امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ܓ نـآمه هـآی نَهجُ البلاغـه

#1
ܓ نـآمه هـآی نَهجُ البلاغـه 1



سلامـ دراینجـآ فقط نـآمـه های نَهجُ البَلاغه قـرار داده میشه
واگر مطالبـی برای موضوع این تـاپیکـ دارید در اینجـآ قرار بدید ...
  بعضی از کلمـآتـُ ساده تر نوشتمـ تا راحتـ تر به مفهومـ برسید (:
سپـآس#


_________________________




نامه 1 

از بنده خداعلی(ع) امیرمومنان :به مردم کوفه که درمیان یاران وطرفداران گرامی ودرمیان مردمان عرب مرتبه والایی دارند. من شمارا از عملکرد عثمان مطلع میسازم هرچند آنچه میخواهم بگویم شما با چشم خود دیده اید مردم از عثمان شکایت کردند من یکی از افراد مهاجر ومسافر بودم وخوبی وعاقبت بخیری او را میخواستم وخیلی کم نصیحتش می کردم و طَلحه وذبیر کمترین وآسانترین کارشان این بود که با او مبارزه کنند وآزارش دهندو ناتوانش کنند. عایشه نیز قیام کرد ودشمنی که نسبت به عثمان داشت بر مَلا کرد عده ای از این فرصت استفاده کرده واورا کشتند. سپس مردم با من دست دوستی دادند وبا من بیعت کردند از روی خشنودی ودلخواهی نه از روی اجبار و زور وبدانید وآگاه باشید که مدینه مردمش را از خود دور کرد وکسی درآن شهر نماند. خشم مردم بالا گرفت و موجب آشوب شد سپس بسوی فرمانده وامیرتان بشتابید و در جنگ با دشمنان از هم سبقت بگیرید .


نامه (1) 


و من كتاب له عليه السلام إلى أهل الكوفة عند مسيره من المدينة إلى البصرة 
مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى أَهْلِ الْكُوفَةِ جَبْهَةِ الْأَنْصَارِ وَ سَنَامِ الْعَرَبِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُخْبِرُكُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى يَكُونَ سَمْعُهُ كَعِيَانِهِ إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَيْهِ فَكُنْتُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِينَ أُكْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ كَانَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ أَهْوَنُ سَيْرِهِمَا فِيهِ الْوَجِيفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِيفُ وَ كَانَ مِنْ عَائِشَةَ فِيهِ فَلْتَةُ غَضَبٍ فَأُتِيحَ لَهُ قَوْمٌ قَتَلُوهُ وَ بَايَعَنِي النَّاسُ غَيْرَ مُسْتَكْرَهِينَ وَ لَا مُجْبَرِينَ بَلْ طَائِعِينَ مُخَيَّرِينَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ دَارَ الْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِهَا وَ قَلَعُوا بِهَا وَ جَاشَتْ جَيْشَ الْمِرْجَلِ وَ قَامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَى الْقُطْبِ فَأَسْرِعُوا إِلَى أَمِيرِكُمْ وَ بَادِرُوا جِهَادَ عَدُوِّكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ 
پاسخ
 سپاس شده توسط ○°łåmýå°○ ، ♪neGar♪ ، L²evi ، تکتم۹۴ ، # αпGεʟ ، vampire whs ، _wιɴɴer_ ، r.hadiss ، ali-nikotin ، saba 3
آگهی
#2
نامه 2


و من كتاب له ع إليهم بعد فتح البصرة


وَ جَزَاكُمُ اَللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ أَحْسَنَ مَا يَجْزِي اَلْعَامِلِينَ بِطَاعَتِهِ وَ اَلشَّاكِرِينَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِيتُمْ فَأَجَبْتُم.


ترجمه


نامه‏ اي از آن حضرت ( ع ) پس از فتح بصره به مردم كوفه نوشته است


خداوند به شما مردم شهر از جانب خاندان پيامبرتان پاداش نيكو دهد ، همان پاداش كه به فرمانبران و سپاسگويان نعمتش مى ‏دهد . شما شنيديد و اطاعت كرديد ، فراخوانده شديد و پاسخ داديد
 
پاسخ
 سپاس شده توسط ρυяρℓє_ѕку ، L²evi
#3
نامه 3 
از نامه آن حضرت است كه به شريح پسر حارث، قاضي خود، نوشت 
(گفته‏اند شريح پسر حارث، قاضي امير مؤمنان (ع)، در خلافت آن حضرت خانه‏اي به هشتاد دينار خريد، چون اين خبر به امام رسيد او را طلبيد و فرمود: ) به من خبر داده‏اند خانه‏اي به هشتاد دينار خريده‏اي و سندي براي آن نوشته‏اي، و گواهاني بر آن گرفته‏اي (شريح گفت: آري، امير مؤمنان چنين بوده است: امام نگاهي خشمگين بدو كرد، سپس فرمود: ) شريح به زودي كسي به سر وقتت مي‏آيد كه به نوشته‏ات نمي‏نگرد و از گواهت نمي‏پرسد، تا آنكه تو را از آن خانه بيرون كند و بردارد و تهي دست به گورت سپارد. پس شريح مبادا اين خانه را از جز مال خود خريده باشي يا بهاي آن را از جز حلال به دست آورده، چه، آن گاه خانه دنيا را زيان كرده‏اي و خانه آخرت را از دست داده. اگر آن گاه كه اين خانه را خريدي نزد من مي‏آمدي، براي تو سندي مي‏نوشتم بدينسان، پس رغبت نمي‏كردي به خريدن خانه به درهمي يا افزون از آن، و سند چنين است: اين خانه‏اي است كه خريده است آن را بنده‏اي خوار، از مرده‏اي كه او را از جاي برخيزانده‏اند براي كوچ و بستن بار. از او خانه‏اي از خانه‏هاي فريب خريده است، در كويي كه سپري شوندگان جاي دارند و تباه شوندگان- روز به سر آرند- . اين خانه از چهار سو، در اين چهار حدّ جاي گرفته است: حدّ نخست بدانجا كه آسيبها و بلا در كمين است، و حد دوم بدانجا كه مصيبتها جايگزين، و حدّ سوّم به هوسي كه تباه سازد، و حد چهارم به شيطاني كه گمراه سازد، و در خانه به حدّ چهارمين گشاده است- و شيطان بدانجا ايستاده- . خريد اين فريفته آرزومند- اين خانه را- از اين كس كه اجل وي را از جاي كند. به بهاي برون شدن از قناعتي كه موجب ارجمندي است، و درون شدن در ذلت و به دست آوردن- دنيا كه مايه دردمندي است- و زياني كه اين خريدار را در آنچه خريده رسد، بر نا آرام دارنده تن‏هاي پادشاهان است، و گيرنده جانهاي سركشان، و درهم ريزنده دولت فرعونان، چون كسرا، و قيصر، و تبّع، و حمير، و آن كس كه مال بر مال نهاد و افزون داشت و ساخت و بر افراشت، و زيور كرد و بياراست، و اندوخت، و به گمان خويش براي فرزند مايه توخت. بر اوست كه همگان را در جايگاه رسيدگي و حساب، و محل پاداش و عقاب روانه كند آن گاه كه كار داوري به نهايت رسد، «و آن جاست كه تباهكاران زيان برند». بر اين سند خرد گواهي دهد هرگاه از بند هوا و دلبستگيهاي دنيا برون رود. 

نامه (3) 
و من كتاب له عليه السلام كتبه لشريح بن الحارث قاضيه 
رُوِيَ أَنَّ شُرَيْحَ بْنَ الْحَارِثِ قَاضِيَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام اشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِكَ فَاسْتَدْعَاهُ وَ قَالَ لَهُ بَلَغَنِي أَنَّكَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَاراً وَ كَتَبْتَ كِتَاباً وَ أَشْهَدْتَ فِيهِ شُهُوداً فَقَالَ شُرَيْحٌ قَدْ كَانَ ذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ مُغْضَبٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا شُرَيْحُ أَمَا إِنَّهُ سَيَأْتِيكَ مَنْ لَا يَنْظُرُ فِي كِتَابِكَ وَ لَا يَسْأَلُكَ عَنْ بَيِّنَتِكَ حَتَّى يُخْرِجَكَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ يُسَلِّمَكَ إِلَى قَبْرِكَ خَالِصاً فَانْظُرْ يَا شُرَيْحُ لَا تَكُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَيْرِ مَالِكَ أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَيْرِ حَلَالِكَ فَإِذًا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْيَا وَ دَارَ الْآخِرَةِ أَمَا إِنَّكَ لَوْ كُنْتَ أَتَيْتَنِي عِنْدَ شِرَائِكَ مَا اشْتَرَيْتَ لَكَتَبْتُ لَكَ كِتَاباً عَلَى هَذِهِ النُّسْخَةِ فَلَمْ تَرْغَبْ فِي شِرَاءِ هَذِهِ الدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوقَهُ وَ النُّسْخَةُ هَذِهِ هَذَا مَا اشْتَرَى عَبْدٌ ذَلِيلٌ مِنْ مَيِّتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِيلِ اشْتَرَى مِنْهُ‏ دَاراً مِنْ دَارِ الْغُرُورِ مِنْ جَانِبِ الْفَانِينَ وَ خِطَّةِ الْهَالِكِينَ وَ تَجْمَعُ هَذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ الْحَدُّ الْأَوَّلُ يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي الْآفَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّانِي يَنْتَهِي إِلَى دَوَاعِي الْمُصِيبَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ يَنْتَهِي إِلَى الْهَوَى الْمُرْدِي وَ الْحَدُّ الرَّابِعُ يَنْتَهِي إِلَى الشَّيْطَانِ الْمُغْوِي وَ فِيهِ يُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ الدَّارِ اشْتَرَى هَذَا الْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ مِنْ هَذَا الْمُزْعَجِ بِالْأَجَلِ هَذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ الْقَنَاعَةِ وَ الدُّخُولِ فِي ذُلِّ الطَّلَبِ وَ الضَّرَاعَةِ فَمَا أَدْرَكَ هَذَا الْمُشْتَرِي فِيمَا اشْتَرَى مِنْ دَرَكٍ فَعَلَى مُبَلْبِلِ أَجْسَامِ الْمُلُوكِ وَ سَالِبِ نُفُوسِ الْجَبَابِرَةِ وَ مُزِيلِ مُلْكِ الْفَرَاعِنَةِ مِثْلِ كِسْرَى وَ قَيْصَرَ وَ تُبَّعٍ وَ حِمْيَرَ وَ مَنْ جَمَعَ الْمَالَ عَلَى الْمَالِ فَأَكْثَرَ وَ مَنْ بَنَى وَ شَيَّدَ وَ زَخْرَفَ وَ نَجَّدَ وَ ادَّخَرَ وَ اعْتَقَدَ وَ نَظَرَ بِزَعْمِهِ لِلْوَلَدِ إِشْخَاصُهُمْ جَمِيعاً إِلَى مَوْقِفِ الْعَرْضِ وَ الْحِسَابِ وَ مَوْضِعِ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ إِذَا وَقَعَ الْأَمْرُ بِفَصْلِ الْقَضَاءِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَى وَ سَلِمَ مِنْ عَلَائِقِ الدُّنْيَا 
پاسخ
 سپاس شده توسط _wιɴɴer_ ، L²evi
#4
نامه 4

و من كتاب له ع إلى بعض أمراء جيشه

فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ اَلطَّاعَةِ فَذَاكَ اَلَّذِي نُحِبُّ وَإِنْ تَوَافَتِ اَلْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَى اَلشِّقَاقِ وَ اَلْعِصْيَانِ فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَكَ إِلَى مَنْ عَصَاكَ وَاِسْتَغْنِ بِمَنِ اِنْقَادَ مَعَكَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ عَنْكَ فَإِنَّ اَلْمُتَكَارِهَ مَغِيبُهُ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِه



ترجمه

نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) به يكى از فرماندهان سپاهش


اگر در سايه فرمانبردارى باز آيند ، اين چيزى است كه ما خواستار آنيم و اگر حوادث و پيشامدها ، آنان را به جدايى و نافرمانى كشانيد ، بايد به يارى كسانى كه از تو فرمان مى ‏برند ، به خلاف آنكه فرمانت نمى‏ برند ، برخيزى . و به پايمردى آنكه مطيع توست از آنكه به ياريت برنمى ‏خيزد ، بى ‏نياز باشى . زيرا ، آنكه به اكراه همراه تو به نبرد مى ‏آيد ، غيبت او بهتر از حضور اوست و در خانه نشستنش ، بهتر است از به يارى برخاستنش
پاسخ
 سپاس شده توسط ρυяρℓє_ѕку ، L²evi
#5
نامه5 

و من كتاب له ع إلى أشعث بن قيس عامل أذربيجان


وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ وَ لاَ تُخَاطِرَ إِلاَّ بِوَثِيقَةٍ وَ فِي يَدَيْكَ مَالٌ مِنْ مَالِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَيَّ وَ لَعَلِّي أَلاَّ أَكُونَ شَرَّ وُلاَتِكَ لَكَ. وَ اَلسَّلاَم


ترجمه 



نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) به اشعث بن قيس ، عامل خود در آذربايجان نوشته است


حوزه فرمانرواييت طعمه تو نيست ، بلكه امانتى است بر گردن تو ، و از تو خواسته‏اند كه فرمانبردار كسى باشى كه فراتر از توست

تو را نرسد كه خود هر چه خواهى رعيت را فرمان دهى . يا خود را درگير كارى بزرگ كنى ، مگر آنكه ، دستورى به تو رسيده باشد . در دستان تو مالى است از اموال خداوند ، عزّ و جلّ ، و تو خزانه ‏دار هستى تا آن را به من تسليم كنى . اميد است كه من براى تو بدترين واليان نباشم .

و السلام
پاسخ
 سپاس شده توسط ρυяρℓє_ѕку ، L²evi
#6
نامه 6 
از نامه آن حضرت است به معاويه 

مردمي كه با ابو بكر و عمر و عثمان بيعت كردند، هم بدانسان بيعت مرا پذيرفتند. پس كسي كه حاضر است نتواند ديگري را خليفه گيرد، و آن كه غايب است نتواند كرده حاضران را نپذيرد. شورا از آن مهاجران است و انصار، پس اگر گرد مردي فراهم گرديدند و او را امام خود ناميدند، خشنودي خدا را خريدند. اگر كسي كار آنان را عيب گذارد يا بدعتي پديد آرد او را به جمعي كه از آنان برون شده بازگردانند، و اگر سرباز زد، با وي پيكار رانند كه- راهي ديگر را پذيرفته- و جز به راه مسلمانان رفته، و خدا را در گردن او در آرد آن را كه بر خود لازم دارد. معاويه به جانم سوگند، اگر به ديده خرد بنگري و هوا را از سر به در بري، بيني كه من از ديگر مردمان از خون عثمان بيزارتر بودم، و مي‏داني كه از آن گوشه گيري نمودم، جز آنكه مرا متهم گرداني و چيزي را كه برايت آشكار است بپوشاني، و السلام. 





نامه (6) 
و من كتاب له عليه السلام إلى معاوية 
إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى‏ وَ لَعَمْرِي- يَا مُعَاوِيَةُ- لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِكَ دُونَ هَوَاكَ لَتَجِدَنِّي أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّي كُنْتُ فِي عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلَّا أَنْ تَتَجَنَّى فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَكَ وَ السَّلَامُ 
پاسخ
 سپاس شده توسط _wιɴɴer_ ، L²evi
#7
نامه 7 
از نامه آن حضرت است به معاويه نيز 
اما بعد از تو پند نامه‏اي به من رسيد، جمله‏هايي به هم پيوسته و نامه‏اي به الفاظ زيور بسته. از روي گمراهي نوشته‏اي و با بد انديشي روانه داشته‏اي. نامه كسي كه نه بيناييش هست تا راهييش بنمايد، و نه پيشوايي تا ارشادش فرمايد. هوا او را خواند و او پاسخش داد، و گمراهي وي را راند، و او در پي آن افتاد. گفت و ندانست چه گويد، رفت و ندانست چه راهي را پويد. از اين نامه است 
چه خلافت يك بار بيعت كردن است و دوباره در آن نتوان نگريست، و براي كسي اختيار از سر گرفتن آن نيست. آن كه از بيعت جمع مسلمانان بيرون رود عيبجويي است، و آن كه در آن دو دل باشد دو رويي. 

نامه (7) 
و من كتاب له عليه السلام إليه أيضا 
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَتْنِي مِنْكَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ وَ رِسَالَةٌ مُحَبَّرَةٌ نَمَّقْتَهَا بِضَلَالِكَ وَ أَمْضَيْتَهَا بِسُوءِ رَأْيِكَ وَ كِتَابُ امْرِئٍ لَيْسَ لَهُ بَصَرٌ يَهْدِيهِ وَ لَا قَائِدٌ يُرْشِدُهُ قَدْ دَعَاهُ الْهَوَى فَأَجَابَهُ وَ قَادَهُ الضَّلَالُ فَاتَّبَعَهُ فَهَجَرَ لَاغِطاً وَ ضَلَّ خَابِطاً وَ مِنْ هَذَا الْكِتَابِ لِأَنَّهَا بَيْعَةٌ وَاحِدَةٌ لَا يُثَنَّى فِيهَا النَّظَرُ وَ لَا يُسْتَأْنَفُ فِيهَا الْخِيَارُ الْخَارِجُ مِنْهَا طَاعِنٌ وَ الْمُرَوِّي فِيهَا مُدَاهِنٌ 

پاسخ
 سپاس شده توسط _wιɴɴer_ ، L²evi
#8
نامه 8

و من كتاب له ع إلى جرير بن عبد الله البجلي لما أرسله إلى معاوية


أَمَّا بَعْدُ فَإِذَا أَتَاكَ كِتَابِي فَاحْمِلْ مُعَاوِيَةَ عَلَى اَلْفَصْلِ وَ خُذْهُ بِالْأَمْرِ اَلْجَزْمِ ثُمَّ خَيِّرْهُ بَيْنَ حَرْبٍ مُجْلِيَةٍ أَوْ سِلْمٍ مُخْزِيَةٍ فَإِنِ اِخْتَارَ اَلْحَرْبَ فَانْبِذْ إِلَيْهِ وَ إِنِ اِخْتَارَ اَلسِّلْمَ فَخُذْ بَيْعَتَهُ. وَ اَلسَّلاَمُ


ترجمه

به جرير بن عبد الله البجلى هنگامى كه او را نزد معاويه فرستاده بود


اما بعد . چون نامه من به تو رسد ، معاويه را وادار كه كارش را با ما يكسره كند و بخواه كه به طور جزم تصميم بگيرد . آنگاه مخيّرش كن ميان جنگى كه مردم را از خانه‏ هايشان براند يا صلحى كه به خوارى بپذيرد . اگر جنگ را اختيار كرد ، همانند خودش عمل كن و اعلان جنگ نماى و اگر صلح را اختيار كرد ، از او بيعت بستان . والسلام
 
پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi ، ρυяρℓє_ѕку
#9
نامه 9 
از نامه آن حضرت است به معاويه 

پس مردم ما - قريش - خواستند پيامبرمان را بكشند و ريشه ما را بكنند، و در باره ما انديشه‏ها كردند و كارها راندند. از زندگي گوارامان باز داشتند و در بيم و نگراني گذاشتند، و ناچارمان كردند تا به كوهي دشوار گذار بر شويم، و آتش جنگ را براي ما بر افروختند. امّا خدا خواست تا ما پاسدار شريعتش باشيم و نگاهدار حرمتش. مؤمن ما از اين كار خواهان مزد بود، و كافر ما از تبار خويش حمايت مي‏نمود. از قريش آن كه مسلمان گرديد، آزاري كه ما را بود، بدو نمي‏رسيد، چه يا هم سوگندي داشت كه پاس او را مي‏داشت يا خويشاوندي كه به ياري وي همّت مي‏گماشت، پس او از كشته شدن در امان بود - و از گزند نانگران - . و رسول خدا (ص) چون كارزار دشوار مي‏شد و مردم پاي پس مي‏نهادند، كسان خود را فراز مي‏داشت و بدانان يارانش را از سوزش نيزه‏ها و شمشيرها باز مي‏داشت، چنانكه عبيده پسر حارث در نبرد بدر، و حمزه در احد، و جعفر در مؤته، شهيد گرديد، و آن كه اگر خواهم نام او بگويم، خواست تا چون آنان فيض شهادت يابد ليكن اجل‏هاي آنان پيش افتاد و در مرگ او تأخير رخ داد. شگفتا از روزگار كه كار بدانجا كشيد تا مرا در پايه كسي در آرند كه چون من پاي پيش ننهاد - و دستي به جهاد نگشاد - نه چون من اسلامش ديرينه است و نه او را چنين پيشينه، جز آنكه كسي از روي ادعا چيزي را گويد كه نه من مي‏شناسم و نه خدا، و سپاس خدا را در هر حال و هرجا. امّا خواست تو در سپردن كشندگان عثمان، من در اين كار نگريستم و ديدم بر سپردن آنان به تو يا جز تو توانا نيستم. و به جانم سوگند، اگر از گمراهي دست باز نداري و دور جدايي خواهي را به سر نياري به زودي بيني‏ كه آنان در پي تواند، و رنج جستن‏شان را در بيابان و دريا و كوه و صحرا بر تو نمي‏نهند، ليكن آن خواستني است تو را ناخوشايند و ديداري نادلپسند، و سلام بر آنان كه در خور سلامند. 





نامه (9) 
و من كتاب له عليه السلام إلى معاوية 
فَأَرَادَ قَوْمُنَا قَتْلَ نَبِيِّنَا وَ اجْتِيَاحَ أَصْلِنَا وَ هَمُّوا بِنَا الْهُمُومَ وَ فَعَلُوا بِنَا الْأَفَاعِيلَ وَ مَنَعُونَا الْعَذْبَ وَ أَحْلَسُونَا الْخَوْفَ وَ اضْطَرُّونَا إِلَى جَبَلٍ وَعْرٍ وَ أَوْقَدُوا لَنَا نَارَ الْحَرْبِ فَعَزَمَ اللَّهُ لَنَا عَلَى الذَّبِّ عَنْ حَوْزَتِهِ وَ الرَّمْيِ مِنْ وَرَاءِ حُرْمَتِهِ مُؤْمِنُنَا يَبْغِي بِذَلِكَ الْأَجْرَ وَ كَافِرُنَا يُحَامِي عَنِ الْأَصْلِ وَ مَنْ أَسْلَمَ مِنْ قُرَيْشٍ خِلْوٌ مِمَّا نَحْنُ فِيهِ بِحَلْفٍ يَمْنَعُهُ أَوْ عَشِيرَةٍ تَقُومُ دُونَهُ فَهُوَ مِنَ الْقَتْلِ بِمَكَانِ أَمْنٍ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه واله إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ وَ أَحْجَمَ النَّاسُ قَدَّمَ أَهْلَ بَيْتِهِ فَوَقَى بِهِمْ أَصْحَابَهُ حَرَّ السُّيُوفِ وَ الْأَسِنَّةِ فَقُتِلَ عُبَيْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ يَوْمَ بَدْرٍ وَ قُتِلَ حَمْزَةُ يَوْمَ أُحُدٍ وَ قُتِلَ جَعْفَرٌ يَوْمَ مُؤْتَةَ وَ أَرَادَ مَنْ لَوْ شِئْتُ ذَكَرْتُ اسْمَهُ مِثْلَ الَّذِي أَرَادُوا مِنَ الشَّهَادَةِ وَ لَكِنْ آَجَالُهُمْ عُجِّلَتْ وَ مَنِيَّتُهُ أُخِّرَتْ فَيَا عَجَباً لِلدَّهْرِ إِذْ صِرْتُ يُقْرَنُ بِي مَنْ لَمْ يَسْعَ بِقَدَمِي وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ كَسَابِقَتِي الَّتِي لَا يُدْلِي أَحَدٌ بِمِثْلِهَا إِلَّا أَنْ يَدَّعِيَ مُدَّعٍ مَا لَا أَعْرِفُهُ وَ لَا أَظُنُّ اللَّهَ يَعْرِفُهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ مِنْ دَفْعِ قَتَلَةِ عُثْمَانَ إِلَيْكَ فَإِنِّي نَظَرْتُ فِي هَذَا الْأَمْرِ فَلَمْ أَرَهُ يَسَعُنِي دَفْعُهُمْ إِلَيْكَ وَ لَا إِلَى غَيْرِكَ وَ لَعَمْرِي لَئِنْ لَمْ تَنْزِعْ عَنْ غَيِّكَ وَ شِقَاقِكَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ عَنْ قَلِيلٍ يَطْلُبُونَكَ لَا يُكَلِّفُونَكَ طَلَبَهُمْ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ وَ لَا جَبَلٍ وَ لَا سَهْلٍ إِلَّا أَنَّهُ طَلَبٌ يَسُوءُكَ وِجْدَانُهُ وَ زَوْرٌ لَا يَسُرُّكَ لُقْيَانُهُ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ

 
پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi ، _wιɴɴer_
#10
سلام عباداتتان مقبول درگاه الهی

باتشکر از پارمیدای عزیز بابت این پست پر محتواشون
پاسخ
 سپاس شده توسط _wιɴɴer_ ، ρυяρℓє_ѕку


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  پــرسش و پاسـخ هـآی دینی شمــآ
  ♒[وصیت نـآمه شهیــدآن]♒

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان