![]() |
شعر - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: شعر (/showthread.php?tid=135414) صفحهها:
1
2
|
شعر - ຖēŞค๑໓ - 13-07-2014 سلام امیدوارم خوشتون بیاد. سکوت دلا شب ها نمی نالی به زاری سر راحت به بالین می گذاری! تو صاحب درد بودی ناله سر کن خبر از درد بیدردی نداری. بنال ای دل که رنجت شادمانی ست بمیر ای دل که مرگت زندگانی ست مباد ان دم که چنگ نغمه سازت ز دردی بر نیانگیزد نوایی مباد آن دم که عود تاروپودت نسوزذ در هوایی آشنایی دلی خواهم که از او درد خیزد بسوزد عشق ورزد اشک ریزد! به فریاد سکوت جانگزا را به هم زن در دل شب های وهوی کن وگر یارای فریادت نمانده ست چومینا گریه پنهان در گلو کن صفای خاطر دل ها زدرد است دل بی درد همچون گور سردد است! پشیمان وفادار تو بودم تا نفس بود. دریغا همنشینت خار وخس بود. دلم را باز گردان باز گردان همین جان سوختن بس بود بس بود! خوش حال میشم شما هم شعر بزارین. RE: شعر - ຖēŞค๑໓ - 14-07-2014 دوست همه ذرات جان پیوسته با اوست همه اندیشه ام اندیشه ی اوست نمی بینم به غیر از دوست اینجا خدایا این منم یا اوست اینجا؟ RE: شعر - ຖēŞค๑໓ - 15-07-2014 تنها کسی مانند من تنها نماند به راه زندگانی وا نماند خدارا در قفای کاروان ها غریبی در بیابان جا نماند عشق بی سامان چنین با مهربانی خواندت چیست؟ بدین نامهربانی راندنت چیست؟ بپرس از این دل دیوانه من که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست؟ آغوش برای چشم خاموشت بمیرم کنار چشمه نوشت بمیرم نه می خواهش در آغوشت بگیرم که می خواهم در آغوشت بمیرم مکتب عشق سیه چشمی به کار عشق استاد به من در س محبت یاد میداد مرا از یاد برد آخر ولی من بجزء او عالمی را بردم از یاد RE: شعر - narges 021 - 15-07-2014 خیلی قشنگ بودن آجی جون ممنون ![]() ![]() ![]() RE: شعر - ຖēŞค๑໓ - 16-07-2014 چرا کسی نظر نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ![]() RE: شعر - ຖēŞค๑໓ - 19-07-2014 خوش به حال غنچه های نیمه باز بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک آسمان ابی و ابر سفبد برگ های سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستو های شاد خلوت گرم کبوتر های مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشه ها و دشت ها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش بحال دختر میخک ـ که می خندد به نازـ خوش به حال جام لبریز از شراب خوش به حال آفتاب ای دل من گرچه ـ در این روزگار ـ جامه رنگین نمی پوشی به کام باده رنگین نمی نوشی ز جام نقل و سبزه در میان سفره نیست جامت ـ از آن می که می بایدـ تهی ست. ای دریغ از تو اگر چون نرقصی با نسیم! ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب! ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار. گر نکوبی شیشه غم را به سنگ هفت رنگش میشود هفتاد رنگ! RE: شعر - SabaSadra - 19-07-2014 نگو تقدیره تنها شم، نگو تقدیر یعنی رفتن نگو این جاده بن بسته، نذار جدا بشی از من نزن حرف جدایی رو، نرو بیرحم! بمون پیشم من از درد دل تنگم، همین امشب میمیرم از خودم بود. RE: شعر - ຖēŞค๑໓ - 20-07-2014 غبار بیابان بیابان تا بیابان در غبار است چراغ چشم ها در انتظار است غبار هر بیابان را سواری ست غبار این بیابان بی سوار است! RE: شعر - ຖēŞค๑໓ - 21-07-2014 سرگردان دلم سوزد به سرگردان ماه که شب تا روز پوید این همه راه سحر خواهد در آمیزد به خورشید نداند چون کند با بخت کوتاه درخت درختی خشک متنم به صحرا که عمری سر کند تنهای تنها نه باران که آرد برگ و باری نه برقی تا بسوزد هستی اش را RE: شعر - ຖēŞค๑໓ - 22-07-2014 اگه کسی خودش شعر مینویسه اگه خواست می تونه اینجا بزاره. |