07-06-2015، 12:29
نابغه ای برای زندگی
اینکه فرزند شما نتواند مشکلات زندگی اش را حل کند بسیار بدتر از این است که نمرات خوب نیاورد.
عوامل موفقیت در حل مسئله
در فرآیند حل مسئله به شكل موفق، سه دسته از عوامل با همدیگر در تعامل هستند، این عوامل عبارتند از:
1. نگرش
بسیاری از افراد همواره می گویند: سخت است، نمی شود، نمی توانم، این افراد در حقیقت، نگرشی منفی به خود و مسئله دارند. نگرش شامل علاقه، انگیزه، اعتماد به نفس و چگونگی دیدگاه كودك به زندگی است. از دیدگاه افرادی كه در حل مسئله ضعف دارند، مسئلهها ناخوشایند و هراسناك هستند.آنها در بیشتر مواقع از رویارویی با مشكلات و حتی اندیشیدن درباره آنها نیز خودداری می كنند. این افراد خود را بهعنوان مسئلهگشا قبول ندارند.
آنها این حقیقت را درك نمیكنند كه مسائل و مشكلات، بخشی عادی از زندگی هستند و در زندگی ما موانعی وجود دارد كه باید بر آنها غلبه كنیم و شكاف هایی هست كه بدون هیچ ابزار حمایتی باید از آنها بگذریم. در مقابل، افرادی كه به مسئله نگرش مثبت دارند، مسائل را خود زندگی میدانند، نه عارضه زندگی. ازاینرو، به مشكلات به عنوان فاجعه نمینگرند.بنابراین، در رویارویی با مسائل، تفكرشان فعال می شود، در حالیكه افراد دارای نگرش منفی، در برخورد با مسائل، دچار هیجانهای منفی مانند ترس، خشم و عصبانیت میشوند.
2. توانایی شناختی
توانایی شناختی شامل دانش،حافظه و مهارت های فكری (فراشناختاست. اگرچه در سال های اخیر، بسیاری كوشیدهاند نقش دانش را در حل مسئله كمرنگ جلوه دهند، ولی پژوهشها نشان می دهد دانش، موجب موفقیت در حل مسئله می شود و به قول فردوسی «توانا بود هر كه دانا بود»كسب دانش به حافظه قوی نیاز دارد. بیشتر مسائل ما با استفاده از حافظه و از راه یادآوری راه حلهای مسائل مشابه، حل می شوند. دانش فراشناختی، آگاهی به چگونگی شناخت امور و فرآیندهایی است كه از راه آنها تفكر صورت میگیرد. در حقیقت، فراشناخت به اطلاعاتی گفته میشود كه فرد از نظام شناختی خود دارد. می توان گفت فراشناخت، «فكر كردن به فكر» است. كسیكه به مسیرهای حل مسئله خود اشراف دارد و می¬تواند بگوید «من چگونه مســئله حل می كنم»، از دانش فراشناختی برخوردار است.
3. تجربه
روش حل مسئله در حقیقت، نوعی آماده كردن كودك برای زندگی است.ازاینرو، كودك با بهره گیری از تجربهها و دانسته های پیشین خود، درباره رویدادهای محیط خود می اندیشد تا مشكلی را كه با آن روبهرو شده است، به خوبی حل كند. ازاینرو، جای جای زندگی از جمله خانه، مدرسه، محله، مراسمها و مناسبتها می تواند برای كودكان و نوجوانان بستر تجربه باشد.
از نخستین روزهایی كه كودك توان اثرگذاری بر محیط را به دست می آورد، مانند توان حركت كردن، متناسب با سطح رشد او باید مسائلی را سر راه او قرار دهیم تا او با آنها روبهرو شود و آنها را حل كند. البته باید مراقب بود این مسائل، بالاتر از تكالیف تكاملی نباشند
پرورش مهارت حل مسأله
برای پرورش مهارتهای حل مسئله در كودكان و نوجوانان لازم است:
1. خطا و اشتباه را به عنوان جزئی از زندگی معرفی كنیم: چنانچه كودكان به شدت از اشتباه كردن بترسند، هرگز برای حل مسئله اقدامی نمیكنند و آنها به تدریج، نه تنها از حل مسئله، بلكه از كل زندگی می ترسند؛ زیرا زندگی چیزی نیست جز مسائل پیدرپی و انسان با حل همین مسائل، سطوح عمیق بودن را تجربه میكند.
2. از آرمانگرایی بپرهیزیم: بسیاری از مسائلی كه در زندگی حقیقی وجود دارند، مانند مسائل داخل كتابها، راه حلهای مطلقاً درست یا غلط ندارند؛ راه حل ها روی پیوستاری از كاملا بیاثر تا كاملاً موثر قرار دارند، به گونه ای كه هر راه حلی نسبت به برخی راه حل ها ضعیفتر است و از برخی دیگر قویتر. حال اگر اطرافیان كودك همیشه راه حلهایی را كه كودك برای مسائلش به كار میبرد، با راه حل های قویتر یا با موثرترین راه حل ممكن مقایسه كنند، كودك همیشه احساس شكستخوردگی میكند و انگیزه و اعتماد به نفس خود را از دست می دهد.
3. پیآمدهای منفی و نامطلوب خطا كردن را از بین ببریم یا به حداقل ممكن برسانیم: از جمله پیآمدهای منفی، آن سرزنش و تنبیه كودك است. با این شیوه ها هیچگاه یك فرد خلاق و دارای قدرت حل مسئله تربیت نمی شود.
4. كودكان را با مسائل بسیاری روبهرو كنیم: از نخستین روزهایی كه كودك توان اثرگذاری بر محیط را به دست می آورد، مانند توان حركت كردن، متناسب با سطح رشد او باید مسائلی را سر راه او قرار دهیم تا او با آنها روبهرو شود و آنها را حل كند. البته باید مراقب بود این مسائل، بالاتر از تكالیف تكاملی نباشند.
5. تا حد امكان از دخالت در امور روزمره كودكان بپرهیزیم: حتی اگر ما نخواهیم برای كودك مسئله طرح كنیم، كودكان برای برآورده كردن نیازهای روزمره خود، با مسائل متعددی روبهرو می شوند و اگر ما بین كودك و مسئله سد نشویم و در این رویارویی با مسائل، كودك را به خودش واگذاریم، قابلیتهای كودك برای حل مسئله شكوفا می شود.
6. راهنمایی را به حداقل برسانیم: چنانچه در رویارویی كودكان با مشكلاتشان به راهنمایی نیاز بود، این كار را به شكل حداقلی انجام دهیم و از راهنماییهای مو به مو خودداری كنیم.
7. مراقب عواطف خود باشیم: برخی والدین هنگامیكه كودك خود را در چالش با مشكلاتش میبینند، احساساتشان برانگیخته می شود و صبر و تحمل خود را از دست می دهند و به عنوان محبت به كودك، در جریان درگیری كودك با مشكل دخالت میكنند تا او را از مشكلات نجات دهند؛ غافل از اینكه با این كار، از او موجودی ناتوان می سازند.
آلن، اندیشمند بزرگ فرانسوی میگوید: «در حقیقت، خانواده نمی گذارد كودك به حد كافی رشد كند. خانواده بد تعلیم می دهد و حتی بد تربیت می كند؛ زیرا پای مهر و محبت شدید را به میان می آورد. عشق بردباری ندارد. پدر به دلیل محــبت خود، نمیتواند كودك را به قدر كافی به خودش واگذارد».
اینکه فرزند شما نتواند مشکلات زندگی اش را حل کند بسیار بدتر از این است که نمرات خوب نیاورد.
عوامل موفقیت در حل مسئله
در فرآیند حل مسئله به شكل موفق، سه دسته از عوامل با همدیگر در تعامل هستند، این عوامل عبارتند از:
1. نگرش
بسیاری از افراد همواره می گویند: سخت است، نمی شود، نمی توانم، این افراد در حقیقت، نگرشی منفی به خود و مسئله دارند. نگرش شامل علاقه، انگیزه، اعتماد به نفس و چگونگی دیدگاه كودك به زندگی است. از دیدگاه افرادی كه در حل مسئله ضعف دارند، مسئلهها ناخوشایند و هراسناك هستند.آنها در بیشتر مواقع از رویارویی با مشكلات و حتی اندیشیدن درباره آنها نیز خودداری می كنند. این افراد خود را بهعنوان مسئلهگشا قبول ندارند.
آنها این حقیقت را درك نمیكنند كه مسائل و مشكلات، بخشی عادی از زندگی هستند و در زندگی ما موانعی وجود دارد كه باید بر آنها غلبه كنیم و شكاف هایی هست كه بدون هیچ ابزار حمایتی باید از آنها بگذریم. در مقابل، افرادی كه به مسئله نگرش مثبت دارند، مسائل را خود زندگی میدانند، نه عارضه زندگی. ازاینرو، به مشكلات به عنوان فاجعه نمینگرند.بنابراین، در رویارویی با مسائل، تفكرشان فعال می شود، در حالیكه افراد دارای نگرش منفی، در برخورد با مسائل، دچار هیجانهای منفی مانند ترس، خشم و عصبانیت میشوند.
2. توانایی شناختی
توانایی شناختی شامل دانش،حافظه و مهارت های فكری (فراشناختاست. اگرچه در سال های اخیر، بسیاری كوشیدهاند نقش دانش را در حل مسئله كمرنگ جلوه دهند، ولی پژوهشها نشان می دهد دانش، موجب موفقیت در حل مسئله می شود و به قول فردوسی «توانا بود هر كه دانا بود»كسب دانش به حافظه قوی نیاز دارد. بیشتر مسائل ما با استفاده از حافظه و از راه یادآوری راه حلهای مسائل مشابه، حل می شوند. دانش فراشناختی، آگاهی به چگونگی شناخت امور و فرآیندهایی است كه از راه آنها تفكر صورت میگیرد. در حقیقت، فراشناخت به اطلاعاتی گفته میشود كه فرد از نظام شناختی خود دارد. می توان گفت فراشناخت، «فكر كردن به فكر» است. كسیكه به مسیرهای حل مسئله خود اشراف دارد و می¬تواند بگوید «من چگونه مســئله حل می كنم»، از دانش فراشناختی برخوردار است.
3. تجربه
روش حل مسئله در حقیقت، نوعی آماده كردن كودك برای زندگی است.ازاینرو، كودك با بهره گیری از تجربهها و دانسته های پیشین خود، درباره رویدادهای محیط خود می اندیشد تا مشكلی را كه با آن روبهرو شده است، به خوبی حل كند. ازاینرو، جای جای زندگی از جمله خانه، مدرسه، محله، مراسمها و مناسبتها می تواند برای كودكان و نوجوانان بستر تجربه باشد.
از نخستین روزهایی كه كودك توان اثرگذاری بر محیط را به دست می آورد، مانند توان حركت كردن، متناسب با سطح رشد او باید مسائلی را سر راه او قرار دهیم تا او با آنها روبهرو شود و آنها را حل كند. البته باید مراقب بود این مسائل، بالاتر از تكالیف تكاملی نباشند
پرورش مهارت حل مسأله
برای پرورش مهارتهای حل مسئله در كودكان و نوجوانان لازم است:
1. خطا و اشتباه را به عنوان جزئی از زندگی معرفی كنیم: چنانچه كودكان به شدت از اشتباه كردن بترسند، هرگز برای حل مسئله اقدامی نمیكنند و آنها به تدریج، نه تنها از حل مسئله، بلكه از كل زندگی می ترسند؛ زیرا زندگی چیزی نیست جز مسائل پیدرپی و انسان با حل همین مسائل، سطوح عمیق بودن را تجربه میكند.
2. از آرمانگرایی بپرهیزیم: بسیاری از مسائلی كه در زندگی حقیقی وجود دارند، مانند مسائل داخل كتابها، راه حلهای مطلقاً درست یا غلط ندارند؛ راه حل ها روی پیوستاری از كاملا بیاثر تا كاملاً موثر قرار دارند، به گونه ای كه هر راه حلی نسبت به برخی راه حل ها ضعیفتر است و از برخی دیگر قویتر. حال اگر اطرافیان كودك همیشه راه حلهایی را كه كودك برای مسائلش به كار میبرد، با راه حل های قویتر یا با موثرترین راه حل ممكن مقایسه كنند، كودك همیشه احساس شكستخوردگی میكند و انگیزه و اعتماد به نفس خود را از دست می دهد.
3. پیآمدهای منفی و نامطلوب خطا كردن را از بین ببریم یا به حداقل ممكن برسانیم: از جمله پیآمدهای منفی، آن سرزنش و تنبیه كودك است. با این شیوه ها هیچگاه یك فرد خلاق و دارای قدرت حل مسئله تربیت نمی شود.
4. كودكان را با مسائل بسیاری روبهرو كنیم: از نخستین روزهایی كه كودك توان اثرگذاری بر محیط را به دست می آورد، مانند توان حركت كردن، متناسب با سطح رشد او باید مسائلی را سر راه او قرار دهیم تا او با آنها روبهرو شود و آنها را حل كند. البته باید مراقب بود این مسائل، بالاتر از تكالیف تكاملی نباشند.
5. تا حد امكان از دخالت در امور روزمره كودكان بپرهیزیم: حتی اگر ما نخواهیم برای كودك مسئله طرح كنیم، كودكان برای برآورده كردن نیازهای روزمره خود، با مسائل متعددی روبهرو می شوند و اگر ما بین كودك و مسئله سد نشویم و در این رویارویی با مسائل، كودك را به خودش واگذاریم، قابلیتهای كودك برای حل مسئله شكوفا می شود.
6. راهنمایی را به حداقل برسانیم: چنانچه در رویارویی كودكان با مشكلاتشان به راهنمایی نیاز بود، این كار را به شكل حداقلی انجام دهیم و از راهنماییهای مو به مو خودداری كنیم.
7. مراقب عواطف خود باشیم: برخی والدین هنگامیكه كودك خود را در چالش با مشكلاتش میبینند، احساساتشان برانگیخته می شود و صبر و تحمل خود را از دست می دهند و به عنوان محبت به كودك، در جریان درگیری كودك با مشكل دخالت میكنند تا او را از مشكلات نجات دهند؛ غافل از اینكه با این كار، از او موجودی ناتوان می سازند.
آلن، اندیشمند بزرگ فرانسوی میگوید: «در حقیقت، خانواده نمی گذارد كودك به حد كافی رشد كند. خانواده بد تعلیم می دهد و حتی بد تربیت می كند؛ زیرا پای مهر و محبت شدید را به میان می آورد. عشق بردباری ندارد. پدر به دلیل محــبت خود، نمیتواند كودك را به قدر كافی به خودش واگذارد».