30-06-2014، 20:03
تاریخ ایرانی: شهرت روستای آفیله واقع در تپههای کم شیب شرق رم، هم به خاطر هوای پاک، روغن زیتون و شراب است و هم به خاطر ستایش از بنیتو موسولینی که هنوز در آن باقی مانده است. عکس موسولینی زینتبخش بطری برخی شرابهایی است که همیشه در ویترین مشروبفروشیهای این روستا به چشم میخورند.
امسال گرایشهای فاشیستی در این شهرک بحثهای داغی به پا کرد زیرا شهردار آن از بنای یادبود یکی از جنجالیترین اهالی پیشین این شهر پردهبرداری کرد؛ از بنای یادبود رودولفو گراتزیانی یکی از ژنرالهای دوره موسولینی که در پایان جنگ جهانی دوم به ارتکاب جنایات جنگی متهم شد و در دو جنگ که ایتالیا برای مستعمرهسازی شمال آفریقا در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی به راه انداخت به «قصاب» معروف شد.
این بنای یادبود که از محل اعتبارات عمومی و بر فراز بلندترین تپهٔ شهر ساخته شده است یادآور سبک معماری دوران فاشیستی است. بر فراز آن پرچم ایتالیا در اهتزاز است و بر روی آن کلمات «افتخار» و «میهن» نقش بسته است. درون این بنای یادبود، تندیس بالاتنهٔ ژنرال گراتزیانی از جنس مرمر ساده قرار گرفته که با نسخههای اصلی صفحهٔ اول روزنامهها در روز مرگ وی در سال ۱۹۵۵، پلاک خیابانی در این شهرک که زمانی به نام وی شده بود و سیاههای از افتخارات و شاهکارهایش احاطه شده است.
این بزرگداشت انتقاد شدید سیاستمداران چپگرا و ستوننویسان برخی از روزنامههای ایتالیا را در پی داشت و پرسشهای عمیقتری را پیش کشید که آیا ایتالیا که در آغاز جنگ جهانی دوم در جبههٔ متحدین و در پایان آن همراه متفقین بود، توانسته است به طور کامل با گذشتهاش در دوران جنگ کنار بیاید؟
اتوره ویری، شهردار آفیله در مصاحبهای، تمامی انتقادها را رد کرد و در حالی که با سربلندی به تندیس نیمتنهٔ گراتزیانی نگاه میکرد، گفت: «این تندیس هدیهٔ یکی از شهروندان است» و البته بیدرنگ افزود که آن شهروند هم خودش است و گفت: «در واقع این تندیس تا پیش از این در اتاق نشیمن خانهٔ خودم بود.» اتوره ویری همچنین گفت که برای حفظ قبر موسولینی در شمال ایتالیا نیز از سرمایهٔ شخصی خودش کمکهای مالی زیادی کرده است. اما مخالفان سیاسی شهردار از بزرگداشت ژنرال گراتزیانی در این شهرک و استفاده از ۱۶۰ هزار دلار بودجهٔ عمومی برای این کار جا خوردهاند. استرینو مونتینو یکی از سران منطقهای حزب دموکرات، روز قبل از آیین پردهبرداری با صدور بیانیهای ضمن اشاره به هرمان گورینگ یکی از سران نازی اعلام کرد: «این درست به آن میماند که روستای کوچکی در یکی از ایالتهای آلمان برای گورینگ بنای یادبود برپا کند. وقوع این رسوایی در روستایی کوچک در حومهٔ رم نیز سبب نمیشود که داستان به ماجرایی محلی تقلیل یابد.»
البته در این شهرک که هزار و ۶۰۰ نفر جمعیت دارد و اکثرشان محافظهکار هستند روی هم رفته چنین یادبودی با استقبال روبرو شده است، به طوری که حدود ۱۰۰ نفر در آیین پردهبرداری شرکت کردند که به گفتهٔ شماری از حاضران، برخیشان پرچم گروههای راست افراطی را در دست داشتند و پیراهنهای سیاه بر تن کرده بودند که یادآور دار و دستههای سیاهپوش هوادار موسولینی است.
به نظر برخی، جنایات گراتزیانی در جنگ جهانی دوم در قیاس با جنایات قبلیاش در آفریقا محلی از اعراب ندارد، جنایاتی که در آن هزاران نفر را کشت و گاهی به سلاحهای شیمیایی متوسل شد و جوامعی را به کلی از صفحهٔ روزگار محو کرد، به ویژه در اریتره.
گراتزیانی در دههٔ ۱۹۳۰ فرماندهٔ قشونهایی از ایتالیا بود که با شعار «اتیوپی از آن دوچه (موسولینی) است، چه با اتیوپیها چه بدون اتیوپیها»، کشور اتیوپی را اشغال کردند. گراتزیانی بعدها والی اتیوپی شد و به خاطر سرکوب بیرحمانهای که در تلافی سوءقصد به جانش به راه انداخت برای دومین بار به قصاب ملقب شد (بار نخست در لیبی این لقب را به دست آورده بود).
پس از سرنگونی حکومت موسولینی در سال ۱۹۴۳، گراتزیانی همچنان به وی وفادار ماند و وزیر جنگ «جمهوری سوسیالیستی ایتالیا» شد که بقایای حکومت موسولینی در نواحی خارج از سیطرهٔ متفقین در ایتالیا بود. گراتزیانی بابت جنایات جنگیاش در آفریقا محاکمه نشد اما کمیسیون جنایات جنگی سازمان ملل در سال ۱۹۴۸ اعلام کرد که اتهامات موجهی علیه وی و ایتالیاییها دیگری وجود دارد.
در سال ۱۹۴۸ دادگاهی در شهر رم ایتالیا، گراتزیانی را بابت همکاری با نازیها به ۱۹ سال حبس محکوم کرد اما این حکم تعلیقی بود و سپس مشمول تخفیف شد. اما جنگهای آفریقا به کلی بدون مجازات باقی ماند، جنگهایی که به گفتهٔ منتقدان، بزرگترین لکهٔ ننگ در سابقهٔ گراتزیانی است و قویترین استدلال برای مخالفت با بزرگداشت وی. یکی از حقوقدانهای چپگرا به نام مونتینو میگوید: «برپا کردن بنای یادبود برای کسی که با توسل به سرکوب شدید دست به جنایت علیه بشریت زده است و جوانان اتیوپی را با گاز شیمیایی از پای درآورده است، هر جا که رخ داده باشد غیرقابل قبول و نابخشودنی است.»
در آفیله بسیاری به گراتزیانی به چشم بچه محلی مینگرند که کارهای کارستان انجام داده است نه فردی که مرتکب زشتترین کشتارها در جنگهای مستعمراتی خونبار موسولینی شد.
آلبرتو ویری، بازنشستهٔ ۶۵ سالهٔ ساکن میلان که برای تعطیلات به زادگاهش آفیله آمده است، میگوید: «به نظر من این یادبود نوعی قدردانی از همشهری ما است که جوانترین ژنرال ارتش ایتالیا بود. گراتزیانی تا آخر از وطن دفاع کرد و حتی بعد از ۸ سپتامبر به نخستین متحد ما آلمان وفادار ماند.» منظور ویری از ۸ سپتامبر تاریخ ترک مخاصمهٔ ایتالیا است که پیوستن ایتالیا از جبههٔ متحدین به متفقین را در پی داشت.
برخی بابت چگونگی تامین مالی این بنای یادبود ناراحت هستند نه خود آن. آلدو گراتزیانی ۷۲ ساله و بازنشسته که با ژنرال گراتزیانی نسبتی ندارد، در بحثی که در یکی از کافههای محلی درگرفته بود گفت: «من فاشیست نیستم. با ساختن بنای یادبود برای گراتزیانی هم به خودی خود مخالف نیستم. اما آنچه مرا ناراحت میکند این است که این کار را با بودجهٔ عمومی انجام دادهاند نه با پول خودشان.»
ویری بازنشسته از دورهٔ کودکی به یاد دارد که ژنرال گراتزیانی سوار بر اسب سفید و همراه با سگی سفید در دهکده گشت میزد و از دکهٔ خانوادهٔ ویری روزنامه میگرفت. همچنین به یاد دارد که در تشییع جنازهٔ ژنرال در سال ۱۹۵۵ سربازان به بچههای گرسنهٔ روستایی غذا میدادند.
به نظر برخی کارشناسان، محاکمه نشدن مقامات فاشیست در ایتالیا سبب شده است تا دوران فاشیستها «به صورت دستچین شده به یاد آورده شود» و به گذشته در راستای جهتگیریهای سیاسی معاصر نگریسته شود.
لوکا آلساندرینی، رییس موسسهٔ پاری در بولونیا، با اشاره به سیطرهٔ حزب کاتولیک میانه در دوران پس از جنگ میگوید: «فرهنگ ضد فاشیستی همچنان امتیاز چپگرایان و برخی از لیبرالها و دموکرات مسیحیها باقی ماند. ضعف بزرگ تاریخ ایتالیا ناتوانی این نیروها در داوری تاریخی راجع به فاشیسم است.»
همین نکته تا حد زیادی در مورد دوران استعمار نیز صدق میکند. ایتالیا در مقایسه با بریتانیا و فرانسه، دیرتر به صرافت استعمارگری افتاد و وارد گود شد، طوری که در سال ۱۹۱۱ لیبی را اشغال کرد و در سال ۱۹۳۵ برای دومین بار سراغ اتیوپی رفت (نخستین تلاش برای اشغال اتیوپی در سال ۱۸۹۵ با شکست مواجه شده بود). حتی امروزه نیز شمار اندکی از ایتالیاییها به طور خاص از دوران استعمارگری کشورشان آگاه هستند، دورانی که در بحثهای ملی محوریت نداشته است.
مورخی به نام جیورجو روچات میگوید: «ایتالیا در دوران پس از جنگ جهانی دوم به قدری فقیر و ویران بود که کسی به مستعمرات وقعی نمیگذاشت، آموزش در این زمینه که جای خود دارد.»
در آفیله بسیاری منکر آن هستند که گراتزیانی خودکامهای فاشیست بود و استدلال میکنند که فقط از دستورات مافوق تبعیت میکرد. اما بنای یادبود برخی را هم عصبانی کرده است. دوناتلا مسکینی، آموزگاری ۵۲ ساله که از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ در دوران تنها شهردار چپ میانهٔ آفیله در ۵۰ سال گذشته، عضو شورای شهر بود، میگوید: «این روستا همیشه در سیطرهٔ راست میانه بوده است. اما بعد از برپا کردن چنین بنای یادبودی چه میتوان انتظار داشت؟ لابد میخواهند شنبهها ما را مانند جوانان فاشیست برای ورزش همگانی در میدان اصلی جمع کنند؟» خانم مسکینی میافزاید: «انگار ۲۵ آوریل هرگز به اینجا نرسید.» منظورش ۲۵ آوریل ۱۹۴۵ است که متفقین ایتالیا را آزاد کردند.
امسال گرایشهای فاشیستی در این شهرک بحثهای داغی به پا کرد زیرا شهردار آن از بنای یادبود یکی از جنجالیترین اهالی پیشین این شهر پردهبرداری کرد؛ از بنای یادبود رودولفو گراتزیانی یکی از ژنرالهای دوره موسولینی که در پایان جنگ جهانی دوم به ارتکاب جنایات جنگی متهم شد و در دو جنگ که ایتالیا برای مستعمرهسازی شمال آفریقا در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی به راه انداخت به «قصاب» معروف شد.
این بنای یادبود که از محل اعتبارات عمومی و بر فراز بلندترین تپهٔ شهر ساخته شده است یادآور سبک معماری دوران فاشیستی است. بر فراز آن پرچم ایتالیا در اهتزاز است و بر روی آن کلمات «افتخار» و «میهن» نقش بسته است. درون این بنای یادبود، تندیس بالاتنهٔ ژنرال گراتزیانی از جنس مرمر ساده قرار گرفته که با نسخههای اصلی صفحهٔ اول روزنامهها در روز مرگ وی در سال ۱۹۵۵، پلاک خیابانی در این شهرک که زمانی به نام وی شده بود و سیاههای از افتخارات و شاهکارهایش احاطه شده است.
این بزرگداشت انتقاد شدید سیاستمداران چپگرا و ستوننویسان برخی از روزنامههای ایتالیا را در پی داشت و پرسشهای عمیقتری را پیش کشید که آیا ایتالیا که در آغاز جنگ جهانی دوم در جبههٔ متحدین و در پایان آن همراه متفقین بود، توانسته است به طور کامل با گذشتهاش در دوران جنگ کنار بیاید؟
اتوره ویری، شهردار آفیله در مصاحبهای، تمامی انتقادها را رد کرد و در حالی که با سربلندی به تندیس نیمتنهٔ گراتزیانی نگاه میکرد، گفت: «این تندیس هدیهٔ یکی از شهروندان است» و البته بیدرنگ افزود که آن شهروند هم خودش است و گفت: «در واقع این تندیس تا پیش از این در اتاق نشیمن خانهٔ خودم بود.» اتوره ویری همچنین گفت که برای حفظ قبر موسولینی در شمال ایتالیا نیز از سرمایهٔ شخصی خودش کمکهای مالی زیادی کرده است. اما مخالفان سیاسی شهردار از بزرگداشت ژنرال گراتزیانی در این شهرک و استفاده از ۱۶۰ هزار دلار بودجهٔ عمومی برای این کار جا خوردهاند. استرینو مونتینو یکی از سران منطقهای حزب دموکرات، روز قبل از آیین پردهبرداری با صدور بیانیهای ضمن اشاره به هرمان گورینگ یکی از سران نازی اعلام کرد: «این درست به آن میماند که روستای کوچکی در یکی از ایالتهای آلمان برای گورینگ بنای یادبود برپا کند. وقوع این رسوایی در روستایی کوچک در حومهٔ رم نیز سبب نمیشود که داستان به ماجرایی محلی تقلیل یابد.»
البته در این شهرک که هزار و ۶۰۰ نفر جمعیت دارد و اکثرشان محافظهکار هستند روی هم رفته چنین یادبودی با استقبال روبرو شده است، به طوری که حدود ۱۰۰ نفر در آیین پردهبرداری شرکت کردند که به گفتهٔ شماری از حاضران، برخیشان پرچم گروههای راست افراطی را در دست داشتند و پیراهنهای سیاه بر تن کرده بودند که یادآور دار و دستههای سیاهپوش هوادار موسولینی است.
به نظر برخی، جنایات گراتزیانی در جنگ جهانی دوم در قیاس با جنایات قبلیاش در آفریقا محلی از اعراب ندارد، جنایاتی که در آن هزاران نفر را کشت و گاهی به سلاحهای شیمیایی متوسل شد و جوامعی را به کلی از صفحهٔ روزگار محو کرد، به ویژه در اریتره.
گراتزیانی در دههٔ ۱۹۳۰ فرماندهٔ قشونهایی از ایتالیا بود که با شعار «اتیوپی از آن دوچه (موسولینی) است، چه با اتیوپیها چه بدون اتیوپیها»، کشور اتیوپی را اشغال کردند. گراتزیانی بعدها والی اتیوپی شد و به خاطر سرکوب بیرحمانهای که در تلافی سوءقصد به جانش به راه انداخت برای دومین بار به قصاب ملقب شد (بار نخست در لیبی این لقب را به دست آورده بود).
پس از سرنگونی حکومت موسولینی در سال ۱۹۴۳، گراتزیانی همچنان به وی وفادار ماند و وزیر جنگ «جمهوری سوسیالیستی ایتالیا» شد که بقایای حکومت موسولینی در نواحی خارج از سیطرهٔ متفقین در ایتالیا بود. گراتزیانی بابت جنایات جنگیاش در آفریقا محاکمه نشد اما کمیسیون جنایات جنگی سازمان ملل در سال ۱۹۴۸ اعلام کرد که اتهامات موجهی علیه وی و ایتالیاییها دیگری وجود دارد.
در سال ۱۹۴۸ دادگاهی در شهر رم ایتالیا، گراتزیانی را بابت همکاری با نازیها به ۱۹ سال حبس محکوم کرد اما این حکم تعلیقی بود و سپس مشمول تخفیف شد. اما جنگهای آفریقا به کلی بدون مجازات باقی ماند، جنگهایی که به گفتهٔ منتقدان، بزرگترین لکهٔ ننگ در سابقهٔ گراتزیانی است و قویترین استدلال برای مخالفت با بزرگداشت وی. یکی از حقوقدانهای چپگرا به نام مونتینو میگوید: «برپا کردن بنای یادبود برای کسی که با توسل به سرکوب شدید دست به جنایت علیه بشریت زده است و جوانان اتیوپی را با گاز شیمیایی از پای درآورده است، هر جا که رخ داده باشد غیرقابل قبول و نابخشودنی است.»
در آفیله بسیاری به گراتزیانی به چشم بچه محلی مینگرند که کارهای کارستان انجام داده است نه فردی که مرتکب زشتترین کشتارها در جنگهای مستعمراتی خونبار موسولینی شد.
آلبرتو ویری، بازنشستهٔ ۶۵ سالهٔ ساکن میلان که برای تعطیلات به زادگاهش آفیله آمده است، میگوید: «به نظر من این یادبود نوعی قدردانی از همشهری ما است که جوانترین ژنرال ارتش ایتالیا بود. گراتزیانی تا آخر از وطن دفاع کرد و حتی بعد از ۸ سپتامبر به نخستین متحد ما آلمان وفادار ماند.» منظور ویری از ۸ سپتامبر تاریخ ترک مخاصمهٔ ایتالیا است که پیوستن ایتالیا از جبههٔ متحدین به متفقین را در پی داشت.
برخی بابت چگونگی تامین مالی این بنای یادبود ناراحت هستند نه خود آن. آلدو گراتزیانی ۷۲ ساله و بازنشسته که با ژنرال گراتزیانی نسبتی ندارد، در بحثی که در یکی از کافههای محلی درگرفته بود گفت: «من فاشیست نیستم. با ساختن بنای یادبود برای گراتزیانی هم به خودی خود مخالف نیستم. اما آنچه مرا ناراحت میکند این است که این کار را با بودجهٔ عمومی انجام دادهاند نه با پول خودشان.»
ویری بازنشسته از دورهٔ کودکی به یاد دارد که ژنرال گراتزیانی سوار بر اسب سفید و همراه با سگی سفید در دهکده گشت میزد و از دکهٔ خانوادهٔ ویری روزنامه میگرفت. همچنین به یاد دارد که در تشییع جنازهٔ ژنرال در سال ۱۹۵۵ سربازان به بچههای گرسنهٔ روستایی غذا میدادند.
به نظر برخی کارشناسان، محاکمه نشدن مقامات فاشیست در ایتالیا سبب شده است تا دوران فاشیستها «به صورت دستچین شده به یاد آورده شود» و به گذشته در راستای جهتگیریهای سیاسی معاصر نگریسته شود.
لوکا آلساندرینی، رییس موسسهٔ پاری در بولونیا، با اشاره به سیطرهٔ حزب کاتولیک میانه در دوران پس از جنگ میگوید: «فرهنگ ضد فاشیستی همچنان امتیاز چپگرایان و برخی از لیبرالها و دموکرات مسیحیها باقی ماند. ضعف بزرگ تاریخ ایتالیا ناتوانی این نیروها در داوری تاریخی راجع به فاشیسم است.»
همین نکته تا حد زیادی در مورد دوران استعمار نیز صدق میکند. ایتالیا در مقایسه با بریتانیا و فرانسه، دیرتر به صرافت استعمارگری افتاد و وارد گود شد، طوری که در سال ۱۹۱۱ لیبی را اشغال کرد و در سال ۱۹۳۵ برای دومین بار سراغ اتیوپی رفت (نخستین تلاش برای اشغال اتیوپی در سال ۱۸۹۵ با شکست مواجه شده بود). حتی امروزه نیز شمار اندکی از ایتالیاییها به طور خاص از دوران استعمارگری کشورشان آگاه هستند، دورانی که در بحثهای ملی محوریت نداشته است.
مورخی به نام جیورجو روچات میگوید: «ایتالیا در دوران پس از جنگ جهانی دوم به قدری فقیر و ویران بود که کسی به مستعمرات وقعی نمیگذاشت، آموزش در این زمینه که جای خود دارد.»
در آفیله بسیاری منکر آن هستند که گراتزیانی خودکامهای فاشیست بود و استدلال میکنند که فقط از دستورات مافوق تبعیت میکرد. اما بنای یادبود برخی را هم عصبانی کرده است. دوناتلا مسکینی، آموزگاری ۵۲ ساله که از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ در دوران تنها شهردار چپ میانهٔ آفیله در ۵۰ سال گذشته، عضو شورای شهر بود، میگوید: «این روستا همیشه در سیطرهٔ راست میانه بوده است. اما بعد از برپا کردن چنین بنای یادبودی چه میتوان انتظار داشت؟ لابد میخواهند شنبهها ما را مانند جوانان فاشیست برای ورزش همگانی در میدان اصلی جمع کنند؟» خانم مسکینی میافزاید: «انگار ۲۵ آوریل هرگز به اینجا نرسید.» منظورش ۲۵ آوریل ۱۹۴۵ است که متفقین ایتالیا را آزاد کردند.