30-04-2014، 15:38
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رابطه نیکسون و شاه، دوستانه یا خصمانه؟
حسین سخنور
رابطه نیکسون و شاه، دوستانه یا خصمانه؟
حسین سخنور
تاریخ ایرانی: حضور سنتی دو قدرت روسیه در شمال و انگلستان در جنوب کشور در طول تاریخ،موجب شده بود دولتمردان و حاکمان، شناختی نسبی از این قدرتها داشته باشند،تا زمانی که آمریکا نیز به این جمع اضافه شد.این مهمان ناخوانده جدید،ناشناخته بود و سیاستهایش برای تصمیمگیران داخلی، معلوم نبود،هم آن زمان که در ابتدا،در زمان قاجارها،سیاست بیطرفی پیشه کرد و هم زمانی که در دوره پهلویها، رقیبهای خود را در شمال و جنوب کنار زد و در کل کشور یکهتاز شد.
آغاز روابط ایران و آمریکا به اوایل قرن ۱۹ باز میگردد و از این دوره به بعد بود که تاریخچه روابط ایران و آمریکا تبدیل شد به یکی از پرحادثهترین و قطورترین پروندههای سیاسی تاریخ روابط بین الملل.
اولین رابطه رسمی ایران و آمریکا در دولت امیرکبیر با ایجاد سفارت و حضور ساموئل بنجامین در سال ۱۸۸۳ برقرار شد. در این برهه زمانی و حتی در دوران جنگ جهانی دوم نوع روابط عمدتاً فرهنگی و تا حدودی اقتصادی بود و اساساً تا سال ۱۳۲۰ مقامات آمریکایی به علل مختلف از جمله "دکترین مونرو" تمایل چندانی به حضور کشورشان در ایران نداشتند.بر اساس این دکترین که توسط جیمز مونرو،رییس جمهور وقت آمریکا اعلام شد،آمریکا مخالف استعمار یا دخالت قدرتهای اروپایی در کشورهای تازه استقلال یافتهٔ قاره آمریکا بود،لذا دولت ایالات متحده آمریکا تصمیم گرفت که از دخالت در جنگ بین قدرتهای اروپایی و مستعمرات آنها خودداری کند.
رابطه ایران و آمریکا از اواسط سال ۱۳۲۰ به دلیل ارزیابی جدید از وضعیت مالی و موقعیت استراتژیک ایران دگرگون شد و دولت آمریکا تصمیم گرفت نفوذ خود در ایران را بیشتر کند و برای تقویت موقعیت خود روشهای مختلفی را به کار برد که مهمترین آن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. نقش آمریکا در بیثمر کردن تلاشهای نهضت ملی،تاثیری منفی و ذهنیتی مخدوش به جا گذاشت. در سطح جهانی نیز در این دوران،جنگ آمریکا و ویتنام، اذهان عمومی را نگرانتر کرد تا روی کار آمدن دولت جمهوریخواه نیکسون که دیپلماسی آمریکا بر دکترین تازهای بنا گردید که موسوم به «دکترین نیکسون» بود. این نظریه معلول شرایط پیچیده سالهای اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی بود که اثرات دامنهداری در آسیا و خلیجفارس داشت. این سیاست خواهان آن بود که کشورهای آسیایی از آن پس مسائل امنیتی فیمابین را خودشان حل و فصل کنند. نتیجه منطقی سیاست مذکور این بود که آمریکا باید تسلیحات لازم را در اختیار کشورهای دوست قرار دهد. به طور کلی مهمترین مبانی فکری و اصولی این دکترین بر موارد ذیل استوار بود:
1. رعایت کلیه تعهدات کشورهای همپیمان از سوی آمریکا: بر این اساس،آمریکا به تمامی قراردادها و پیمانهای نظامی و اقتصادی پیشین با دولت های متحد پایبند بود.
2. تأمین پوشش اتمی برای متحدان یا کشوری که موجودیتش به منافع حیاتی و امنیت آمریکا بستگی دارد.
3. کمک نظامی بر پایه تعهدات قبلی برای رویارویی با هرگونه تجاوز،به شرط آنکه کشورهای مورد تجاوز، مسئولیت اصلی دفاع را بپذیرند.
الف) مناسبات و تغییرات جهانی و منطقهای متاثر از این دکترین متناظر است با وضعیت بریتانیا و شوروی. اجرای این سیاستها همزمان شد با خروج انگلیسیها از خلیج فارس که خود حکایت دیگری دارد و زمینه ساز اختلافاتی در بین دو قدرت آمریکا و بریتانیا شد. علاوه بر اینها خطر همیشگی شوروی موجب شکلگیری جریانات جدیدی شد که دوگانه آمریکا- انگلیس و شوروی را تشدید میکرد و از این رو یکی از اصول عمده دکترین نیکسون، مبارزه با توسعهطلبی مسکو بود،زیرا خروج نیروهای انگلیس از خلیج فارس که مهمترین مانع در گسترش فعالیتهای شوروی در این منطقه بود، آمریکا را سخت دچار مشکل میکرد و احتمال توسعه قدرت شوروی در منطقه خلیج فارس و دریای عمان را بیشتر میکرد.
ب) اما در سطح داخلی نیز ایران به عنوان یکی از کشورهای استراتژیک منطقه، متاثر از دکترین نیکسون تحرکات و اقدامات جدیدی را آغاز کرد. شاه ایران که از قبل متمایل به خرید اسلحه و تقویت بنیه نظامی خود بود با وقوع جنگ اعراب و اسرائیل و افزایش قیمت نفت در سال ۱۹۷۳ توانست به قدرت و موقعیت ممتازی در منطقه دست یابد. مطالعه رشد صعودی خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا طی سالهای دهه 60 تا پایان دهه 70 نشان میدهد که این ارقام به جز در بعضی سالها عمدتا افزایش یافته است و مسلما چنین جهشی در خرید تسلیحات،ارتباط مستقیمی با افزایش قیمت نفت و جریان اجرای دکترین نیسکون داشته است.
محمدرضا پهلوی اشتیاق فراوانی به اجرای نقش سرپرستی و حاکمیت سیاسی و نظامی بر پیرامون خود داشت. تأکید دکترین نیکسون در مشارکت جمعی، جاه طلبیهای شخصی شاه را اجتنابناپذیر ساخت و او در نقش یک امپریالیست کوچک،منویات خود را در لفافه مسایل امنیتی و همکاری منطقهای ظاهر کرد.
هدف عمده شاه،تثبیت پایههای حکومت،گسترش تواناییهای خود به خارج از مرزها و داشتن یک نقش بینالمللی بود که لازمه آن برقراری رابطهای نزدیک و صمیمانه با قدرتهای بزرگ بود که البته شاه، آمریکا را انتخاب کرد. از اینرو بود که در ظاهر رابطه شاه با نیکسون بسیار نزدیک بود و نام شاه در فهرست نیکسون از رهبران بزرگ دنیا، همیشه در ردیف سوم یا چهارم بود.
اما همه اینها ظاهر امر بود و در باطن دوستیها به دشمنی میگرایید و قدرت شاه در منطقه، همتای خود در آمریکا را نگران میکرد. ضمن آنکه نوع مناسبات ایران با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و مهمتر از همه عربستان،اعتماد نیکسون را به شاه سستتر می کرد،زیرا دکترین نیکسون در منطقه خلیج فارس متکی بر دو ستون بود، یکی ایران و دیگری عربستان اما شاه با تحرکات و سخنان خود نشان داده بود قصد دارد این سیاست دو ستونی را به یک ستون تبدیل کند و به تنهایی ژاندارم منطقه شود.
شاه در همین رابطه در مصاحبه با خبرگزاری اسوشیتدپرس در بیست و هفتم مهر ۱۳۴۸ گفته بود: «ما از کشورهای عربی منطقه خواستار همکاری امنیتی شده ایم، ولی در صورتی که آنها همکاری نکنند، دولت ایران خود به تنهایی مسئولیت امنیت و ثبات منطقه را به عهده خواهد گرفت.» این زمانی است که قرار است نیروهای انگلیسی از خلیج فارس خارج شوند. شاه در گفت وگوی دیگری با یک نشریه انگلیسی در بیست و دوم شهریور ۱۳۴۸تاکید کرده بود: «هیچ قدرت و نفوذ خارجی دیگری حق ورود به خلیج فارس را ندارد و ایران آزادی کشتیرانی را تضمین میکند.» ضمن آنکه اختلافات و پافشاریهای شاه، بر سر بحرین و جزایر سه گانه، مشکلات منطقه را دامن می زد. هر چند شاه گفته بود با وجود مخالفت با عملکرد بریتانیا در بحرین،در آنجا به زور متوسل نخواهد شد.
از سوی دیگر عربستان هم به علت جمعیت کم و عقبماندگی صنعتی و فقدان سازمانهای اداری و سیاسی مستحکم، نمیتوانست مقاصد دکترین نیکسون را تحقق بخشد. ضمن آن که نیکسون به عربستان هم نمیتوانست اعتماد کند. او گفته بود:«به هر حال سعودیها متحد مرموزی به شمار میروند، زیرا بیم آن است که چه بسا در برابر حکومتهای افراطی عرب عقبنشینی کنند.» اما رییس سازمان سیا در نامهای که به نیکسون مینویسد از منظری اقتصادی،پیشنهاد رابطه گستردهتر آمریکا با عربستان را توصیه میکند و معتقد است منابع نفتی این کشور نسبت به ایران غنی تر و پایدارتر است.
در مجموع قدرت بدون رقیب ایران و ضعف و مرموز بودن عربستان، نیکسون را برآن داشت تا برخلاف دکترین خود، مجدد از انگلستان مدد گیرد و از آن ها خواست که حضورشان در منطقه خلیج فارس ادامه یابد تا هم مانع از برخورد اعراب با ایران شود و هم یک متحد استراتژیک در منطقه داشته باشد.