امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یه داستان واقعی و ترسناک از خودم!

#40
باور میکنی یه بار برا من هم این اتفاق افتاد 
یه روز تنها خونه بودم ساعت 3 شب بودم فیسبوک مادر و پدرم بودن خونه مادربزرگم یهو یه ظرف شکست رفتم پایین دیدم فقط ظرف شکت ک30 نیست بد رفتم بالا دیدم تلوزیون روشن شد کامپیوتر رو خاموش کردم رفت دیدم ک30 نی همون زمان که پیش تلویزیون ر30دم از تو اتاق صدا بچه اومد دیدم بازم ک30 نیست یه بسم اله گفتم یهو دیدم صدا بچه ه رفت اون روز خیلی تر30دم هنوز هم میترسم که برا انتقام بیان cryingcryingcryingcryingcrying
پاسخ
 سپاس شده توسط ❀இℬℯѕ✟♚ℊⅈℛℒஇ❀


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: یه داستان واقعی و ترسناک از خودم! - Mr.Robot - 17-09-2013، 15:18

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Lightbulb دنیای تاریک من | my dark world [ عجیب و ترسناک ]
  تست گرایش اصل ( واقعی )
  داستان کوتاه عاشقانه
  نشانه های یک عاشق واقعی !
  خفن ترین فیلم ترسناک هایی که دیدید و پیشنهاد میدید ؟؟؟؟؟
  بار کج هیچ گاه به مقصد نمی رسد: داستان الاغ سخت کوش و بز حسود
  داستان اموزنده به خدایت نگو چرا
  اگه یه زمانی یه جن خیلی ترسناک دیدی چیکار میکنی. خاطراتتون اگه جن یا روح دیدید هم بگی
  داستان عشق مرا بغل کن
Book داستان ترسناک

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 22 مهمان