امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی )

#1
وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنید که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت می کنند فهمید برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند.
پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد.
سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد!
سارا با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و از زیر تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.

بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه ای هشت ساله شود.
دخترک پاهایش را به هم می زد و سرفه می کرد ولی داروساز توجهی نمی کرد.
بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روی شیشه پیشخوان ریخت داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه می خواهی؟

دخترک جواب داد: برادرم خیلی مریض است، می خواهم معجزه بخرم

داروساز با تعجب پرسید: ببخشید؟!!

دختـرک توضیح داد: برادر کوچک من، داخل سـرش چیزی رفته و بابایم می گویـد که فقط معجـزه می تواند او را نجات دهد، من هم می خواهم معجزه بخرم، قیمتش چقدر است؟

داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولی ما اینجا معجزه نمی فروشیم .
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خیلی مریض است، بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد این هم تمام پول من است، من کجا می توانم معجزه بخرم؟

مردی که گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت، از دخترک پرسید: چقدر پول داری؟

دخترک پول ها را کف دستش ریخت و به مرد نشان داد.
مرد لبخنـدی زد و گفت: آه چه جالب، فکـر می کنم این پول برای خرید معجزه برادرت کافی باشد بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت: من می خواهم برادر و والدینت را ببینم، فکر می کنم معجزه برادرت پیش من باشد

آن مرد ، دکتر|" آرمسترانگ" فوق تخصص مغز و اعصاب در شیکاگو بود.
فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرک با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت .
پس از جراحی، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم یک معجـزه واقعـی بود، می خواهم بدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم؟
دکتر لبخندی زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد .
ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ،
ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﻓﻘﻂ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﭘﺮﯾﺪﻥ
ﻋﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ . . .
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نت هاي آشفته
پاسخ
 سپاس شده توسط bahare_021 ، bahar123 ، یاسی@_@ ، سانا50 ، mobina bieber ، شاه سلطان
آگهی
#2
آاااخی عزیزم
خواهر برای داداشش جونشم میدهقیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) 1
قیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط ashkyakhee ، ashkyakhee
#3
اوخی من داداشم رو خیلی دوس دارممممممممممممممم
پاسخ
#4
عالی بود اسم ارمسترگ رو تو ی کتاب تو توئی یا من منم خوندم

این داستان تو یکی از اون دو تا کتابر بالا هست خیلی این داستانو دوست دارم
پاسخ
#5
وای گریه ام گرفت cryingcrying
خشت خشت خشت
(صدای امضا کردن)

DodgyDodgy


چی انتظار داشتی؟؟؟؟
پاسخ
#6
چه دکتر خوبی
ᄊリ 刀ムᄊ乇 キムイ乇ᄊ乇ん


قیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) 1
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م
Minioni وب ناول(رمان)زیبای *نفرین زیبا*طنز و عاشقانه
Minioni داستان_گردنبند زیبا
Science معجزه گر خاموش
  داستانی واقعی از یک دانش آموز و معلمش
  رمان بسیار زیبای {••♡دانه برف (زیبای تنها)...♡••} به قلم خودم☆
  رمان زیبا و عاشقانه و خشونت بار عوضی های لعنتی.
Rainbow رمان زیبا و جذاب نا نحس (حتما بخون)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان