نظرسنجی: خوب بود یا نه؟
ترسناک نبود
بد نبود
ترسناک بود
[نمایش نتایج]
زمان بسته شدن نظرسنجی: 03-03-11761235
 
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان ترسناک!!!!!بیا ضرر نمیکنی به خدا 15

#1
می شد گفت که تمام خوابگاه ها به تسخیر ارواح واشباح خبیثه در آمده بودند. من هم خود به شخصه زمانی که چند سال قبل ساکن آن خوابگاه بودم، از یکی از همکلاسانم که مدتی با هم، هم اتاق بودیم، ماجرایی تکان دهنده و هولناک را شنیدم.«لوک» یعنی همکلاسم چندی قبل اتاقی در یکی از طبقات آن آپارتمان داشت که با دیواری مقوایی از اتاق دیگر مجزا شده بود. شبی که او نیمه خواب و بیدار بود ، ظاهراً احساس می کند که شخصی پتویش را کنار می کشد و به محض آن که او چشمانش را کاملاً باز می کند صدای پنجه کشیدن و کندن چیزی به گوش می خورد. او که از شدت ترس فلج شده بود چند دقیقه ای بی حرکت و در سکوت سر جایش می نشیند تا بفهمد که جریان از چه قرار است. بعد با صدای بلند فریاد می کشد تا اگر شخصی در اتاق مجاور صدایش را می شنود، به او پاسخ دهد، ولی پاسخی نمی شنود، فقط صدای پنجه ها متوقف می شود.صبح روز بعد او جریان را برای ما تعریف کرد و ما همگی به او گفتیم که حتماً خیالاتی شده و آن صدا حتماً در اثر تماس پنجه های یک موش و یا یک حشره ایجاد شده است و به این ترتیب ماجرا را کاملاً به دست فراموشی سپردیم و دیگر اشاره ای به آن نکردیم.
تا این که یک شب دیگر زمانی که او در خوابی عمیق و آرام فرو رفته بود، احساس می کند که شخصی تختش را تکان می دهد. او سراسیمه چشمانش را باز می کند و نگاهی به اطرافش می اندازد ولی چیزی نمی بیند؛ با وجود این که تختش تکان می خورد! بلافاصله صدای پنجه کشیدن ها روی دیوار آغاز می شود. او دوباره وحشت زده و با صدای بلند فریاد می زند و چند دقیقه تمام سروصداها و تکان خوردن ها از بین می روند. ماجراهایی از این دست فراوان است، مع هذا ماجرایی استثنایی و منحصر به فرد در خوابگاه رخ داده بود که همه را به دردسر انداخته بود. ماجرا از این قرار بود:
دختری به نام «ین» که در اتاقی در خوابگاه درست در روبروی ساختمان دانشگاه «موناش» اقامت داشت، شبی برای هوا خوری پنجره اتاقش را باز می کند و به مناظر اطراف خیره می شود. یک دفعه در کمال تعجب شبحی را مشاهده می کند که رو بروی او درست روی پشت بام دانشگاه ایستاده بود. «ین» با دقت بیشتری به آن سمت می نگرد ولی نمی تواند شکل و شمایل درست آن شبح را توصیف کند ولی اطمینان داشت که شخصی روی پشت بام ایستاده بود. حیرت زده از خود می پرسداین وقت شب چه کسی روی پشت بام ایستاده و مشغول چه کاری است، چون اصلاً شبیه یک کارگر ساختمانی یا یک بنا به نظر نمی رسید.

پایان

اگه میشه این نظر و سپاس را بدید
اگه بازم خواستید بگید
پاسخ
 سپاس شده توسط ✔✘ζoΘdY✘✔
آگهی
#2
مآمآنم اینا
پاسخ
#3
هیییییییییییی
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان ترسناک!!!!!بیا ضرر نمیکنی به خدا 15 1
پاسخ
#4
باوا ترسناک نی
پاسخ
#5
خوب بود
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان