امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان علیرضا ..... !!!!

#1
علیرضا به مامانش گفت Sad مامان ، میشه بریم خونه ی پسر خاله افشین ) مامان Sad چرا نمی شه عزیزم ) آنها آماده شدند ورفتند به خانه ی خاله
در خانه ی پسر خاله افشین
علیرضا زنگ خانه ی خاله اش را زد ، افشین آمد ودر را باز کرد ، بعد ازسلام وروبوسی و
احوال پرسی مامان علیرضا وخواهرش به پذیرایی رفتند ومثل دیگر بزرگتر ها با هم می
گفتند ومی خندیدند ، افشین وعلیرضا هم به اتاق بازی رفتند وبا اسباب بازی ها بازی
کردند . علیرضا از یک ماشین اسباب بازی قرمز رنگ خوشش آمده بود به افشین گفت :
( پسر خاله میشه بااین بازی کنم ) افشین Sad چرا نمیشه با هرچی می خوای بازی
کن ) بعد از مدتی مادر علیرضا او را صدا کرد وبه او گفت Sad بسه دیگه علیرضا الان بابات
میاد بیا بریم خونه مون ) علیرضا و مادرش به خانه یشان رفتند بعد از مدتی افشین
داشت اتاقش را مرتب می کرد. که نا گهان دید ماشین قرمزش نیست ، فورا به پیش
مادرش رفت وبه او گفت Sad مامان ماشین قرمزم نیست ) مادر Sad اتاقتو خوب
گشتی ) افشین Sad آره مامان ) مادر وافشین به اتاق رفتند وهمه جا را خوب گشتند اما
اسباب بازی پیدا نشد افشین شروع کرد به گریه کردن هی زار می زد ومی گفت :
( من می دونم که علیرضا اون را برداشته ) مادر Sad بسه دیگه افشین تهمت زدن کار
خوبی نیست ) افشین همین طور گریه می کرد وپایش را به زمین می کوبید مادر مجبور
شد به خواهرش زنگ بزند و به گفت Sad خواهرافشین یه ماشین قرمز داشت می گه دادم
به علیرضا ، تو اونو ندیدی ) مادر علیرضا Sad نه ندیدم بذار ازش بپرسم بهت زنگ می
زنم ) مادر علیرضا روبه او کرد وگفت Sad ماشین افشین گم شده تو اونو ندیدی )
علیرضا Sad نه ندیدم ) مادر Sad آخه می گه به تو داده ) علیرضا با فریاد گفت Sad گفتم نمی
دونم کجاست چند بار باید بگم ) بعد به اتاقش رفت ودر را محکم بست مادر به
خواهرش زنگ زد وبه او گفت Sad علیرضا میگه، ماشین افشینو ندیده ) شب موقع خواب
علیرضا یک خواب عجیبی دید. در خواب دید که فرشته ای مهربان با بچه های کوچک
بازی می کرد علیرضا به طرف فرشته رفت وبه او گفت Sad فرشته ی مهربون میشه
با من هم بازی کنی ) فرشته گفت Sad یه شرطی داره ) علیرضا: (چه شرطی ) فرشته:
( ببین همه ی این بچه ها باهم دیگه دوست هستند. اما تو با یکی از این بچه ها
دوست نیستی اون هم از دست تو خیلی ناراحته ) علیرضا Sad اون کیه ) فرشته :
( افشین پسر خاله ات ) علیرضا Sad اگه من ماشین قرمز اونو بهش پس بدم، با من
دوست میشه تو هم بامن بازی می کنی ) فرشته Sad بله تو فقط این کارو بکن
من هر شب میام، توی خوابت باتو بازی می کنم ) در این لحظه علیرضابیدار شد واز
رخت خواب پرید ، ماشین اسباب بازی افشین را برداشت وبه مادرش گفت Sad مامان
میشه بریم خونه ی علیرضا می خواهم ماشینش را پس بدهم ) مادرش هم اورا بغل
کرد وبوسید وبه او آفرین گفت علیرضا از افشین معذرت خواست افشین هم
اورا بخشید . علیرضا هر شب خواب فرشته ی مهربون را می دید وبا او بازی می کرد
ميم مثه يه مرده جووون...
ميم مثه موهايي كه ريختن آسون...
ميم  مثه مردي كه بود...
اما ديگه نيست...

داستان علیرضا ..... !!!! 1
پاسخ
 سپاس شده توسط نیلوفر جوووووووووون ، I LOVE YOU FARHAD ، hasti♥♥♥ ، ♥h@di$♥ ، ailreza 2014
آگهی
#2
مرسیHeart
داستان علیرضا ..... !!!! 1
پاسخ
 سپاس شده توسط sara1100
#3
الکی نخوندی چی میگی
بگو ببینم علیرضا چه کار اشتباهی
انجام داد ؟
ميم مثه يه مرده جووون...
ميم مثه موهايي كه ريختن آسون...
ميم  مثه مردي كه بود...
اما ديگه نيست...

داستان علیرضا ..... !!!! 1
پاسخ
 سپاس شده توسط I LOVE YOU FARHAD
#4
داستان بد نبود
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
داستان علیرضا ..... !!!! 1
می بخشم کسانی که هر چه خواستند بامن با دلم با احساسم کردند
ومرا در دور دست خودم تنها گذاردند ومن امروز به پایان خودم نزدیکم
پروردگارا به من بیاموز در این فرصت حیاتم اهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند

یاد ان دوران خوش باد
نمیدانم چرا منو بردی از یاد
الان هر جا هستی با هر که هستی
ارزو دارم باشی همیشه شاد
پاسخ
 سپاس شده توسط sara1100
#5
چرت بود خو الان پیامدش چی بود بی اجازه وسیله ی کسی رو  برنداریم
JuSt SmIlE =)
داستان علیرضا ..... !!!! 1
پاسخ
 سپاس شده توسط sara1100


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان