01-06-2014، 23:24
قبلنا خیلی بهتر بود -_-
تو ماه رمضون تا صبح ساعت 8 صبح من گلرخ بیدار میموندیم و اسکل بازی در میاوردیم ^-^
من از نسخه 20 اومدم تو گفتگو اون موقع ها خیلی تازه وارد بودم و از این شکلکا میزاشتم ==>
وقتی با پاری آشناع شدم اون مامانم شد و فرید بابام شد و نازی و زهرا و هنی خواهرم شدن و نگار هم بابای سابقم شد ^-^
خیلی خوب بود وقتی یاد اون موقع ها میوفتادم میخوام گریه کنم T__T
اون موقع نفس شوهرم شد و نفس دایی گلرخ بود و منو گلی هرروز مثل اوسکلا دعوا میکردیم و مریم خواهر شوهرم بود ^-^
منو نازی واسه هم این شکلکو میزاشتیم =>
فرید به من میگفت دختر شومپت و وقتی منو نفس ازدواج کردیم او ن به ما میگف همجنس باز و به من جهیزیه نمیداد :|
بعد رزی و فاطی رو به فرزندی قبول کردم *-^
خیلی خوب بود هیچ روزی نمیتونه جای اون روزا رو پر کنه -_-
ایشا الله فرید دوباره میاد و آبجی ناتنیم مرضیه هم میاد و اون روزا بر مبگرده ^-^
هنوز بعضی از قدیمیا هستن اما دیگه مث قبل نه -_-
اووووف ...رمان شد :|
تو ماه رمضون تا صبح ساعت 8 صبح من گلرخ بیدار میموندیم و اسکل بازی در میاوردیم ^-^
من از نسخه 20 اومدم تو گفتگو اون موقع ها خیلی تازه وارد بودم و از این شکلکا میزاشتم ==>
وقتی با پاری آشناع شدم اون مامانم شد و فرید بابام شد و نازی و زهرا و هنی خواهرم شدن و نگار هم بابای سابقم شد ^-^
خیلی خوب بود وقتی یاد اون موقع ها میوفتادم میخوام گریه کنم T__T
اون موقع نفس شوهرم شد و نفس دایی گلرخ بود و منو گلی هرروز مثل اوسکلا دعوا میکردیم و مریم خواهر شوهرم بود ^-^
منو نازی واسه هم این شکلکو میزاشتیم =>
فرید به من میگفت دختر شومپت و وقتی منو نفس ازدواج کردیم او ن به ما میگف همجنس باز و به من جهیزیه نمیداد :|
بعد رزی و فاطی رو به فرزندی قبول کردم *-^
خیلی خوب بود هیچ روزی نمیتونه جای اون روزا رو پر کنه -_-
ایشا الله فرید دوباره میاد و آبجی ناتنیم مرضیه هم میاد و اون روزا بر مبگرده ^-^
هنوز بعضی از قدیمیا هستن اما دیگه مث قبل نه -_-
اووووف ...رمان شد :|