اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان دخترک بینوا من که اشکم در اومد

#1
Heart 
 
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید ودادزد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشیدو با صدای لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ،به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟
فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام درمورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد...بغضش رابه زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم ...مادرم مریضه ... اما بابامگفته آخر ماه بهش حقوق میدن ... اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد...اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب
تاصبح گریه نکنه ... اونوقت ...
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای منهم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم ...
اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم ...
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند وگفت : بشین سارا ...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ...cryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying
تو نباشی  دوستام هستنto nabashi doostam hastan




بسلامتیm به توان 4&y    عشقای من دوستام




  fati=me
پاسخ
 سپاس شده توسط تارا14 ، saba3 ، ᖇᗩᕼᗩ➷Ḱᓰᔕᔕ ، دُخی شِیطون ، ❤ஜelenaaஜ❤ ، عاشق دیونه ، @AMIN@ 2002 ، پرديس
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
داستان دخترک بینوا من که اشکم در اومد - 1381زیا زمانی - 29-06-2014، 9:27

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان