امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چند قدم مانده به مرگ ...

#1
حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: دارم میمیرم

گفتم: یعنی چی؟

گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه

گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.

گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده

با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم

از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،

تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم،

خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم،

اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت،

خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد

با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن، آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه

سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم

بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم

ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم

گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم

مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم

الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم

حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه

آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر

داشت میرفت

گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!

یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!

هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم،

رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!

خلاصه ما رفتنی هستیم

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد


میــــگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم
پاسخ
 سپاس شده توسط ps3000 ، paniz ، niloofar joon ، hesam0151 ، ~SoLTaN~ ، FARID.SHOMPET ، ghahreman9090 ، م.تنها ، (nasim) ، hossein. ، *باران* ، خانوم گل ، •¤✿¤•-atena2fan-•¤✿¤• ، .ali. ، amir1 ، benyamin ، fair of love ، LOVE KING ، satanic.skyscraper ، sweety girl ، love 2012 ، mehrasa2012 ، setare 92 ، Iran Girl ، fafa23 ، ♥ فرشته 87♥ ، mr.destiny ، ارش خان ، TARA* ، باران ف ، รђคг ، @AMIN@ 2002 ، sara006
آگهی
#2
خیلی قشنگ بود داداشی Heart
همه چی ویران شد
تو کجایی سهراب ؟
اب را گل کردند .. چشمهارا بستند
وچه با دل کردند ... وای سهراب کجایی اخر ؟
زخم ها بر دل عاشق کردند
خون به چشمان شقایق کردند
کجایی اخر ؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند
همه جا سایه ی دیوار زدند
صبر کن ... قایقت جا دارد ؟
من هم میخواهم دور شوم از این خاک غریب
تو کجایی اخر؟
پاسخ
 سپاس شده توسط s love m ، mehrasa2012
#3
20HeartHeart
دستانم بوی گل می داد مرا به جرم چيدن گل محكوم كردند
ولی كسی نگفت شايد گلی کاشته باشم Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط s love m ، mehrasa2012
#4
Heart
زندگی ریاضیات است .18
خوبی ها را جمع کنید ،:
دعواها را کم کنید ،
شادی ها را ضرب کنید ،
دردها را تقسیم کنید ،
نفرت ها را زیر رادیکال ببرید .
عشق را به توان برسانید Heart





پاسخ
 سپاس شده توسط s love m
#5
داشت مي مرد سي پي آر نكردن؟
همیشه با خودم فکر میکنم برای سکوت هم معنی مثبت هست هم معنی منفی!

یه بار می گیم سکوت علامت رضاست ..

یه بارم میگیم جواب ابلهان خاموشی است ..
پاسخ
 سپاس شده توسط s love m
#6
خوب بود. منتقل شد به بخش ادبیات.
اگر اینجا قدیمی هستی و دوست داری یک گفتگو عجیب 
درباره گذشته و حال داشته باشی، راه‌های ارتباطی رو گذاشتم پروفایل!











پاسخ
 سپاس شده توسط s love m
#7
عالی بودSmileSmileSmile
همیشه سخترین نمایش به بهترین بازیگرتعلق دارد..شاکی سختی های دنیا نباش ...شایدتوبهترین بازیگرخداباشی... Heart همیشه پشت سر هر مرد موفق ، زنی است که نتونسته جلوی موفقیت شو بگیرهHeart
پاسخ
 سپاس شده توسط s love m
#8
تاثير گذار بود مرسي HeartHeartHeartHeartHeart
سر هر سينه سري گريه كند وقت وداع Heart
سر ما وقت وداع سينه ديوار گريستHeart
پاسخ
 سپاس شده توسط s love m
#9
واقعا سپاس دارد که میسپاسیمHeart
من میمونمو سکوتم رو جار میزنم...
پاسخ
 سپاس شده توسط خانوم گل
#10
امان از دست تو حسین که بلد نیستی......کنی


میــــگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، میگذرد روزی این فاصله و دوری، میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب تا صبح را اشک میریختیم
پاسخ
 سپاس شده توسط خانوم گل


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان