انجمن های تخصصی  فلش خور
قیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: قیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) (/showthread.php?tid=65621)



قیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) - ashkyakhee - 24-10-2013

وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنید که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت می کنند فهمید برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند.
پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد.
سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد!
سارا با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و از زیر تخت، قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد، فقط 5 دلار.

بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه ای هشت ساله شود.
دخترک پاهایش را به هم می زد و سرفه می کرد ولی داروساز توجهی نمی کرد.
بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روی شیشه پیشخوان ریخت داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه می خواهی؟

دخترک جواب داد: برادرم خیلی مریض است، می خواهم معجزه بخرم

داروساز با تعجب پرسید: ببخشید؟!!

دختـرک توضیح داد: برادر کوچک من، داخل سـرش چیزی رفته و بابایم می گویـد که فقط معجـزه می تواند او را نجات دهد، من هم می خواهم معجزه بخرم، قیمتش چقدر است؟

داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولی ما اینجا معجزه نمی فروشیم .
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خیلی مریض است، بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد این هم تمام پول من است، من کجا می توانم معجزه بخرم؟

مردی که گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت، از دخترک پرسید: چقدر پول داری؟

دخترک پول ها را کف دستش ریخت و به مرد نشان داد.
مرد لبخنـدی زد و گفت: آه چه جالب، فکـر می کنم این پول برای خرید معجزه برادرت کافی باشد بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت: من می خواهم برادر و والدینت را ببینم، فکر می کنم معجزه برادرت پیش من باشد

آن مرد ، دکتر|" آرمسترانگ" فوق تخصص مغز و اعصاب در شیکاگو بود.
فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرک با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت .
پس از جراحی، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم یک معجـزه واقعـی بود، می خواهم بدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم؟
دکتر لبخندی زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد .


RE: قیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) - bahare_021 - 24-10-2013

آاااخی عزیزم
خواهر برای داداشش جونشم میدهقیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) 1


RE: قیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) - Mona Jooon - 24-10-2013

اوخی من داداشم رو خیلی دوس دارممممممممممممممم


RE: قیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) - یاسی@_@ - 07-11-2013

عالی بود اسم ارمسترگ رو تو ی کتاب تو توئی یا من منم خوندم

این داستان تو یکی از اون دو تا کتابر بالا هست خیلی این داستانو دوست دارم


RE: قیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) - سانا50 - 07-11-2013

وای گریه ام گرفت cryingcrying


RE: قیمت معجزه ( داستانی بسیار زیبا و خواندنی ) - ღღ KaYiP pRenses ღღ - 07-11-2013

چه دکتر خوبی