که :
چگونه می توانم تفاوت بینآنچه می خواهم و آنچه به آن نیاز دارم را بفهمم ؟
** برای آنکه ببینی چه چیز را فقط ، می خواهی ، از خود بپرس :
بگذار ببینم چه کار دوست دارم ( می خواهم ) انجام دهم ؟
برای آن که ببینی به چه چیزنیازمندی از خود بپرس :
باید بدانم چه کاری لازمه بکنم ؟ **
** معمولاً تفاوت بین آنچه می خواهی با آنچه نیاز داری، وقتی فهمیده می شود که به آنچه می خواهی دست می یابی اما می بینی آنطور کهامیدوار بودی باشه نیست . **
حال از میان تصمیمات مختلفی که لیست کرده ای ، فقطآنهایی که نیازت را برآورده می کند نگه دار و بقیه را حذف کن . چون اگر از اول درپی نیاز واقعی باشی نتیجه بهتری خواهی گرفت .
1 – پی گرفتن نیازواقعی در ابتدای کار مرا سرانجام به نتایج بهتری می رساند .
2 - این به آن معنی است که هم تصویری از نتایج مورد نیاز رابا جزئیات آن ببینم ، و هم آن کاری را انجام دهم که نیاز واقعیم را برآورد .
3 – خواسته ها همان آرزو ها هستند ، و نیازها هم همانضروریات ، نیازها برای کسب موفقیت و احساس رضایت لازمند .
4 - برای دیدن آنچه فقط خواسته من است نه آنچه به آن نیازدارم ، کافیست از خود بپرسم " می خواهم الآن چه کار کنم " ؟
و برای فهم آنچهواقعاً نیاز است از خود می پرسم : " لازمه چه کار کنم " ؟
5 – من در این تصمیم گیری واقعاً چه نیازی را برآورده میکنم . آیا باعث رضایت و موفقیتم می شود ؟ آیا فکر من بطور واضح روی نتایج مورد نیازمتمرکز شده ؟ آیا من به آنچه نیاز واقعی را برآورده می سازد " آری " و بههرچیزدیگری " نه " گفته ام ؟ آیا نیاز واقعی را بر می آورم ؟
6 – از عقلممدد می گیرم و از خود یک سئوال عملی می پرسم ، اونم اینکه :
آیا نیاز واقعی رابر می آورم و از حق گزینشهای خود آگاهی دارم و به تمام جوانب آن فکر کرده ام . " آری " یا " نه " ؟
ممکناست این سئوال برای شما پیش آید که :
** اگر بخواهیم اولین و دومین قسمت سئوال عملی را را از خود بپرسم آیا زمان زیادی طولنخواهد کشید تا به مرحله تصمیم گیری برسم ؟ **
در این وقت به خود بگویید ** هرچه آهسته تر بروم زودتر می رسم **
رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آناست که آهسته و پیوسته رود
به عبارتی باید گفت :
** تصمیم گرفتنخوب از تصحیح کردن یک تصمیم ضعیف کمتر وقت می گیرد . .... پس در مرحله اول نیاز بهصرف وقت دارید تا بتوانید تصمیم بهتری بگیرید .
یکی از اختیارات شما این است کهدریابید اختیاراتی دارید . اغلب اختیارات گوناگونی وجود دارد ولی ممکن است شما نسبتبه آنها آگاه نباشید . وقتی که دارید می گویید " انتخاب دیگری ندارم " به خودبخندید و بدانید فقط از اختیارات خود آگاه نیستید ."
" گاه پیش می آید کهفکر می کنیم انتخاب دیگری نداریم و همین تصور دهانمان را از ترس قفل می کند ، امااین امر به ندرت اتفاق می افتد و اگر اتفاق بیفتد ، فقط و فقط نشانه ترس ماست که مارا فلج می سازد " **
اگر انسان از اختیاراتخود آگاه نباشد در واقع ( در عمل ) مثل آنست که اختیاری ندارد پس سعی کنید از حقانتخابهای خود آگاه شوید .
چگونه می توان از حق انتخاب خود آگاه شد ؟؟
کلید کار متمرکز کردن فکر بر نیاز واقعی است . تمرکز فکر در اینجا بعنی تصورکردن فقظ آن نتایجی که به آن نیاز واقعی دارید و توجه کامل به این نیازها بطور واضحو با تمام جزئیات ، بطوری که گویی هم اکنون یه آن دست یافته اید .
وقتی فکرروی نیاز واقعی متمرکز شود و به هرجیز دیگر جزآن " نه " بگویید ، نتایج بهتری بهدست می آید ....... اگر نتایجی که نیاز دارید را روی ورقه ای بنویسید و گاه گاهی بهآن نظر بیاندازید ، به متمرکز شدن فکر شما کمک خواهد کرد .
بنایراین تمرکز فکر ، حس کردن واضح نتایج مورد نیاز استطوری که نگذارید چیز دیگری فکرتان را آشفته سازد . با گفتن " نه " به همه آنچه کهکمکی به رسیدن به احتیاج واقعی شما نمی کند و گفتن " آری" تنها به آنچه که کمک میکند ، فکرتان را متمرکز سازید **
چطور می توانیم اینطور مصمم باشیم؟
** اشخاص مصمم کسانی هستند که نیاز واقعی خود را بهوضوح می دانند ، بنابراین به سرعت می توانند تشخیص دهند که یک تصمیم بخصوص ، درمسیر بر آوردن نیاز واقعی آنان قرار دارد یا در خلاف جهت آن **
هم اکنون شما نیاز واقعی خودرا در یک ماه آینده مد نظر قرار دهید ، طرح و برنامه تأمین این نیاز را در نظربگیرید و نتیجه را به وضوح مجسم کنید . سپس به هرآنچه در ذهن شما به عنوان خواستهشما در یک ماه آینده مطرح است اما نیاز واقعی و اصلی شما نیست ، " نه " بگویید وفقط به نیاز واقعیتان توجه کرده ومصمم باشید که در مسیر تأمین این نیاز قدم برداریدخواهید دید که تصمیم گرفتن آسانتر است .
در یککلام وقتی فقط در پی نیاز واقعی باشیم ، مصمم تر می شویم و اتخاذ تصمیم بهتر ،زودتر صورت می گیرد.
مثال :
شما به خرید می روید در یکفروشگاه زنجیره ای و انواع و اقسام کالاها در معرض دید و توجه شما قرار دارد ، برچه چیزی تمرکز می کنید برای آنکه بهترین تصمیم را در خرید بگیرید؟
حالاین سئوال رخ می نماید که :
چگونه می توانم تفاوت بینآنچه می خواهم و آنچه به آن نیاز دارم را بفهمم ؟
** برای آنکه ببینی چه چیز را فقط ، می خواهی ، از خود بپرس :
بگذار ببینم چه کار دوست دارم ( می خواهم ) انجام دهم ؟
برای آن که ببینی به چه چیزنیازمندی از خود بپرس :
باید بدانم چه کاری لازمه بکنم ؟ **
** معمولاً تفاوت بین آنچه می خواهی با آنچه نیاز داری، وقتی فهمیده می شود که به آنچه می خواهی دست می یابی اما می بینی آنطور کهامیدوار بودی باشه نیست . **
حال از میان تصمیمات مختلفی که لیست کرده ای ، فقطآنهایی که نیازت را برآورده می کند نگه دار و بقیه را حذف کن . چون اگر از اول درپی نیاز واقعی باشی نتیجه بهتری خواهی گرفت .
خلاصه :
1 – پی گرفتن نیازواقعی در ابتدای کار مرا سرانجام به نتایج بهتری می رساند .
2 - این به آن معنی است که هم تصویری از نتایج مورد نیاز رابا جزئیات آن ببینم ، و هم آن کاری را انجام دهم که نیاز واقعیم را برآورد .
3 – خواسته ها همان آرزو ها هستند ، و نیازها هم همانضروریات ، نیازها برای کسب موفقیت و احساس رضایت لازمند .
4 - برای دیدن آنچه فقط خواسته من است نه آنچه به آن نیازدارم ، کافیست از خود بپرسم " می خواهم الآن چه کار کنم " ؟
و برای فهم آنچهواقعاً نیاز است از خود می پرسم : " لازمه چه کار کنم " ؟
5 – من در این تصمیم گیری واقعاً چه نیازی را برآورده میکنم . آیا باعث رضایت و موفقیتم می شود ؟ آیا فکر من بطور واضح روی نتایج مورد نیازمتمرکز شده ؟ آیا من به آنچه نیاز واقعی را برآورده می سازد " آری " و بههرچیزدیگری " نه " گفته ام ؟ آیا نیاز واقعی را بر می آورم ؟
6 – از عقلممدد می گیرم و از خود یک سئوال عملی می پرسم ، اونم اینکه :
آیا نیاز واقعی رابر می آورم و از حق گزینشهای خود آگاهی دارم و به تمام جوانب آن فکر کرده ام . " آری " یا " نه " ؟
آگاهی ازاختیارات
ممکناست این سئوال برای شما پیش آید که :
** اگر بخواهیم اولین و دومین قسمت سئوال عملی را را از خود بپرسم آیا زمان زیادی طولنخواهد کشید تا به مرحله تصمیم گیری برسم ؟ **
در این وقت به خود بگویید ** هرچه آهسته تر بروم زودتر می رسم **
رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آناست که آهسته و پیوسته رود
به عبارتی باید گفت :
** تصمیم گرفتنخوب از تصحیح کردن یک تصمیم ضعیف کمتر وقت می گیرد . .... پس در مرحله اول نیاز بهصرف وقت دارید تا بتوانید تصمیم بهتری بگیرید .
یکی از اختیارات شما این است کهدریابید اختیاراتی دارید . اغلب اختیارات گوناگونی وجود دارد ولی ممکن است شما نسبتبه آنها آگاه نباشید . وقتی که دارید می گویید " انتخاب دیگری ندارم " به خودبخندید و بدانید فقط از اختیارات خود آگاه نیستید ."
" گاه پیش می آید کهفکر می کنیم انتخاب دیگری نداریم و همین تصور دهانمان را از ترس قفل می کند ، امااین امر به ندرت اتفاق می افتد و اگر اتفاق بیفتد ، فقط و فقط نشانه ترس ماست که مارا فلج می سازد " **
اگر انسان از اختیاراتخود آگاه نباشد در واقع ( در عمل ) مثل آنست که اختیاری ندارد پس سعی کنید از حقانتخابهای خود آگاه شوید .
چگونه می توان از حق انتخاب خود آگاه شد ؟؟