01-07-2014، 14:33
تاریخ ایرانی: همه ما عکسهای جنگهای داخلی ایالات متحده را دیدهایم، تصاویر سیاه و سفید از ژنرالهای ریشدار، تصاویری از اجساد روی هم انباشته در میادین جنگ یا سربازان اطراف چادرها در اردوگاههای جنگی که درآن سوی دوربین خودنمایی میکنند.
شاید دور از اغراق نباشد اگر بگوییم که نقطه اوج عکاسی همزمان با آغاز جنگهای داخلی در ایالات متحده بود. گرچه عکاسی از بیست سال پیش از جنگ داخلی هم باب بود اما آن اندکی قبل از شروع جنگ رشد کرد. باب زلر، رئیس مرکز عکاسی جنگ داخلی در تگزاس میگوید: «در ابتدا عکسها به صورت تصاویری که بر روی صفحات فلزی و شیشهای نقش بسته بود، منتشر میشد. عکسهای کوچکی که خانوادهها معمولا در قفسههای چوبی یا شیشهای خانههای خود نگه میداشتند.» زلر میافزاید: «بیش از یک میلیون عکس در زمان جنگ توسط عکاسان شهرهای کوچک و عکاسان اردوگاهها گرفته شد. تعداد این عکاسان پس از پایان جنگ داخلی در سال ۱۸۶۱ به ۵ هزار نفر رسیده بود. سرعت رشد عکاسان در زمان جنگ داخلی به این دلیل بود که تصاویر منتشر شده تنها راه ارتباط خانوادهها با عزیزانشان بود و به تنها یادگاری خانوادهها از مردان و همسران درگیر در جریان جنگ بدل شده بود.»
علاوه بر این گهگاه افسران در جنگ از خود عکس میانداختند و تصاویرشان را برای تقویت روحیه به افراد زیر دست خود میدادند. مورخین معتقدند که عکاسی، به جنگ جلوه دیگری بخشید. حداقل این موضوع به خانوادهها اجازه میداد تا یک یادگاری از پدران یا پسرانشان که دور از خانه بودند، داشته باشند. اما بحث تنها محدود به این موضوع نمیشود. عکاسی در دوران جنگ تاثیر چشمگیری در برجستهکردن چهره های سیاستمدارانی چون رییس جمهوری لینکلن داشت.
آبراهام لینکلن اعتقاد داشت که بدون عکس پرترهای که "ماتیو بِردی" از او گرفت، احتمالا برای بار دوم در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده پیروز نمیشد. نخستین عکسهایی که نمایانگر خوف و وحشت در میادین جنگ بود برای نخستین بار بعد از پایان جنگ خونین ویتنام در نمایشگاهی در نیویورک و واشنگتن در معرض بازدید عموم قرار گرفت. تصاویری که بعدها در روزنامهها و مجلات آن زمان انتشار یافت. عکاس این نمایشگاه همان ماتیو بردی بود. نیویورک تایمز در ۲۰ اکتبر ۱۸۶۲ در واکنش به برگزاری این نمایشگاه عکس و آنچه در آن به تصویر کشیده شده بود، نوشت: «آقای بِردی واقعیت هولناک جنگ را برای ما به خانه آورد. اگر چه او برای ما جسم عزیزانمان را نیاورد و آنها را در خیابان و حیاط خانهمان نگذاشت، اما کاری شبیه آن انجام داد.»
عکاسی در دوران جنگ کار سادهای نبود به ویژه که انتقادات شدیدی نیز به برخی از عکاسان صورت میگرفت. برخی از عکاسان جنگ داخلی مثل بِردی در سالهای اخیر به دلیل آنکه گفته شد اجساد را در میدان جنگ حرکت دادهاند تا عکسهای واضحتری بگیرند مورد انتقادهای زیادی قرار گرفتند. زلر میگوید: جدا از این مشکلاتی که معمول نبود و گهگاه پیش میآمد عکاسان درگیرهای دیگری نیز داشتند. هر عکاس به یک ارابه برای حمل تجهیزات و مواد شیمیایی نیاز داشت. عکاسان پشت جبهه با چالشهای خاص خودشان مواجه بودند. زلر میافزاید: زمانی که عکاسان راه میرفتند بایستی از بطریهای مواد شیمیایی مراقبت میکردند. زمانی هم که توقف میکردند، باید منتظر میماندند تا این بطریها تراز شوند. آنها در عین حال میبایست مراقب مگسهایی که به دور مواد شیمیایی عکاسی جمع میشدند، نیز میبودند. جدا از این موضوع اِتر و بوی تعفن جنازهها هم چندان خوشایند نبود.
"آلن تراکتنبرگ"، استاد بازنشسته تاریخ دانشگاه ییل میگوید: «عکاسان جنگ قهرمانانی گمنام هستند. آنها باید به جنازهها نگاه میکردند و در کمال خونسردی و بدون اندکی خطا از جنازهها و صحنههای دلخراش عکاسی میکردند. این کار واقعا جرات میخواهد.» تراکتنبرگ میافزاید: «البته استفادههای دیگری نیز از عکاسان در زمان جنگ میشد. رهبران نظامی هر دو طرف درگیر در جنگ از عکاسان برای به دست آوردن اطلاعات درباره تعیین موقعیت دشمن، جادهها، پلها و راه آهن استفاده میکردند.»
شاید دور از اغراق نباشد اگر بگوییم که نقطه اوج عکاسی همزمان با آغاز جنگهای داخلی در ایالات متحده بود. گرچه عکاسی از بیست سال پیش از جنگ داخلی هم باب بود اما آن اندکی قبل از شروع جنگ رشد کرد. باب زلر، رئیس مرکز عکاسی جنگ داخلی در تگزاس میگوید: «در ابتدا عکسها به صورت تصاویری که بر روی صفحات فلزی و شیشهای نقش بسته بود، منتشر میشد. عکسهای کوچکی که خانوادهها معمولا در قفسههای چوبی یا شیشهای خانههای خود نگه میداشتند.» زلر میافزاید: «بیش از یک میلیون عکس در زمان جنگ توسط عکاسان شهرهای کوچک و عکاسان اردوگاهها گرفته شد. تعداد این عکاسان پس از پایان جنگ داخلی در سال ۱۸۶۱ به ۵ هزار نفر رسیده بود. سرعت رشد عکاسان در زمان جنگ داخلی به این دلیل بود که تصاویر منتشر شده تنها راه ارتباط خانوادهها با عزیزانشان بود و به تنها یادگاری خانوادهها از مردان و همسران درگیر در جریان جنگ بدل شده بود.»
علاوه بر این گهگاه افسران در جنگ از خود عکس میانداختند و تصاویرشان را برای تقویت روحیه به افراد زیر دست خود میدادند. مورخین معتقدند که عکاسی، به جنگ جلوه دیگری بخشید. حداقل این موضوع به خانوادهها اجازه میداد تا یک یادگاری از پدران یا پسرانشان که دور از خانه بودند، داشته باشند. اما بحث تنها محدود به این موضوع نمیشود. عکاسی در دوران جنگ تاثیر چشمگیری در برجستهکردن چهره های سیاستمدارانی چون رییس جمهوری لینکلن داشت.
آبراهام لینکلن اعتقاد داشت که بدون عکس پرترهای که "ماتیو بِردی" از او گرفت، احتمالا برای بار دوم در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده پیروز نمیشد. نخستین عکسهایی که نمایانگر خوف و وحشت در میادین جنگ بود برای نخستین بار بعد از پایان جنگ خونین ویتنام در نمایشگاهی در نیویورک و واشنگتن در معرض بازدید عموم قرار گرفت. تصاویری که بعدها در روزنامهها و مجلات آن زمان انتشار یافت. عکاس این نمایشگاه همان ماتیو بردی بود. نیویورک تایمز در ۲۰ اکتبر ۱۸۶۲ در واکنش به برگزاری این نمایشگاه عکس و آنچه در آن به تصویر کشیده شده بود، نوشت: «آقای بِردی واقعیت هولناک جنگ را برای ما به خانه آورد. اگر چه او برای ما جسم عزیزانمان را نیاورد و آنها را در خیابان و حیاط خانهمان نگذاشت، اما کاری شبیه آن انجام داد.»
عکاسی در دوران جنگ کار سادهای نبود به ویژه که انتقادات شدیدی نیز به برخی از عکاسان صورت میگرفت. برخی از عکاسان جنگ داخلی مثل بِردی در سالهای اخیر به دلیل آنکه گفته شد اجساد را در میدان جنگ حرکت دادهاند تا عکسهای واضحتری بگیرند مورد انتقادهای زیادی قرار گرفتند. زلر میگوید: جدا از این مشکلاتی که معمول نبود و گهگاه پیش میآمد عکاسان درگیرهای دیگری نیز داشتند. هر عکاس به یک ارابه برای حمل تجهیزات و مواد شیمیایی نیاز داشت. عکاسان پشت جبهه با چالشهای خاص خودشان مواجه بودند. زلر میافزاید: زمانی که عکاسان راه میرفتند بایستی از بطریهای مواد شیمیایی مراقبت میکردند. زمانی هم که توقف میکردند، باید منتظر میماندند تا این بطریها تراز شوند. آنها در عین حال میبایست مراقب مگسهایی که به دور مواد شیمیایی عکاسی جمع میشدند، نیز میبودند. جدا از این موضوع اِتر و بوی تعفن جنازهها هم چندان خوشایند نبود.
"آلن تراکتنبرگ"، استاد بازنشسته تاریخ دانشگاه ییل میگوید: «عکاسان جنگ قهرمانانی گمنام هستند. آنها باید به جنازهها نگاه میکردند و در کمال خونسردی و بدون اندکی خطا از جنازهها و صحنههای دلخراش عکاسی میکردند. این کار واقعا جرات میخواهد.» تراکتنبرگ میافزاید: «البته استفادههای دیگری نیز از عکاسان در زمان جنگ میشد. رهبران نظامی هر دو طرف درگیر در جنگ از عکاسان برای به دست آوردن اطلاعات درباره تعیین موقعیت دشمن، جادهها، پلها و راه آهن استفاده میکردند.»