بهترین خاطره ها در فلش خور

[RedSparrow]

هیچی دیه :|
گفتو گوآ 599 تا رو پر میکردن
بنگاهی بود ب اسم شایعات هنوز هس ولی اون موقع ی چی دیگه بود
گروهی داشتیم با داداش کماندومو(وافن) علی(ارمان)(پفک)بعضی وختا میومد علی البته
سبزکی داشتیم واسه بحث رو کانتر :|
گوگوشی بودیم اون اولا :| خیلی سوال میشد درباره ی این اسم :|
مامان های داشتیم :|
بابا نداشتیم :|
بچه های داشتیم یکیش ملودی :| ک البته ایشون بابا زیاد داشتن :| ولی اصلیه من بودم -_-
کل سر پرسپولیس و استقلال و ایتالیا اسپانیا زیاد بود !
اها سحری داشتیم :| هنوز داریم ولی اون موقع بهتر داشتیم :| سخر بود صخر بود :|
گروه سپاسی بود .. ی چندتا لال بدبخت از جمله من سپاس میدادن فقط وافن م بود
ظهور شکلک های مختلف
همش معمولا ازینا بود :cool: ازینا کم بود =>:|
ازینام بود
بعد دیگه لباس سحر سرش دعوا بود -_- لباس خوابش -_- این
بعد زیاده :| ستاره بود .. داره واسه سمپاد میخونه .. فرامرزی بود دیگه نیس :|
کل کلا بهتر بودن
گ.آ شلوغ بود دیگه
بعد ابر های سیاه فراخونده شدن :| فرید زد همرو محروم کرد
دعوا شد
کوچ کردن بچها :|
باز کوچ کردن :|
بعد فلا ی جا ساکنن :|
فلا دونه دونه دارن میرن خونه هاشون این میره با اون اون میره با این :|
اتفاق خاصی نیوفتاده هنو :|
ی رمان میشه نوشت تقریبا از انچه گذشت در فلش خور :|

[Adl!g+]

زود گذشت
دو سال خیلی سریع گذشت
کاش فلش می شد مثل قبل

[melodi+]

هیچی دیه :|
گفتو گوآ 599 تا رو پر میکردن
بنگاهی بود ب اسم شایعات هنوز هس ولی اون موقع ی چی دیگه بود
گروهی داشتیم با داداش کماندومو(وافن) علی(ارمان)(پفک)بعضی وختا میومد علی البته
سبزکی داشتیم واسه بحث رو کانتر :|
گوگوشی بودیم اون اولا :| خیلی سوال میشد درباره ی این اسم :|
مامان های داشتیم :|
بابا نداشتیم :|
بچه های داشتیم یکیش ملودی :| ک البته ایشون بابا زیاد داشتن :| ولی اصلیه من بودم -_-
کل سر پرسپولیس و استقلال و ایتالیا اسپانیا زیاد بود !
اها سحری داشتیم :| هنوز داریم ولی اون موقع بهتر داشتیم :| سخر بود صخر بود :|
گروه سپاسی بود .. ی چندتا لال بدبخت از جمله من سپاس میدادن فقط وافن م بود
ظهور شکلک های مختلف
همش معمولا ازینا بود :cool: ازینا کم بود =>:|
ازینام بود
بعد دیگه لباس سحر سرش دعوا بود -_- لباس خوابش -_- این
بعد زیاده :| ستاره بود .. داره واسه سمپاد میخونه .. فرامرزی بود دیگه نیس :|
کل کلا بهتر بودن
گ.آ شلوغ بود دیگه
بعد ابر های سیاه فراخونده شدن :| فرید زد همرو محروم کرد
دعوا شد
کوچ کردن بچها :|
باز کوچ کردن :|
بعد فلا ی جا ساکنن :|
فلا دونه دونه دارن میرن خونه هاشون این میره با اون اون میره با این :|
اتفاق خاصی نیوفتاده هنو :|
ی رمان میشه نوشت تقریبا از انچه گذشت در فلش خور :|

هُـــــــــــــوی ابله :|

داره زر میزنه -__-

اون لباس مال منه ^_^

سحر که دخدرم بود هی کش میرف :|

اطلاعات غلط نده به بچه ها :|

اون موقعیم که من اومدم اینجا اصن گفت و گو آزادی نبود صفحه چت روم داشت |:

تو سایت بازی :>>

[RedSparrow]

هیچی دیه :|
گفتو گوآ 599 تا رو پر میکردن
بنگاهی بود ب اسم شایعات هنوز هس ولی اون موقع ی چی دیگه بود
گروهی داشتیم با داداش کماندومو(وافن) علی(ارمان)(پفک)بعضی وختا میومد علی البته
سبزکی داشتیم واسه بحث رو کانتر :|
گوگوشی بودیم اون اولا :| خیلی سوال میشد درباره ی این اسم :|
مامان های داشتیم :|
بابا نداشتیم :|
بچه های داشتیم یکیش ملودی :| ک البته ایشون بابا زیاد داشتن :| ولی اصلیه من بودم -_-
کل سر پرسپولیس و استقلال و ایتالیا اسپانیا زیاد بود !
اها سحری داشتیم :| هنوز داریم ولی اون موقع بهتر داشتیم :| سخر بود صخر بود :|
گروه سپاسی بود .. ی چندتا لال بدبخت از جمله من سپاس میدادن فقط وافن م بود
ظهور شکلک های مختلف
همش معمولا ازینا بود :cool: ازینا کم بود =>:|
ازینام بود
بعد دیگه لباس سحر سرش دعوا بود -_- لباس خوابش -_- این
بعد زیاده :| ستاره بود .. داره واسه سمپاد میخونه .. فرامرزی بود دیگه نیس :|
کل کلا بهتر بودن
گ.آ شلوغ بود دیگه
بعد ابر های سیاه فراخونده شدن :| فرید زد همرو محروم کرد
دعوا شد
کوچ کردن بچها :|
باز کوچ کردن :|
بعد فلا ی جا ساکنن :|
فلا دونه دونه دارن میرن خونه هاشون این میره با اون اون میره با این :|
اتفاق خاصی نیوفتاده هنو :|
ی رمان میشه نوشت تقریبا از انچه گذشت در فلش خور :|

هُـــــــــــــوی ابله :|

داره زر میزنه -__-

اون لباس مال منه ^_^

سحر که دخدرم بود هی کش میرف :|

اطلاعات غلط نده به بچه ها :|

اون موقعیم که من اومدم اینجا اصن گفت و گو آزادی نبود صفحه چت روم داشت |:

تو سایت بازی :>>

از قرار معلوم هنوزم دعواس سر لباس :| مشاهده میکنید دیگه :|
لباس م مال سحر بود -_- خودش اینجا نیس وگرنه دفاع میکرد از لباسش -_-

[Adl!g+]

چه جالب دعوا سر لباس خواب
همین دعوا ها خیلی به ادم مزه میده

[( lιεβ )]

گـذشتـه هـآ تـکرار شــُدَنـی نـــی |: ×

[ƝeGaЯ]

گـذشتـه هـآ تـکرار شــُدَنـی نـــی |: ×

ما هم نمیخوایم تکرار شه!؟>___-
ولی این خاطره ها موندنیه!
شعار نمیدم...ولی من 2سال اینجا بزرگ شدم،من 2سال اینجا فرق کردم!
امممممممممم!
من حتی دلـم واسه اون موقع ها که بچه ها کوچ کردن به قول خودشون تنگ میشه!
اون موقع لااقل یه حرمت هایی بود!
الـان هیچ حرمتی نیست،هیچی!

[Δ.н.ο.υ.я.Δ]

خاطره های خوب زیاد داشتم(:
قدیما اینجا پر از خنده و شادی بود!
نمیتونم یکیشو بگم..
شاید اینجا بهترین دوستامو پیدا کردم
ولی خب با گذشت زمان خیلی چیزا تغییر کرد..
هی.__.

[Brooklyn Baby]

دوس دارم به قدیم بر گردم ..

حتی حاضرم عمرمو بدم تا به عقب برگردم ..

زمانی ک همه میومدن گفتگو آزاد ..

با هم میخندیدیم ..

از خیلیا ناراحت شدیم ..

آرزوی نویسندگی داشتیم ..

از شکلکای سایت خیلی استفاده میکردیم ..

کلاس نمیذاشتیم ..

خاکی بودیم ..

تجربیات خوبی بود ..

دیگه همه برامون شناخته شدن ..

با متفاوت ترین ها آشنا شدیم ..

از بعضیا بدمون اومد ..

پنهونی عاشق خیلیا شدیم ..

خیلیا رو اذیت کردیم ..

کینه هایی هم وجود داشت ..

ولی همه ی اینا رو به الان ترجیح میدیم ..

[இFATEMEHஇ]

ی بارم من میخواستم نویسنده شم -ــــ-

امیر هی الکی میگُف تورو حذف کردن .. تورو حذف کردن |:

آخـرم دیه واقنی حذف کردن -ــــ-

ولی خـُ بازم خوب بود !!

اولین ارسالمم تو نسخه ی 69 بود و با مونا آشنا شدم ((:

خیلی خوب بود ^ـــــ^

دعواهای زیادی داشتیم و خیلی خندیدیم ..

تا ساعت 4 صُب پای فلش بودیم تو حالت توهم میرفتیم بیرون !!

ی بارم با همه ی بچـه هـآ ب نمایندگی (تارا و مونا) رفتیم پارتی ..

من پاشنه ی کفشم شِکَس ((:

اول منو نمیبردن -ــــــ- ولی آخر بردن ((:

دیگه کلن عآشقه همتوم و سَی میکنم فراموشتون نکنم ((: ( شوخـی)

بای بای 3>3>:-*