امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بدوبیاااااااااااتو+نیای تونامردیااااااااااا................

#1
Heart 
قضاوت نادرست
مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.
به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.
کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند.
ناگهان پسر جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می‌کنند.
زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند.
باران شروع شد. قطراتی از باران روی دست پسر جوان چکید.
او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن باران می‌بارد،‌ آب باران روی من چکید.
زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی‌کنید؟!
مرد مسن در پاسخ گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می‌تواند ببیند.....

عشق بدون قید و شرط
سربازی پس از جنگ ویتنام می خواست که به خانه بر گردد
سرباز قبل از اینکه به خانه برسد،از نیویورک با پدر و مادرش تماس گرفت و گفت:«پدر ومادر عزیزم ،جنگ تمام شده ومن می خواهم به خانه بازگردم،ولی خواهشی از شما دارم.رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.» 
پدر ومادر او در پاسخ گفتند:«ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم»
پسر ادامه داد :«ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید،او در جنگ به شدت آسیب دیده ودر اثر برخورد به مین یک دست و یک پای خود را از دست داده است وجایی برایه رفتن ندارد و من می خواهم که اجازه دهید او با ما زندگی کند.»
پدر گفت :«پسر عزیزم،متأسفم که این مشکل برای دوست تو به وجود آمده است .ما کمک می کنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند.»
پسر گفت : «نه من می خواهم که او در منزل ما زندگی کند.»
آنها در جواب گفتند:«نه، فردی با این شرایط موجب دردسر ما خواهد بود.ما فقط مسوول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند بهتر است به خانه برگردی و او را فراموش کنی.»
در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.
چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده ی پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه ی سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.پدر ومادر او آشفته به طرف نیویورک پرواز کردندو برای شناسایی جسد پسرشان به پزشک قانونی مراجعه کردند.
بادیدن جسد،قلب پدرو مادر از حرکت ایستاد.پسر آنها یک دست و یک پا داشت.
نظر+سپااااااس=جبرااااااااااانBig GrinHeart
..

. 가끔 기적 같은 침묵 아니에요 항상 환호 되는 필드
پاسخ
 سپاس شده توسط ✖ƇRAzƳ ƤRιƝƇƐSѕ✖ ، پارسا79 ، karona ، L²evi ، LOVE8 ، nanao ، glembert girl ، mahdi207 ، virjinia ، گل شکر ، عروسک × ، travo ، دلی جووووووووووون ، *★ஜعشق آتشینஜ★* ، "ناتالی" ، وینکس (استلا) ، اذیتا ، RTEMIS@ ، neimar ، saba 3 ، AعطریناA
آگهی
#2
خیلی قشنگ بودcryingcrying
پاسخ
 سپاس شده توسط "ناتالی" ، hany1380
#3
خوب بود دست داشتم ممنونBig Grin
  اقا جان
سرباز تو ام
در این جنگ نرم
با تنها سلاحم
یعنی ⬅️ چادرم
پاسخ
 سپاس شده توسط Aesthetic
#4
الهیییییییییییییییییییییییییییییییییcrying
به سلامتی قشنگترین موسیقی دنیا یعنی صدای قلب کسی که همه ی زندگیمهHeartHeart
پاسخ
 سپاس شده توسط Aesthetic
#5
ghashang boodcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying
برو برو که خسته از شکستنم من عاصی ازهر عشق و هر دلبستنم/ کبوترم ک پرزدم ز بام تو بیزارم از نامت ب لب اوردنم

****************************
بدوبیاااااااااااتو+نیای تونامردیااااااااااا................ 1
پاسخ
 سپاس شده توسط Aesthetic
#6
ohhhhhhhhhhh ii am so sorrycryingcryingcrying
خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد           خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان درکف اقبال تو باشد            اغاز کسی باش که پایان تو باشد
پاسخ
 سپاس شده توسط Aesthetic
#7
cryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying
پاسخ
 سپاس شده توسط Aesthetic
#8
Big Grinوای عالی بود اولی تکراری بود ولی دومی با حالBig Grin

HeartHeartسپاسHeartHeart
بدوبیاااااااااااتو+نیای تونامردیااااااااااا................ 1بدوبیاااااااااااتو+نیای تونامردیااااااااااا................ 1" />                   
پاسخ
 سپاس شده توسط Aesthetic


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  سه داستان کوتاه غم انگیز (نیای تو ضرر کردی)
  داستان کوتاه و خنده دار{نیای سرت کلاه میره} سری2
Lightbulb ماجرای پلیسی مخصوص دخترا نیای پشیمون میشی
Wink داستان کوتاه و خنده دار{نیای سرت کلاه میره}
  یه داستان عاشقانه کوتاه.واقعی .اما همراه باشکست.اگه نیای عمرت هدر رفته
  رمان به دنبال عشق«ماله وان دایرکشنه خیلی باحاله نیای ضرر کردی»
  داستان سگ بی وفا ( داستان بسیار زیبا و پند آموز ) نیای خیلی نامردی
  یه داستان خیلی خیلی باحال نیای از دستت رفته

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان