23-07-2012، 12:15
منم همبن طور چون مادرم را خيليييييييييييييييييي دوست دارم من هيچ وقت ماري نكردم كه مادرم ناراحت شده باشه اگرم ناراحت شده باشه سريع ازش معذرت خواهي مي كنم راستي اگه اين داستان واقعي باشه كه خيلي ناراحت شدم
|
یک داستان واقعی |
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
پیامهای داخل این موضوع |
یک داستان واقعی - j0oj0o - 22-12-2011، 12:16
RE: یک داستان واقعی - deymon1 - 22-12-2011، 12:21
RE: یک داستان واقعی - FARID.SHOMPET - 22-12-2011، 12:28
RE: یک داستان واقعی - j0oj0o - 22-12-2011، 13:00
RE: یک داستان واقعی - FARID.SHOMPET - 22-12-2011، 13:41
RE: یک داستان واقعی - AFZR - 22-12-2011، 15:19
RE: یک داستان واقعی - j0oj0o - 22-12-2011، 16:32
RE: یک داستان واقعی - deymon 20 - 22-12-2011، 16:38
RE: یک داستان واقعی - bahador.hbk - 03-01-2012، 14:10
RE: یک داستان واقعی - نورما جین بارک - 22-07-2012، 19:21
RE: یک داستان واقعی - txxt - 22-07-2012، 21:54
RE: یک داستان واقعی - samin90 - 22-07-2012، 22:00
RE: یک داستان واقعی - ƝeGaЯ - 23-07-2012، 11:10
RE: یک داستان واقعی - مرواريد سرخ - 23-07-2012، 12:15
RE: یک داستان واقعی - majhool - 26-07-2012، 14:54
RE: یک داستان واقعی - ɨAʀʍɨռ - 12-10-2012، 14:07
|