28-06-2014، 16:03
چنگیز خان با یکچهارم جمعیت دنیا جنگید و پیروز شد. تنها هدف او سلطه بر دنیا بود و برایش اهمیتی نداشت که چه تعداد انسان بیگناه در این راه کشته میشوند. وحشیگری او بینهایت بود؛ طوریکه تمام مردم را قلع و قمع میکرد. در قرون وسطی هیچ کس را نمیتوان شرورتر از چنگیز خان نام برد. او یک چادرنشین وحشی مغول بود که در دهه اول قرن سیزدهم بزرگترین امپراتور جهان میشود.
امپراتوری معادل دو برابر امپراتوری روم و یک برابر و نیم وسعت ایالات متحده. حملههای وحشیانهاش جسدهای بیشماری را از چین تا خاورمیانه بر جای گذاشت . او یکی از بزرگترین فاتحان تاریخ است که معتقد بودزندگی برایش سرنوشتی این چنین مقدر ساخته است.
چنگیز خان شخصیتی پیچیده داشت و بر این باور بود که باید دنیا را متحول سازد. از جوانی وقتی اجساد بیشمار را میدید دچار نوعی شعف میشد، او در نوجوانی هم خوی وحشیگری در رگهایش جریان داشت، او حتی برادرش را که سد راه بود به قتل رساند.
او طی دو سال کشت و کشتار در مرکز آسیا بیش از 3 میلیون نفر را به قتل رساند. تمایلات غیراخلاقی اش سیریناپذیر بود و در طول مسیرش از چین تا ایران، هزاران زن به زندگیشان پایان دادند تا از شر او در امان بمانند. او سنگدلترین موجود تاریخ بشریت است. چنگیز مردم را میکشت و شهرها را با خاک یکسان میکرد و از مردم بیگناه به عنوان سپر انسانی استفاده میکرد.
شروع خونین
چنگیز در سال 1160 در استپهای مرکزی آسیا به دنیا آمد. کودکی او صرف چوپانی و گردش در این استپها شد. او پسر یکی از فرماندهان مشهور مغول بود و کودکی زندگیاش درگیر و دار کش مکشهای بزرگان مغول سپری شد.اما زندگی چنگیز از 9 سالگی دچار دگرگونی میشود ؛ پدرش توسط تاتارها به قتل میرسد و بزرگان قبیله،او را به همراه مادر، خواهر و پنج برادرش به جلگهای لم یزرع تبعید می کنند.
بزرگان قبیله انتظار داشتند آنها بمیرند ولی اینطور نشد و آنها زنده ماندند و چنگیز جانشین پدر شد. در ابتدای کار، چنگیز خان از تیر و کمانش برای دفاع از خانواده استفاده میکرد ولی پس از مدتی که احساس کرد برادر ناتنیاش به او زور میگوید او را به قتل رساند. چنگیز در این سن کم آمادگی رهبری و قتل و غارت را داشت.
چنگیز خان که از قبیلهاش طرد شده بود نیاز داشت دوستان قدرتمندی پیدا کند تا رهبری مغولان را به دست گیرد. بنابراین به ظاهر با جاموخان فرزند یکی از فرماندهان بزرگ طرح دوستی میریزد. این دو جوان با هم متحد میشوند و به گفته کتاب «تاریخمحرمانه»تبدیل میشوند به یک روح در دو بدن تا همواره از هم حمایت کنند. این دو جوان ستاره میادین جنگ بودند ولی چنگیز در 20 سالگی ناگهان ناپدید میشود.
او بعد از 10 سال دوباره به قبیله بازمیگردد؛ اما با یک ماموریت بزرگ که متحد کردن مردم جلگه بود و خودش نیز میخواست رهبری آنها را برعهده بگیرد و این دقیقا یک سنت شکنی به تمام معنا بود. در این شرایط دیگر کسی به ایل طایفهاش وفادار نبود و همه پایبند چنگیز میشدند. کسی دقیقا از این 10 سال غیبت او خبری ندارد و در کتاب «تاریخ محرمانه» هم اطلاعات دقیقی موجود نیست.
اولین تصمیمی که چنگیز خان پس از رسیدن به رهبری میگیرد، آماده کردن ارتش برای حمله به تاتارهایی است که پدرش را به قتل رساندند. جنگی که میان لشکریان چنگیز و تاتار روی میدهد هزاران کشته و زخمی بر جای میگذارد. سهم تاتارها در این میان بیشتر بود. تاتارها تا جایی که توان داشتند در مقابل چنگیزیان جنگیدند. چنگیز به سربازانش دستور داده بود هر تاتاری با هر سن و سالی دیدند به قتل برسانند.
نزاع دو قسمخورده
جاموخان برادر قسم خورده چنگیز پس از مدتی که در مییابد تمامی شهرت و غنائم جنگها به چنگیز میرسد، شروع به مخالفت با او میکند. حالا دیگر باید تعیین میشد که رئیس چه کسی است. جنگجویان بسیاری از بخشهای مختلف دنیا به سپاه جاموخان میپیوندد. سپاه جاموخان قویتر و بزرگتر از چنگیز بود ولی هوش و اراده چنگیز فراتر.
شب قبل از حمله چنگیز برای قویتر نشان دادن لشکرش کار هوشمندانهای انجام میدهد. معمولا هر سرباز یک آتش روشن داشت، چنگیز به سربازانش دستور میدهد هرکدام پنج مشعل روشن کنند. در تاریکی به نظر میآمد که سپاه بسیار بزرگی وجود دارد؛ یعنی پنج برابر دشمن. حتی پیش از آنکه جنگ شروع شود، گروهی از افراد جاموخان پا پس میکشند.
حیله چنگیز همه چیز را تغییر میدهد و او به یک پیروزی چشمگیر دست مییابد. نگهبانان شخصی جاموخان، مردانی که باید بسیار وفادار بودند، به او خیانت میکنند. آنها خود را تسلیم چنگیز میکنند؛ اما نمیدانند که قانون طلایی چنگیز چیست.
چنگیز تمامی خیانتکاران را گردن میزند و مرگ دردناکی نیز نصیب جاموخان میشود. چنگیز در اقدامی وحشیانه دستور میدهد کمرش را بشکنند. این نبرد به چهار سال جنگ خونین داخلی پایان میدهد و بالاخره چنگیز تمامی مخالفانش را نابود میکند و در نهایت تمامی قبایل دور دریاچه آبی مغولستان جمع میشوند تا او را به عنوان فرمانده بزرگ برگزینند.
سلاح ترس
چنگیز برای فتح جهان میبایستی به سلطنت عظیم اسلامی آسیای مرکزی که محمد شاه دوم (خوارزمشاهی) بر آن حکومت داشت، حمله میکرد. او برای نخستین بار سپاهیانش را سریعا روانه نکرد؛ بلکه گروهی از تجار را با هدایا به سمت ایران فرستاد.
اما نمایندگان محمد شاه هدایای تجار را ضبط کرده و تعدادی از آنها را هم میکشند؛ اشتباهی بزرگ که چنگیز را بسیار خشمگین ساخت. سپاهیان وحشی مغول سریع وارد میدان میشوند و ارتش خوارزمشاهی هم در استحکامات شهر سنگر میگیرند. آنها تصور میکنند دیوارهای شهر و خندقهای عمیقشان از آنها محافظت خواهد کرد.
چنگیز خان هزاران نفر از افراد محمد شاه را به اسارت میگیرد و آنها را به درون خندقها میاندازد تا پلی انسانی بسازد و از آنها عبور کند. در میان ترس و وحشت مردم، سپاهیان مغولان از هزاران اسیر دیگر به عنوان سپر انسانی استفاده میکنند.اما نکتهای که بسیار جالب است نحوه تصرف دژ عظیم شهر مرو است.
مغولان حدود شش روز به دور شهر چرخیدند و مردم از ترسشان بالاخره دروازهها را به رویشان گشودند. در واقع شهر بدون هیچ مقاومتی تسلیم مغولان میشود. در اینجاست که درمی یابیم چنگیز از سلاح ترس در برابر مردم شهر استفاده میکرد و آنها را از پا در میآورد.
چنگیز استاد وحشتآفرینی بود و دقیقا میدانست چگونه در دل دشمنانش ترس بیفکند و در تمام طول زندگیاش از این روش استفاده میکرد. البته سلاح ترس برای تصاحب مرو کافی نبود. مغولان کشت و کشتار عظیمی را در این شهر به پا کرده و با استفاده از منجنیقهایشان شهر را ویران کردند.
جووینی، دانشمند آن دوران بیان میکند، مغولان تمامی مردم شهر را به بیابانها بردند و بهطرز فجیعی به قتل رساندند. او میگوید هر جنگجو نزدیک به 300 نفر را به قتل رساند و در این فاجعه نزدیک به یک میلیون انسان بیگناه جان خود را از دست دادند.
آیا این جووینی بود که داستان مرو را اینچنین وحشیانه نمایش داده یا اینکه همه این انسانها به دست او به قتل رسیدهاند. مطالعات جمعیتی که به تازگی صورت گرفته نشان میدهد که جمعیت مرو بسیار کمتر از این میزان بوده است؛ چیزی حدود 150 هزار نفر.
فتح جهان
مغولان آسیا را در مینوردند و از کشته، پشتهها میسازند. منابع فارسی زبان بسیاری وجود دارند که بیان میکنند مغولان 3میلیون نفر را در آسیا به قتل میرسانند. این فتوحات زنان بسیاری را به اسارت در میآورد تا عطش سیریناپذیری چنگیز خان را آرام کند. او ممالک بسیاری را فتح میکند و به امپراتوریاش میافزاید. تمامی قلمرو خوارزمشاهی به دست او میافتد.
محمد خوارزمشاه که پادشاهی نالایق بود تمامی مملکت خویش را از دست میدهد و در نهایت فرار را بر قرار ترجیح میدهد و مغولان پس از تعقیب طولانیمدت، او را در جزیره آبَسکون درحالیکه بهشدت مریض بود به قتل میرسانند.
ولی پسرش، سلطان جلالالدین که دلیر و نیرومند مینمود در برابر مغولان قد علم کرد. ولی قدرت وحشیگری مغولان بسیار بیشتر از جلال الدین بود و او هم مانند پدر مغلوب شد و به هندوستان گریخت و ممالک پارسی همگی به زیر تاخت و تاز مغولان قرار گرفت.
تا سال 1226، چنگیز خان با وحشیگری مشغول کشورگشایی در جهان بود. او برای این کشورگشایی دست به پنج سری لشکرکشی خونین زد تا وسعت امپراتوری خود را به حدود 8 میلیون مایل مربع برساند. بیش از 30میلیون نفر تحت حکمرانیاش زندگی میکردند.
برای جوانی که چوپانزادهای بیش نبود، این یک موفقیت چشمگیر محسوب میشد. در نهایت امپراتوری مغول از اقیانوس آرام به اروپا کشیده میشود.فتح کشورها همواره بخش آسان قضیه بود. امری که بسیار مهمتر بود حکمرانی در پهنه قلمرو پادشاهی است. چنگیز خان از هیچ ، مغولستان را به قدرتمندترین کشور دنیا مبدل ساخت.
فتح جهان
چنگیزخان از حکومتی متمدن در شمال چین به نام تانگوتها کینهای هفت ساله در دل داشت. در سال 1209 چنگیز با تانگوتها معاملهای انجام داد و در عوض آنها میبایستی هروقت چنگیز به نیرو نیاز داشت در اختیارش قرار میدادند. اما وقتی او ده سال بعد درخواستش را مطرح کرد، جواب منفی دادند. آنها پیمان وفاداری را شکستند و هیچ چیز از این مساله برای چنگیز سختتر نبود. تانگوتها جمعیتی چندمیلیون نفری داشتند و صحرای گٌبی نیز در پیرامون آنها بود برای همین هم احساس امنیت میکردند.
چنگیز ارتش خود را از این صحرا عبور میدهد و به پشت دروازههای شهر میرسد. حمله چنگیز خیلی برقآسا بود، حتی شدیدتر از حمله آلمانها به فرانسه.چنگیزخان همچون گذشته بیرحم و سنگدل بود. او بار دیگر به سراغ منجنیقها رفت. ولی ویژگی جدیدی به این دستگاهها افزود و گلولههای آتشین را به سمت شهرنشینان تانگوت پرتاب کرد.
توپهای آتشین بر سر مردم ریخته میشد و آنها را از صفحه روزگار محو میساخت. در نهایت چارهای جز تسلیم شدن برای تانگوتها باقی نمیماند. در پادشاه تانگوتها نزد چنگیز رفت وطلب بخشایش میکند. اما در این زمان چنگیز در حال مرگ بود و پادشاه تانگوت منتظر پاسخ ماند. محققان دلیل مرگ چنگیز را حصبه میدانند. بههرحال هرچه بود حدود یک هفته جانش را گرفت . بالاخره چنگیز در سال 1227 دنیا را از شر خود راحت کرد. همچون دوران زندگی، مرگش نیز عواقب وحشتناکی به همراه داشت.
آخرین وصیتش در بستر مرگ که در کتاب تاریخ محرمانه ذکر شده ترسناک است؛ «تانگوتها را از صفحه روزگار محو کنید، زنان و فرزندانش را.» ارتش وفادارش هم فرمان او را اطاعت میکند. چنگیز در اقیانوسی از آتش و خون تانگوتها میمیرد. کتابها سوزانده شدند، مردم نابود شدند و چیزی از تمدن تانگوتها باقی نماند. حکومتی که چنگیزخان بر پا کرد حدود صد سال بر قلمرو مغول ها حکمرانی کرد. اما هیچ گاه شخصی توانمندتر از چنگیز در میان مغولان پیدا نشد که هم ازلحاظ تاکتیکهای جنگی و هم از لحاظ سیاست مانند او عمل کند.
امپراتوری معادل دو برابر امپراتوری روم و یک برابر و نیم وسعت ایالات متحده. حملههای وحشیانهاش جسدهای بیشماری را از چین تا خاورمیانه بر جای گذاشت . او یکی از بزرگترین فاتحان تاریخ است که معتقد بودزندگی برایش سرنوشتی این چنین مقدر ساخته است.
چنگیز خان شخصیتی پیچیده داشت و بر این باور بود که باید دنیا را متحول سازد. از جوانی وقتی اجساد بیشمار را میدید دچار نوعی شعف میشد، او در نوجوانی هم خوی وحشیگری در رگهایش جریان داشت، او حتی برادرش را که سد راه بود به قتل رساند.
او طی دو سال کشت و کشتار در مرکز آسیا بیش از 3 میلیون نفر را به قتل رساند. تمایلات غیراخلاقی اش سیریناپذیر بود و در طول مسیرش از چین تا ایران، هزاران زن به زندگیشان پایان دادند تا از شر او در امان بمانند. او سنگدلترین موجود تاریخ بشریت است. چنگیز مردم را میکشت و شهرها را با خاک یکسان میکرد و از مردم بیگناه به عنوان سپر انسانی استفاده میکرد.
شروع خونین
چنگیز در سال 1160 در استپهای مرکزی آسیا به دنیا آمد. کودکی او صرف چوپانی و گردش در این استپها شد. او پسر یکی از فرماندهان مشهور مغول بود و کودکی زندگیاش درگیر و دار کش مکشهای بزرگان مغول سپری شد.اما زندگی چنگیز از 9 سالگی دچار دگرگونی میشود ؛ پدرش توسط تاتارها به قتل میرسد و بزرگان قبیله،او را به همراه مادر، خواهر و پنج برادرش به جلگهای لم یزرع تبعید می کنند.
بزرگان قبیله انتظار داشتند آنها بمیرند ولی اینطور نشد و آنها زنده ماندند و چنگیز جانشین پدر شد. در ابتدای کار، چنگیز خان از تیر و کمانش برای دفاع از خانواده استفاده میکرد ولی پس از مدتی که احساس کرد برادر ناتنیاش به او زور میگوید او را به قتل رساند. چنگیز در این سن کم آمادگی رهبری و قتل و غارت را داشت.
چنگیز خان که از قبیلهاش طرد شده بود نیاز داشت دوستان قدرتمندی پیدا کند تا رهبری مغولان را به دست گیرد. بنابراین به ظاهر با جاموخان فرزند یکی از فرماندهان بزرگ طرح دوستی میریزد. این دو جوان با هم متحد میشوند و به گفته کتاب «تاریخمحرمانه»تبدیل میشوند به یک روح در دو بدن تا همواره از هم حمایت کنند. این دو جوان ستاره میادین جنگ بودند ولی چنگیز در 20 سالگی ناگهان ناپدید میشود.
او بعد از 10 سال دوباره به قبیله بازمیگردد؛ اما با یک ماموریت بزرگ که متحد کردن مردم جلگه بود و خودش نیز میخواست رهبری آنها را برعهده بگیرد و این دقیقا یک سنت شکنی به تمام معنا بود. در این شرایط دیگر کسی به ایل طایفهاش وفادار نبود و همه پایبند چنگیز میشدند. کسی دقیقا از این 10 سال غیبت او خبری ندارد و در کتاب «تاریخ محرمانه» هم اطلاعات دقیقی موجود نیست.
اولین تصمیمی که چنگیز خان پس از رسیدن به رهبری میگیرد، آماده کردن ارتش برای حمله به تاتارهایی است که پدرش را به قتل رساندند. جنگی که میان لشکریان چنگیز و تاتار روی میدهد هزاران کشته و زخمی بر جای میگذارد. سهم تاتارها در این میان بیشتر بود. تاتارها تا جایی که توان داشتند در مقابل چنگیزیان جنگیدند. چنگیز به سربازانش دستور داده بود هر تاتاری با هر سن و سالی دیدند به قتل برسانند.
نزاع دو قسمخورده
جاموخان برادر قسم خورده چنگیز پس از مدتی که در مییابد تمامی شهرت و غنائم جنگها به چنگیز میرسد، شروع به مخالفت با او میکند. حالا دیگر باید تعیین میشد که رئیس چه کسی است. جنگجویان بسیاری از بخشهای مختلف دنیا به سپاه جاموخان میپیوندد. سپاه جاموخان قویتر و بزرگتر از چنگیز بود ولی هوش و اراده چنگیز فراتر.
شب قبل از حمله چنگیز برای قویتر نشان دادن لشکرش کار هوشمندانهای انجام میدهد. معمولا هر سرباز یک آتش روشن داشت، چنگیز به سربازانش دستور میدهد هرکدام پنج مشعل روشن کنند. در تاریکی به نظر میآمد که سپاه بسیار بزرگی وجود دارد؛ یعنی پنج برابر دشمن. حتی پیش از آنکه جنگ شروع شود، گروهی از افراد جاموخان پا پس میکشند.
حیله چنگیز همه چیز را تغییر میدهد و او به یک پیروزی چشمگیر دست مییابد. نگهبانان شخصی جاموخان، مردانی که باید بسیار وفادار بودند، به او خیانت میکنند. آنها خود را تسلیم چنگیز میکنند؛ اما نمیدانند که قانون طلایی چنگیز چیست.
چنگیز تمامی خیانتکاران را گردن میزند و مرگ دردناکی نیز نصیب جاموخان میشود. چنگیز در اقدامی وحشیانه دستور میدهد کمرش را بشکنند. این نبرد به چهار سال جنگ خونین داخلی پایان میدهد و بالاخره چنگیز تمامی مخالفانش را نابود میکند و در نهایت تمامی قبایل دور دریاچه آبی مغولستان جمع میشوند تا او را به عنوان فرمانده بزرگ برگزینند.
سلاح ترس
چنگیز برای فتح جهان میبایستی به سلطنت عظیم اسلامی آسیای مرکزی که محمد شاه دوم (خوارزمشاهی) بر آن حکومت داشت، حمله میکرد. او برای نخستین بار سپاهیانش را سریعا روانه نکرد؛ بلکه گروهی از تجار را با هدایا به سمت ایران فرستاد.
اما نمایندگان محمد شاه هدایای تجار را ضبط کرده و تعدادی از آنها را هم میکشند؛ اشتباهی بزرگ که چنگیز را بسیار خشمگین ساخت. سپاهیان وحشی مغول سریع وارد میدان میشوند و ارتش خوارزمشاهی هم در استحکامات شهر سنگر میگیرند. آنها تصور میکنند دیوارهای شهر و خندقهای عمیقشان از آنها محافظت خواهد کرد.
چنگیز خان هزاران نفر از افراد محمد شاه را به اسارت میگیرد و آنها را به درون خندقها میاندازد تا پلی انسانی بسازد و از آنها عبور کند. در میان ترس و وحشت مردم، سپاهیان مغولان از هزاران اسیر دیگر به عنوان سپر انسانی استفاده میکنند.اما نکتهای که بسیار جالب است نحوه تصرف دژ عظیم شهر مرو است.
مغولان حدود شش روز به دور شهر چرخیدند و مردم از ترسشان بالاخره دروازهها را به رویشان گشودند. در واقع شهر بدون هیچ مقاومتی تسلیم مغولان میشود. در اینجاست که درمی یابیم چنگیز از سلاح ترس در برابر مردم شهر استفاده میکرد و آنها را از پا در میآورد.
چنگیز استاد وحشتآفرینی بود و دقیقا میدانست چگونه در دل دشمنانش ترس بیفکند و در تمام طول زندگیاش از این روش استفاده میکرد. البته سلاح ترس برای تصاحب مرو کافی نبود. مغولان کشت و کشتار عظیمی را در این شهر به پا کرده و با استفاده از منجنیقهایشان شهر را ویران کردند.
جووینی، دانشمند آن دوران بیان میکند، مغولان تمامی مردم شهر را به بیابانها بردند و بهطرز فجیعی به قتل رساندند. او میگوید هر جنگجو نزدیک به 300 نفر را به قتل رساند و در این فاجعه نزدیک به یک میلیون انسان بیگناه جان خود را از دست دادند.
آیا این جووینی بود که داستان مرو را اینچنین وحشیانه نمایش داده یا اینکه همه این انسانها به دست او به قتل رسیدهاند. مطالعات جمعیتی که به تازگی صورت گرفته نشان میدهد که جمعیت مرو بسیار کمتر از این میزان بوده است؛ چیزی حدود 150 هزار نفر.
فتح جهان
مغولان آسیا را در مینوردند و از کشته، پشتهها میسازند. منابع فارسی زبان بسیاری وجود دارند که بیان میکنند مغولان 3میلیون نفر را در آسیا به قتل میرسانند. این فتوحات زنان بسیاری را به اسارت در میآورد تا عطش سیریناپذیری چنگیز خان را آرام کند. او ممالک بسیاری را فتح میکند و به امپراتوریاش میافزاید. تمامی قلمرو خوارزمشاهی به دست او میافتد.
محمد خوارزمشاه که پادشاهی نالایق بود تمامی مملکت خویش را از دست میدهد و در نهایت فرار را بر قرار ترجیح میدهد و مغولان پس از تعقیب طولانیمدت، او را در جزیره آبَسکون درحالیکه بهشدت مریض بود به قتل میرسانند.
ولی پسرش، سلطان جلالالدین که دلیر و نیرومند مینمود در برابر مغولان قد علم کرد. ولی قدرت وحشیگری مغولان بسیار بیشتر از جلال الدین بود و او هم مانند پدر مغلوب شد و به هندوستان گریخت و ممالک پارسی همگی به زیر تاخت و تاز مغولان قرار گرفت.
تا سال 1226، چنگیز خان با وحشیگری مشغول کشورگشایی در جهان بود. او برای این کشورگشایی دست به پنج سری لشکرکشی خونین زد تا وسعت امپراتوری خود را به حدود 8 میلیون مایل مربع برساند. بیش از 30میلیون نفر تحت حکمرانیاش زندگی میکردند.
برای جوانی که چوپانزادهای بیش نبود، این یک موفقیت چشمگیر محسوب میشد. در نهایت امپراتوری مغول از اقیانوس آرام به اروپا کشیده میشود.فتح کشورها همواره بخش آسان قضیه بود. امری که بسیار مهمتر بود حکمرانی در پهنه قلمرو پادشاهی است. چنگیز خان از هیچ ، مغولستان را به قدرتمندترین کشور دنیا مبدل ساخت.
فتح جهان
چنگیزخان از حکومتی متمدن در شمال چین به نام تانگوتها کینهای هفت ساله در دل داشت. در سال 1209 چنگیز با تانگوتها معاملهای انجام داد و در عوض آنها میبایستی هروقت چنگیز به نیرو نیاز داشت در اختیارش قرار میدادند. اما وقتی او ده سال بعد درخواستش را مطرح کرد، جواب منفی دادند. آنها پیمان وفاداری را شکستند و هیچ چیز از این مساله برای چنگیز سختتر نبود. تانگوتها جمعیتی چندمیلیون نفری داشتند و صحرای گٌبی نیز در پیرامون آنها بود برای همین هم احساس امنیت میکردند.
چنگیز ارتش خود را از این صحرا عبور میدهد و به پشت دروازههای شهر میرسد. حمله چنگیز خیلی برقآسا بود، حتی شدیدتر از حمله آلمانها به فرانسه.چنگیزخان همچون گذشته بیرحم و سنگدل بود. او بار دیگر به سراغ منجنیقها رفت. ولی ویژگی جدیدی به این دستگاهها افزود و گلولههای آتشین را به سمت شهرنشینان تانگوت پرتاب کرد.
توپهای آتشین بر سر مردم ریخته میشد و آنها را از صفحه روزگار محو میساخت. در نهایت چارهای جز تسلیم شدن برای تانگوتها باقی نمیماند. در پادشاه تانگوتها نزد چنگیز رفت وطلب بخشایش میکند. اما در این زمان چنگیز در حال مرگ بود و پادشاه تانگوت منتظر پاسخ ماند. محققان دلیل مرگ چنگیز را حصبه میدانند. بههرحال هرچه بود حدود یک هفته جانش را گرفت . بالاخره چنگیز در سال 1227 دنیا را از شر خود راحت کرد. همچون دوران زندگی، مرگش نیز عواقب وحشتناکی به همراه داشت.
آخرین وصیتش در بستر مرگ که در کتاب تاریخ محرمانه ذکر شده ترسناک است؛ «تانگوتها را از صفحه روزگار محو کنید، زنان و فرزندانش را.» ارتش وفادارش هم فرمان او را اطاعت میکند. چنگیز در اقیانوسی از آتش و خون تانگوتها میمیرد. کتابها سوزانده شدند، مردم نابود شدند و چیزی از تمدن تانگوتها باقی نماند. حکومتی که چنگیزخان بر پا کرد حدود صد سال بر قلمرو مغول ها حکمرانی کرد. اما هیچ گاه شخصی توانمندتر از چنگیز در میان مغولان پیدا نشد که هم ازلحاظ تاکتیکهای جنگی و هم از لحاظ سیاست مانند او عمل کند.