13-01-2016، 18:39
سال هاي بين جنگ جهاني اول و دوم، عصر شکوفايي هنر مدرن بود. احساس نوميدي و بي اعتمادي هنرمند نسبت به جهان خارج باعث شد تا به درون خود پناه برده و تلاش کند تا دراين سيردروني زواياي اين عالم ناشناخته را کشف کند.
از دل وحشت و نابساماني و ناامني مادي و معنوي، جريان سيال ذهن روييد. اين تکنيک از يافته هاي روان شناسان استفاده فراواني کرده است. طبق تعريف جريان سيال ذهن شيوه اي ادبي است در روايت، که به موجب آن، عمق جريان ذهني يک شخصيت، که آميزه اي از ادراکات حسي و افکار آگاه و نيمه آگاه خاطرات، احساسات و تداعي هاي تصادفي به همان صورت بيان مي شود. اين شيوه روايت، براساس مفاهيمي استوار است که ايجاد تداعي معاني مي کند. اين اصطلاح را ويليام جيمز وضع کرد و طبق تعريف او:«خاطرات، افکار، احساس ها بيرون از دايره آگاهي اوليه وجود دارند که به صورت زنجير بر آدم ظاهر نمي شوند، بلکه به صورت جرياني سيال آشکار مي شوند.»
در روش سبک داستاني جريان سيال ذهن، برخلاف داستانهايي که با زاويه ديد داناي کل نوشته شده اند، از سيلان نامنظم و پايان ناپذير ذهن شخصيت داستاني استفاده مي شود. به عبارتي ديگر، لايه هاي پيش از گفتار ذهن قهرمان داستان، بي هيچ ملاحظه و نظمي بر روي کاغذ مي آيد. درواقع تلاش مي شود تجارب ذهني شخصيت هاي داستاني، که درهزار توي ناخود آگاه ذهنشان مدفون شده، بيرون ريخته شود. نويسنده تلاش مي کند از طريق تک گويي ذهني و رواني، به کشف احساس و ذهنيت شخصيت داستاني بپردازد. در اين گونه داستان ها، راوي و طرح داستان به سبک سنتي وجود ندارد که داستان نويس دست خواننده را بگيرد و وارد فضاي داستاني خود بکند و با رئاليسم تصنعي خود رئاليسم جبري خواننده را ويران کند و او را در فضاي داستاني خود غرق کند، بلکه ذهنيات شخصيت داستاني بدون واسطه، بدون دستکاري، بدون رعايت نحو و دستور زبان برروي کاغذ مي آيند. و اين برعهده خواننده است که از اين گرداب و بي نظمي، نظمي بنا کند و با کنار هم قراردادن تکه هاي پراکنده ذهن قهرمانان، به لذت کشف نائل آيد. روشن است که دراين سبک، زمان رمان تابع زمان خطي رايج نيست و ممکن است گذشته و آينده و حال، همسطح و در کنار يکديگر حضور داشته باشند و يا گاه در همديگر تنيده و پيچيده شوند.
خاطرات، افکار، احساس ها بيرون از دايره آگاهي اوليه وجود دارند که به صورت زنجير بر آدم ظاهر نمي شوند، بلکه به صورت جرياني سيال آشکار مي شوند.
يکي از اساسي ترين پايه هاي شيوه ي ادبي جريان سيال ذهن اين است که قبل از آنکه درپي «وقايع نگاري» باشد در صدد ارائه «چشم انداز ذهن» است. اين سبک يک نماي کلي از وقايع به ما نمي نماياند بلکه ما را وامي دارد تا وقايع را از دريچه يک ذهن ببينيم.
خواننده از دور نظاره گر وقايع نيست، بلکه به همراه يک ذهنيت با وقايع به پيش مي رود. حوادث اين گونه رمان ها را انديشه ها و خاطرات فرار و سيال لايه پيش گفتاري ذهن تشکيل مي دهند. نويسنده در اين گونه رمانها با ذهنيات آدم رمان سروکار دارد تکه هايي از خاطرات درهم و فرار او را که به زمانهاي دور تعلق دارد، مي گيرد. آن خاطرات پا درگريز را که در زماني کوتاه به ذهن او هجوم مي آورند در کنار هم مي چيند. از اينرو توالي منظم زماني دراين گونه رمان ها به هم مي خورد. دورترين واقعه در کنار واقعه اي عيني قرارمي گيرد و يا دو خاطره جدا از يکديگر دوش به دوش هم و با فشار به ذهن آدم رمان هجوم مي آورند. گويا آن خاطرات و تخيلات کاشي هاي معرقند که در کنار هم قرارگرفته اند تا دنيايي از رنگ و احساس بوجود آورند.
اهم ويژگي هاي آثارجريان سيال ذهن به اين شرح است:
- روايت و شيوه ها و تکنيک هاي آن شامل تک گويي دروني مستقيم، تک گويي دروني غير مستقيم، ديدگاه داناي کل و حديث نفس
- زبان درسه مقوله ابهام، شعرگونگي و ترفندهاي نزديک کردن زبان داستان به زبان ذهن
- زمان بيروني و زمان دروني
- داستانهاي جريان سيال ذهن به مثابه خود زندگي نويسندگان آن است.
از نويسندگان پيشگام اين جريان در غرب مي توان از جيمز جويس و مارسل پروست و ويليام فاکنر نام برد.
داستان قرار مي دهد و سپس با تاباندن نور بر نوار سلولوئيدي ذهن او، تصاوير، تأثرات و جريانهاي ذهني وي را، در همان مرحله شکل گيري، بي واسطه، بر آن پرده سفيد به نمايش مي گذارد. آنچه مخاطب بر اين پرده مشاهده مي کند شامل دريافت تمام و کمال تشعشع پيچيده و رنگارنگ ذهني، آوا، خيال پردازي و رؤيا، تداعي و درک حسي دروني ذهن قهرمان است.
از نويسندگان معاصر در ايران که به شيوه روايت جريان سيال ذهن پرداخته اند مي توان به نام فيروز زنوزي جلالي اشاره کرد.
رمان «قاعده بازي» نوشته فيروز زنوزي جلالي در سال 1386 به چاپ رسيد و در سال 1387 برنده اولين جايزه ادبي جلال آل احمد شد. اين رمان که به شيوه جريان سيال ذهن با تک گويي دروني تنها شخصيت اصلي داستان روايت مي شود، مايه هايي از رمان پست مدرن در خود دارد. در اين رمان، محتوا و ساختار در عرض هم پيش رفته و مسئله انسان و مرگ و عقوبت به بهترين نحو پرورانده و به زبان شخصي گناهکار گذاشته شده است.
داستان قاعده بازي از زاويه ديد اول شخص، با تکنيک جريان سيال ذهن روايت مي شود. در اين روش، راوي که خود شخص اول داستان است و همه قضايا مربوط به اوست، خواه ناخواه همه چيز را به نفع خود نمايش مي دهد.
از دل وحشت و نابساماني و ناامني مادي و معنوي، جريان سيال ذهن روييد. اين تکنيک از يافته هاي روان شناسان استفاده فراواني کرده است. طبق تعريف جريان سيال ذهن شيوه اي ادبي است در روايت، که به موجب آن، عمق جريان ذهني يک شخصيت، که آميزه اي از ادراکات حسي و افکار آگاه و نيمه آگاه خاطرات، احساسات و تداعي هاي تصادفي به همان صورت بيان مي شود. اين شيوه روايت، براساس مفاهيمي استوار است که ايجاد تداعي معاني مي کند. اين اصطلاح را ويليام جيمز وضع کرد و طبق تعريف او:«خاطرات، افکار، احساس ها بيرون از دايره آگاهي اوليه وجود دارند که به صورت زنجير بر آدم ظاهر نمي شوند، بلکه به صورت جرياني سيال آشکار مي شوند.»
در روش سبک داستاني جريان سيال ذهن، برخلاف داستانهايي که با زاويه ديد داناي کل نوشته شده اند، از سيلان نامنظم و پايان ناپذير ذهن شخصيت داستاني استفاده مي شود. به عبارتي ديگر، لايه هاي پيش از گفتار ذهن قهرمان داستان، بي هيچ ملاحظه و نظمي بر روي کاغذ مي آيد. درواقع تلاش مي شود تجارب ذهني شخصيت هاي داستاني، که درهزار توي ناخود آگاه ذهنشان مدفون شده، بيرون ريخته شود. نويسنده تلاش مي کند از طريق تک گويي ذهني و رواني، به کشف احساس و ذهنيت شخصيت داستاني بپردازد. در اين گونه داستان ها، راوي و طرح داستان به سبک سنتي وجود ندارد که داستان نويس دست خواننده را بگيرد و وارد فضاي داستاني خود بکند و با رئاليسم تصنعي خود رئاليسم جبري خواننده را ويران کند و او را در فضاي داستاني خود غرق کند، بلکه ذهنيات شخصيت داستاني بدون واسطه، بدون دستکاري، بدون رعايت نحو و دستور زبان برروي کاغذ مي آيند. و اين برعهده خواننده است که از اين گرداب و بي نظمي، نظمي بنا کند و با کنار هم قراردادن تکه هاي پراکنده ذهن قهرمانان، به لذت کشف نائل آيد. روشن است که دراين سبک، زمان رمان تابع زمان خطي رايج نيست و ممکن است گذشته و آينده و حال، همسطح و در کنار يکديگر حضور داشته باشند و يا گاه در همديگر تنيده و پيچيده شوند.
خاطرات، افکار، احساس ها بيرون از دايره آگاهي اوليه وجود دارند که به صورت زنجير بر آدم ظاهر نمي شوند، بلکه به صورت جرياني سيال آشکار مي شوند.
يکي از اساسي ترين پايه هاي شيوه ي ادبي جريان سيال ذهن اين است که قبل از آنکه درپي «وقايع نگاري» باشد در صدد ارائه «چشم انداز ذهن» است. اين سبک يک نماي کلي از وقايع به ما نمي نماياند بلکه ما را وامي دارد تا وقايع را از دريچه يک ذهن ببينيم.
خواننده از دور نظاره گر وقايع نيست، بلکه به همراه يک ذهنيت با وقايع به پيش مي رود. حوادث اين گونه رمان ها را انديشه ها و خاطرات فرار و سيال لايه پيش گفتاري ذهن تشکيل مي دهند. نويسنده در اين گونه رمانها با ذهنيات آدم رمان سروکار دارد تکه هايي از خاطرات درهم و فرار او را که به زمانهاي دور تعلق دارد، مي گيرد. آن خاطرات پا درگريز را که در زماني کوتاه به ذهن او هجوم مي آورند در کنار هم مي چيند. از اينرو توالي منظم زماني دراين گونه رمان ها به هم مي خورد. دورترين واقعه در کنار واقعه اي عيني قرارمي گيرد و يا دو خاطره جدا از يکديگر دوش به دوش هم و با فشار به ذهن آدم رمان هجوم مي آورند. گويا آن خاطرات و تخيلات کاشي هاي معرقند که در کنار هم قرارگرفته اند تا دنيايي از رنگ و احساس بوجود آورند.
اهم ويژگي هاي آثارجريان سيال ذهن به اين شرح است:
- روايت و شيوه ها و تکنيک هاي آن شامل تک گويي دروني مستقيم، تک گويي دروني غير مستقيم، ديدگاه داناي کل و حديث نفس
- زبان درسه مقوله ابهام، شعرگونگي و ترفندهاي نزديک کردن زبان داستان به زبان ذهن
- زمان بيروني و زمان دروني
- داستانهاي جريان سيال ذهن به مثابه خود زندگي نويسندگان آن است.
از نويسندگان پيشگام اين جريان در غرب مي توان از جيمز جويس و مارسل پروست و ويليام فاکنر نام برد.
داستان قرار مي دهد و سپس با تاباندن نور بر نوار سلولوئيدي ذهن او، تصاوير، تأثرات و جريانهاي ذهني وي را، در همان مرحله شکل گيري، بي واسطه، بر آن پرده سفيد به نمايش مي گذارد. آنچه مخاطب بر اين پرده مشاهده مي کند شامل دريافت تمام و کمال تشعشع پيچيده و رنگارنگ ذهني، آوا، خيال پردازي و رؤيا، تداعي و درک حسي دروني ذهن قهرمان است.
از نويسندگان معاصر در ايران که به شيوه روايت جريان سيال ذهن پرداخته اند مي توان به نام فيروز زنوزي جلالي اشاره کرد.
رمان «قاعده بازي» نوشته فيروز زنوزي جلالي در سال 1386 به چاپ رسيد و در سال 1387 برنده اولين جايزه ادبي جلال آل احمد شد. اين رمان که به شيوه جريان سيال ذهن با تک گويي دروني تنها شخصيت اصلي داستان روايت مي شود، مايه هايي از رمان پست مدرن در خود دارد. در اين رمان، محتوا و ساختار در عرض هم پيش رفته و مسئله انسان و مرگ و عقوبت به بهترين نحو پرورانده و به زبان شخصي گناهکار گذاشته شده است.
داستان قاعده بازي از زاويه ديد اول شخص، با تکنيک جريان سيال ذهن روايت مي شود. در اين روش، راوي که خود شخص اول داستان است و همه قضايا مربوط به اوست، خواه ناخواه همه چيز را به نفع خود نمايش مي دهد.