احمد شاملو | فروغ فرخزاد

[Ɗєя_Mσηɗ]

روزها رفتند و من ديگر
خود نميدانم كدامينم !
آن من سرسخت مغرورم
يا من مغلوب ديرينم

#فروغ_فرخزاد

[*VENUS*]

ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند
در درد ها و شادی هاشان

- احمد شاملو

[מַברִיק]

روزی که کمترین سرود
بوسه است 
و هر انسان برای هر انسان برادری ست 
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند 
قفل،افسانه یی‌ست 
و قلب برای زندگی بس است !

#احمد_شاملو

[*Aɴѕel*]

«دست‌های تو در دست من است. امید تو با من است. اطمینان تو با من است. چه چیز ممکن است بتواند مانع پیشرفت من شود؟ کوچکترین لبخند تو مرا از همه‌ی بدبختی‌ها نجات می‌دهد. کوچک ترین مهربانی تو مرا از نیروی همه‌ی خداها سرشار می‌کند … یقین داشته باش که احمد تو مفلوک و شکست خورده نیست. تمام ثروت‌های دنیا، تمام لذت‌های دنیا، تمام عالم وجود، برای من در وجود ” آیدا ” خلاصه می‌شود. تو باش، بگذار من به روی همه‌ی آن‌ها تف کنم. بگذار به تو نشان بدهم که عشق، عجب معجزه‌ای است. تو فقط لبخند بزن. قول بده که فقط لبخند بزنی، امیدوار باشی و اعتماد کنی. همین!»

-برای ایدا
[شاملو]

[امیر‌حسین]

نگاه کن،
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیانِ
سرخ رنگِ ساده دل
ستاره چینِ
برکه هایِ شب شدم.

#فروغ_فرخزاد

[מַברִיק]

زندگی گر هزار باره بُوَد
بار ديگر تو
بار ديگر تو

#فروغ_فرخزاد

[Prometheus]

لحظه هارا دریاب....
چشم فردا کور است...
نه چراغیست در آن پایان...!
هرچه از دور نمایان است...
شاید آن نقطه نورانی...
چشم گرگان بیابان است...!

~فروغ

[امیر‌حسین]

‌
عاقبت یکروز ...
می گریزم از فسون دیده ی تردید
می تراوم همچو عطری از گل رنگین رویاها
می خزم در موج گیسوی نسیم شب
می روم تا ساحل خورشید
در جهانی خفته در ارامش جاوید
نرم می لغم درون بستر ابری طلایی رنگ
پنجه های نور میریزد بروی اسمان شاد
طرح بس آهنگ
من از انجا سرخوش و ازاد
دیده میدوزم به دنیایی که چشم پرفسون تو،راههایش را به چشمم تار میسازد
دیده میدوزم به دنیایی که چشم پرفسون تو همچنان در ظلمت رازش گرد ان دیوار میسازد

#فروغ_فرخزاد

[شـــقآیــق]

دیگر نه زمان و نه مرگ
هیچ یک عطشِ مرا
از سرچشمه‌ی وجود و خیالت
بی نیاز نمیکند...!

- احمد شاملو*

[shghyegh]

اندوهش
غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی
همچنان که شادی اش
طلوع همه آفتاب هاست

《احمد شاملو》