21-11-2015، 22:19
احمد اکبر پور نویسنده رمان های کودک و نوجوان است که تا کنون جوایز متعددی در این زمینه گرفته است. از جمله جایزه کتاب سال، دیپلم افتخار ibby پکن ،کاندیدای بهترین رمان نوجوان پکا و برگزیده بین الملی مونیخ آلمان. وی در نوشتن رمان های فانتزی تجربیات تازه ای را آغاز کرده است.
احمد اکبرپور
رمان «منادی تربیت» یکی از آنها است. «زمین زیباست»، «جزیره شاه شاه»،«خواب یک دوست»،«قوی ترین موجود دنیا» و « تصمیم تازه یک کلاغ» از تازه ترین کارهای اوست.
آقای اکبر پور در سال های اخیر شاهد تجربیات تازه ای در زمینه ادبیات تخیلی و فانتزی و همچنین رئالیسم جادویی در ایران و توسط نویسندگان ایرانی بوده ایم و به نظر می رسد در برخی از داستان ها اساسا آن المانهای مطرح شده در این ژانرها رعایت نشده است. نظر شما در این رابطه چیست و این ضعف را ناشی از چه می دانید؟
البته فکر می کنم بحث داستان های علمی تخیلی با بحث داستان های رئالیسم جادویی با هم بسیار تفاوت دارد. رئالیسم جادویی سبک دیگرگونه ای است که نمی توان با سبک علمی تخیلی و فانتزی مقایسه اش کرد.
سبک رئالیسم جادویی، علمی تخیلی، فانتزی و حتی سبکی که به عنوان داستان های وحشت مطرح می شود همه از شیوه های تازه ای است که برای ادبیات نوجوانان انتخاب می شود و نویسندگان این رنج سنی به تازگی به این سبک ها روی آورده اند وگرنه تا سال های پیش نمونه ها بیشتر رئالیسم بوده است.
واقعیت این است که نوجوانان به شیوه های متنوع داستان نویسی نیاز دارند. وحشت و طنز و علمی تخیلی نیاز اصلی نوجوانان است. منتها این نکته را حتما اشاره کنید که یک امایی هم وجود دارد. اما کاری که نوشته می شود باید بومی باشد. باید با فضای بومی ما ایرانی ها همخوان باشد. نویسندگان می توانند از تکنیک های تازه غربی در داستان نویسی استفاده کنند اما حاصل کار باید رنگ و بوی بومی داشته باشد. کار تقلیدی نباشد.
شما معتقدید مثلا ژانر وحشت هم نیاز کودک و نوجوان ما است؟
تمام ژانرها کمک می کنند به کتابخوانی بچه ها. فقط لازم نیست نوشته نوشته ای رئال باشد. باید فضای متنوعی برای خواندن نوجوانان فراهم کنیم.
آنچه به عنوان رئالیسم جادویی نوشته می شود بیشتر بر اساس خرافات غلطی است که در برخی شهرها و روستاها به شکل محوی مرسوم است و نمی توان گفت این نوشته دقیقا می تواند یک نوشته جادویی باشد. نظر شما چیست؟
خودم دلمشغول چنین چیز هایی نبوده ام. اما گونه ای از رمان که ما رمان فانتزی می نامیم جوان است و سابقه ای طولانی در ایران ندارد. اعتقاد من این است که یک نویسنده می تواند لازم نیست یک نویسنده نشانگان یک سبک را حفظ کند و برود عین آن را بنویسد. اگر چنین کند کار خیلی تقلیدی می شود و دیگر بار هنری ندارد. مثلا بگوید رئالیسم جادویی این است و این و بعد برود عین همان را در داستانش پیاده کند. در صورتی که خود مارکز هم که برای اولین بار این سبک داستان را نوشت برای اولین بار دنیای جدیدی خلق کرد. اینجا هم می توانیم از ژانرهای گوناگون استفاده کنیم اما باید دنیای جدید خودمان را بسازیم. این کاری است که حتما باید انجام بشود و تااین نشود نمی توانیم بگویم کار خلاقانه ای صورت گرفته است.
به نظر من تفکر فلسفی یک راه است و ادبیات هم راه دیگری است. نباید این دو را با هم قاطی کنیم. اگر می خواهیم بچه های ما فیلسوف بشوند قرار نیست از طریق رمان این کار صورت بگیرد. رمان یک دنیای کشف و شهود خاص خودش را دارد و فلسفه نیز یک دنیای دیگری متفاوت از آن. قرار هم نیست که اگر کسی فلسفه نخواند برود سراغ رمان. ادبیات دنیا و شناخت ویژه ای می دهد که فلسفه نمی تواند بدهد.
آیا به نمونه های ایرانی موفقی نزدیک به نمونه های خارجی چون هری پاتر و ارباب حلقه ها برخورده اید؟
در این سطح ندیده ام.
و فکر می کنید برای رسیدن به چنین سطحی شرایط فراهم است؟
اگر باشد قطعا جواب می دهد. هر چیزی مشخصات خاص خودش را دارد. هر چیزی از دل یک فرهنگ خاص در میاد. هری پاتر هم از دل فرهنگ و باورها و سنت های انگلیسی زبان بیرون آمده است و طبیعتا با توجه به تبلیغات وسیعی که می کنند توانسته اند آن را به دنیا معرفی کنند. ما هم چیز هایی داریم مثل جن و غول و چیزهای خوب دیگری که هنوز خوب با آنها کار نشده است و باید در داستان های ما جا بیفتد. ما باید با توجه به سبک فانتزی و تخیلی غربی آنها را بومی کنیم در حالی که هنوز در ابتدای راه هستیم.
زندگی در دنیای غرب بیش از حد مدرن و خشک شده و می توان گفت خالی از دین و معنویت و همچنین خالی از تخیلی و فانتزی است. شاید برای فرهنگ غربی ضرورت باز تولید دنیایی جادویی ضرورت داشته باشد اما در ایران که خود تا دندان در اسطوره و خیال فرو رفته ایم، تاکید دوباره بر دنیا های فانتزی چه ضرورتی دارد؟ آیا نباید کمی هم به سمت منطق و عقل برویم؟
اولا که حتی علم و منطق تناقضی با افسانه ها و اسطوره ها ندارد. شخصی پیش انیشتین می آید و به او می گوید به فرزند من علم و منطق بیاموز. انیشتین جواب می دهد برای فرزندت افسانه بخوان. زیر بنای علم تخیل است. زمانی که فرضیه صادر می کنیم این کار را با تخیلی انجام می دهیم.
شاید بهتر بود بگویم ما غرق خرافاتیم و لازم است به تفکر فلسفی روی بیاوریم و روغن خرافات را از آنچه هست داغ تر نکنیم.
این بحث خوب و عمیقی است که لازمه آن ده ساعت صحبت کردن است و الان هر چه بگویم ممکن است درست فهم نشود. به نظر من تفکر فلسفی یک راه است و ادبیات هم راه دیگری است. نباید این دو را با هم قاطی کنیم. اگر می خواهیم بچه های ما فیلسوف بشوند قرار نیست از طریق رمان این کار صورت بگیرد. رمان یک دنیای کشف و شهود خاص خودش را دارد و فلسفه نیز یک دنیای دیگری متفاوت از آن. قرار هم نیست که اگر کسی فلسفه نخواند برود سراغ رمان. ادبیات دنیا و شناخت ویژه ای می دهد که فلسفه نمی تواند بدهد. نمی توانید بگویید تلویزیون بهتر است یا یک آفتابه آب. در شرایطی شاید همان آفتابه آب از همه چیز مهم تر و ضروری تر باشد.
منظورتان این است که باید به هر دو به موازات هم پرداخت؟
و البته هر کدام کارکرد خاص خودش را دارد. تناقضی هم با هم ندارند. بگذاریم هر کدام کار خودش را انجام دهد. قرار نیست ادبیات درس های اخلاقی و عقیدتی بدهد. قرار است یک شناخت هستی شناسی بدهد که با شناخت فلسفی و جامعه شناسی فرق دارد. اگر جامعه شناسی می خواهیم پس چرا سراغ ادبیات برویم.
فکر می کنید ادبیات فانتزی در این سال ها رشد خوبی داشته و نمونه های موفق آن را چه کسانی می دانید؟
سیامک گلشیری و محمدرضا شمس و نوید سید علی اکبر و البته خود من داریم در این زمینه ها تلاش هایی می کنیم. به نظر من باید یکی دو دهه از اولین تجربیات بگذرد تا بتوانیم بگوییم کار در چه مرحله ای است و چه خواهد شد.
بازخورد این نمونه های اولیه در نظر نوجوان چطور بوده است؟ آیا نوجوانان به آن اندازه ای که تصور می کردید از نمونه های ایرانی استقبال می کنند؟
والا فکر می کنم در هجوم آثار ترجمه شده از غرب کار نویسندگان ایرانی خیلی سخت تر است و حرکت رو به جلو آنها به سختی پیش می رود. تصور کنید در بین چهار هزار کتاب و رمان خارجی از این دست چهار نمونه ایرانی مسلما خفه می شود.
و برخورد ناشران با نوشته های فانتزی ایرانی چطور است آیا فضا برای دیده شدن و پر و بال گرفتن تجربیات نویسندگان ایرانی قرار می دهند؟
به هر حال ناشران فرهیخته زیاد داریم. کسانی که به کارهای داخلی توجه نشان میدهند کم نیستند. ضمن اینکه طنز، وحشت و رمان های فانتزی و تخیلی طرفدار دارند. امیدواری ما هم این است که این رمان ها بومی شوند و با ترجمه به زبان های دیگر بتوانیم خودمان را به دنیا معرفی کنیم.
احمد اکبرپور
رمان «منادی تربیت» یکی از آنها است. «زمین زیباست»، «جزیره شاه شاه»،«خواب یک دوست»،«قوی ترین موجود دنیا» و « تصمیم تازه یک کلاغ» از تازه ترین کارهای اوست.
آقای اکبر پور در سال های اخیر شاهد تجربیات تازه ای در زمینه ادبیات تخیلی و فانتزی و همچنین رئالیسم جادویی در ایران و توسط نویسندگان ایرانی بوده ایم و به نظر می رسد در برخی از داستان ها اساسا آن المانهای مطرح شده در این ژانرها رعایت نشده است. نظر شما در این رابطه چیست و این ضعف را ناشی از چه می دانید؟
البته فکر می کنم بحث داستان های علمی تخیلی با بحث داستان های رئالیسم جادویی با هم بسیار تفاوت دارد. رئالیسم جادویی سبک دیگرگونه ای است که نمی توان با سبک علمی تخیلی و فانتزی مقایسه اش کرد.
سبک رئالیسم جادویی، علمی تخیلی، فانتزی و حتی سبکی که به عنوان داستان های وحشت مطرح می شود همه از شیوه های تازه ای است که برای ادبیات نوجوانان انتخاب می شود و نویسندگان این رنج سنی به تازگی به این سبک ها روی آورده اند وگرنه تا سال های پیش نمونه ها بیشتر رئالیسم بوده است.
واقعیت این است که نوجوانان به شیوه های متنوع داستان نویسی نیاز دارند. وحشت و طنز و علمی تخیلی نیاز اصلی نوجوانان است. منتها این نکته را حتما اشاره کنید که یک امایی هم وجود دارد. اما کاری که نوشته می شود باید بومی باشد. باید با فضای بومی ما ایرانی ها همخوان باشد. نویسندگان می توانند از تکنیک های تازه غربی در داستان نویسی استفاده کنند اما حاصل کار باید رنگ و بوی بومی داشته باشد. کار تقلیدی نباشد.
شما معتقدید مثلا ژانر وحشت هم نیاز کودک و نوجوان ما است؟
تمام ژانرها کمک می کنند به کتابخوانی بچه ها. فقط لازم نیست نوشته نوشته ای رئال باشد. باید فضای متنوعی برای خواندن نوجوانان فراهم کنیم.
آنچه به عنوان رئالیسم جادویی نوشته می شود بیشتر بر اساس خرافات غلطی است که در برخی شهرها و روستاها به شکل محوی مرسوم است و نمی توان گفت این نوشته دقیقا می تواند یک نوشته جادویی باشد. نظر شما چیست؟
خودم دلمشغول چنین چیز هایی نبوده ام. اما گونه ای از رمان که ما رمان فانتزی می نامیم جوان است و سابقه ای طولانی در ایران ندارد. اعتقاد من این است که یک نویسنده می تواند لازم نیست یک نویسنده نشانگان یک سبک را حفظ کند و برود عین آن را بنویسد. اگر چنین کند کار خیلی تقلیدی می شود و دیگر بار هنری ندارد. مثلا بگوید رئالیسم جادویی این است و این و بعد برود عین همان را در داستانش پیاده کند. در صورتی که خود مارکز هم که برای اولین بار این سبک داستان را نوشت برای اولین بار دنیای جدیدی خلق کرد. اینجا هم می توانیم از ژانرهای گوناگون استفاده کنیم اما باید دنیای جدید خودمان را بسازیم. این کاری است که حتما باید انجام بشود و تااین نشود نمی توانیم بگویم کار خلاقانه ای صورت گرفته است.
به نظر من تفکر فلسفی یک راه است و ادبیات هم راه دیگری است. نباید این دو را با هم قاطی کنیم. اگر می خواهیم بچه های ما فیلسوف بشوند قرار نیست از طریق رمان این کار صورت بگیرد. رمان یک دنیای کشف و شهود خاص خودش را دارد و فلسفه نیز یک دنیای دیگری متفاوت از آن. قرار هم نیست که اگر کسی فلسفه نخواند برود سراغ رمان. ادبیات دنیا و شناخت ویژه ای می دهد که فلسفه نمی تواند بدهد.
آیا به نمونه های ایرانی موفقی نزدیک به نمونه های خارجی چون هری پاتر و ارباب حلقه ها برخورده اید؟
در این سطح ندیده ام.
و فکر می کنید برای رسیدن به چنین سطحی شرایط فراهم است؟
اگر باشد قطعا جواب می دهد. هر چیزی مشخصات خاص خودش را دارد. هر چیزی از دل یک فرهنگ خاص در میاد. هری پاتر هم از دل فرهنگ و باورها و سنت های انگلیسی زبان بیرون آمده است و طبیعتا با توجه به تبلیغات وسیعی که می کنند توانسته اند آن را به دنیا معرفی کنند. ما هم چیز هایی داریم مثل جن و غول و چیزهای خوب دیگری که هنوز خوب با آنها کار نشده است و باید در داستان های ما جا بیفتد. ما باید با توجه به سبک فانتزی و تخیلی غربی آنها را بومی کنیم در حالی که هنوز در ابتدای راه هستیم.
زندگی در دنیای غرب بیش از حد مدرن و خشک شده و می توان گفت خالی از دین و معنویت و همچنین خالی از تخیلی و فانتزی است. شاید برای فرهنگ غربی ضرورت باز تولید دنیایی جادویی ضرورت داشته باشد اما در ایران که خود تا دندان در اسطوره و خیال فرو رفته ایم، تاکید دوباره بر دنیا های فانتزی چه ضرورتی دارد؟ آیا نباید کمی هم به سمت منطق و عقل برویم؟
اولا که حتی علم و منطق تناقضی با افسانه ها و اسطوره ها ندارد. شخصی پیش انیشتین می آید و به او می گوید به فرزند من علم و منطق بیاموز. انیشتین جواب می دهد برای فرزندت افسانه بخوان. زیر بنای علم تخیل است. زمانی که فرضیه صادر می کنیم این کار را با تخیلی انجام می دهیم.
شاید بهتر بود بگویم ما غرق خرافاتیم و لازم است به تفکر فلسفی روی بیاوریم و روغن خرافات را از آنچه هست داغ تر نکنیم.
این بحث خوب و عمیقی است که لازمه آن ده ساعت صحبت کردن است و الان هر چه بگویم ممکن است درست فهم نشود. به نظر من تفکر فلسفی یک راه است و ادبیات هم راه دیگری است. نباید این دو را با هم قاطی کنیم. اگر می خواهیم بچه های ما فیلسوف بشوند قرار نیست از طریق رمان این کار صورت بگیرد. رمان یک دنیای کشف و شهود خاص خودش را دارد و فلسفه نیز یک دنیای دیگری متفاوت از آن. قرار هم نیست که اگر کسی فلسفه نخواند برود سراغ رمان. ادبیات دنیا و شناخت ویژه ای می دهد که فلسفه نمی تواند بدهد. نمی توانید بگویید تلویزیون بهتر است یا یک آفتابه آب. در شرایطی شاید همان آفتابه آب از همه چیز مهم تر و ضروری تر باشد.
منظورتان این است که باید به هر دو به موازات هم پرداخت؟
و البته هر کدام کارکرد خاص خودش را دارد. تناقضی هم با هم ندارند. بگذاریم هر کدام کار خودش را انجام دهد. قرار نیست ادبیات درس های اخلاقی و عقیدتی بدهد. قرار است یک شناخت هستی شناسی بدهد که با شناخت فلسفی و جامعه شناسی فرق دارد. اگر جامعه شناسی می خواهیم پس چرا سراغ ادبیات برویم.
فکر می کنید ادبیات فانتزی در این سال ها رشد خوبی داشته و نمونه های موفق آن را چه کسانی می دانید؟
سیامک گلشیری و محمدرضا شمس و نوید سید علی اکبر و البته خود من داریم در این زمینه ها تلاش هایی می کنیم. به نظر من باید یکی دو دهه از اولین تجربیات بگذرد تا بتوانیم بگوییم کار در چه مرحله ای است و چه خواهد شد.
بازخورد این نمونه های اولیه در نظر نوجوان چطور بوده است؟ آیا نوجوانان به آن اندازه ای که تصور می کردید از نمونه های ایرانی استقبال می کنند؟
والا فکر می کنم در هجوم آثار ترجمه شده از غرب کار نویسندگان ایرانی خیلی سخت تر است و حرکت رو به جلو آنها به سختی پیش می رود. تصور کنید در بین چهار هزار کتاب و رمان خارجی از این دست چهار نمونه ایرانی مسلما خفه می شود.
و برخورد ناشران با نوشته های فانتزی ایرانی چطور است آیا فضا برای دیده شدن و پر و بال گرفتن تجربیات نویسندگان ایرانی قرار می دهند؟
به هر حال ناشران فرهیخته زیاد داریم. کسانی که به کارهای داخلی توجه نشان میدهند کم نیستند. ضمن اینکه طنز، وحشت و رمان های فانتزی و تخیلی طرفدار دارند. امیدواری ما هم این است که این رمان ها بومی شوند و با ترجمه به زبان های دیگر بتوانیم خودمان را به دنیا معرفی کنیم.