اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یه داستان...فک نکنم بیشتر از 5 دیقه وقتتو بگیره...

#1
پیرمردی در حالی که کودکی زخمی و خون‌آلود را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: «خواهش می‌کنم به داد این بچه برسید. ماشین بهش زد و فرار کرد.»
پرستار گفت: «این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو قبل از بستری و عمل پرداخت کنید.»


پیرمرد گفت: «اما من پولی ندارم. حتی پدر و مادر این بچه رو هم نمی‌شناسم. خواهش می‌کنم عملش کنید. من پول رو تا شب فراهم می‌کنم و براتون میارم.»


پرستار گفت: «با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.»


اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: «این قانون بیمارستانه، اول پول بعد عمل. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.»


صبح روز بعد همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروز می‌اندیشید.
واقعا پول این‌قدر با ارزشه؟

منبع:yekibood.ir
ببین عزیزم اگه ی اشتباه کنی که ناراحت بشم
من مث تتلو نیستم وسط خیابون جیغ و داد کنم
من دقیقا مث آرمینم زنده به گورت میکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط hokm ، BlAcK dAy ، poorzoor ، sd17 ، Mïņ̃†êR ، SaRvEnAz_Hn ، ϟ Gσтнıc ναмρıяє Gıяʟ ϟ ، **li@** ، حقوقدان انجمن ، NO.NAME ، آرمیتا18 ، ♣yas♣ ، Dead-Girl ، sama00
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
یه داستان...فک نکنم بیشتر از 5 دیقه وقتتو بگیره... - TARA* - 24-07-2014، 9:00

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  داستان کوتاه عاشقانه
  بار کج هیچ گاه به مقصد نمی رسد: داستان الاغ سخت کوش و بز حسود
  داستان اموزنده به خدایت نگو چرا
  داستان عشق مرا بغل کن
Book داستان ترسناک
  داستان وحشتناک(یکمی)
  داستان خنده دار و طنزی
  داستان به دنیا اومدن سید پوتین
  داستان واقعی ترسناک درباره اتفاقات عجیب
  با سرد و بی احساس ترین فرد جهان بیشتر آشنا شوید

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان