تنها
کسی مانند من تنها نماند
به راه زندگانی وا نماند
خدارا در قفای کاروان ها
غریبی در بیابان جا نماند
عشق بی سامان
چنین با مهربانی خواندت چیست؟
بدین نامهربانی راندنت چیست؟
بپرس از این دل دیوانه من
که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست؟
آغوش
برای چشم خاموشت بمیرم
کنار چشمه نوشت بمیرم
نه می خواهش در آغوشت بگیرم
که می خواهم در آغوشت بمیرم
مکتب عشق
سیه چشمی به کار عشق استاد
به من در س محبت یاد میداد
مرا از یاد برد آخر ولی من
بجزء او عالمی را بردم از یاد
کسی مانند من تنها نماند
به راه زندگانی وا نماند
خدارا در قفای کاروان ها
غریبی در بیابان جا نماند
عشق بی سامان
چنین با مهربانی خواندت چیست؟
بدین نامهربانی راندنت چیست؟
بپرس از این دل دیوانه من
که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست؟
آغوش
برای چشم خاموشت بمیرم
کنار چشمه نوشت بمیرم
نه می خواهش در آغوشت بگیرم
که می خواهم در آغوشت بمیرم
مکتب عشق
سیه چشمی به کار عشق استاد
به من در س محبت یاد میداد
مرا از یاد برد آخر ولی من
بجزء او عالمی را بردم از یاد