26-09-2013، 22:05
مردی که کمتر بهش پرداختیم مردی که برای ایران و ایرانی تلاش های فراوانی کرد اما ما کمتر از او یاد کردیم...
دیروز 20 دی سالروز شهادت امیر کبیر است ، مردی که همزمان با اروپا ، کمر به اصلاح ایران و ترقی آن بسته بود اما محافظه کاران قاجار ، کمرش را شکستند و رگش را زدند تا داغ عقب ماندگی بر پیشانی ملت ایران بماند.
تصاویر زیر ، عکس هایی از حمام فین کاشان است و امیر کبیر ، درست در همین جایی که در تصاویر می بینید ، توسط مزدوران قاجار به شهادت رسید و به رحمت الهی پیوست.
راستی چند امیر کبیر باید در این ملک قربانی شوند؟
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
محل شهادت امیر کبیر
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
کفش و لباس امیر کبیر که در باغ فین کاشان نگهداری می شود
امیری که بزرگ بود
طی حدود یك قرن و نیم كه از شهادت امیر به دست جیرهخواران و سر سپردگان طاغوت میگذرد، دوست و دشمن در ستایش از این روح آزاده و شخصیت مقتدر سخن گفتهاند. همه متفق القول اعتراف كردهاند كه "مصلحی" چنین تشنه اصلاح، "سیاستمداری" چنان شیفته استقلال و "زمامداری" چنین خیرخواه ملت، نه تنها در تاریخ دو هزار و چند ساله ایران بلكه در تاریخ جهان، كم نظیر و كمیاب است.
میرزا تقی خان امیركبیر یا میرزا محمدتقی خان امیركبیر، پسر مشهدی قربان هزاوهیی فراهانی نوه تهماسب بیك است. (مشهدی قربان طباخ اشراف آن زمان كه بعدها به طور اختصاصی طباخ آشپزخانه میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی شد). میرزا تقی خان امیركبیر در خانوادهای از طبقات پایینی ملت ایران در روستای هزاوه به دنیا آمد و با حفظ این امتیاز در دامان یكی از بهترین و اصیلترین خاندانهای آن روز ایران تربیت یافت و رشد كرد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
هزاوه در دو فرسخی شمال غربی شهرستان اراك و در مجاورت فراهان زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام قرار داشت. كربلایی محمد قربان در سلك نوكران میرزا عیسی قائم مقام بزرگ درآمد و به مقام آشپزی رسید و در زمان میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم و صدر اعظم محمدشاه مقام نظارت در آشپزخانه را احراز كرد و در اواخر عمر "قاپوچی" قائم مقام شد. حشر و نشر میرزا تقی خان با فرزندان خانواده قائم مقام از سویی و استعداد و دقت نظر امیركبیر از سوی دیگر از او شخصیتی میسازد كه نظیر آن در عصر قاجار كمتر دیده میشود. راه یافتن امیر كبیر به كلاس درس فرزندان قائم مقام در حالی كه امثال او حق تعلیم و تعلم نداشتهاند و تعبیراتی كه قائم مقام در خصوص او به كار میبرد، عظمت شخصیت امیركبیر را در همان دوران طفولیت نشان میدهد.
امیر چون به سن رشد رسید در دستگاه قائم مقام و دستگاه محمدخان زنگنه امیر نظام، وارد خدمات دولتی شد. تحریر و نویسندگی در محضر این دو شخصیت، آغاز كار امیركبیر است. بعد از مدتی لشكر نویسی در سال 1251 هجری قمری به شغل و لقب مستوفی نظام در لشكر آذربایجان منسوب و ملقب گردید. بعد از سمت استیفا به وزیر نظامی فرمانده كل قوا میرسد و بعد از مدتی با جلوس ناصرالدین شاه بر تخت، محمدتقی خان، به لقب امیركبیری، اتابكی و نائبی درآمد. در حالی كه منصب صدارت و امیر نظامی را داشت. حسادت امثال میرزا آقاخان نوری و دسایس او همراه با مهدعلیا در این هنگام علیه امیركبیر در شاه اثری نكرد و ازدواج امیر كبیر با خواهر تنی ناصرالدین شاه یعنی عزت الدوله اوضاع را كمی به نفع امیركبیر آرام كرد. امیركبیر سرگرم اصلاحات كلی شد در حالی كه مملكت سخت گرفتار طغیان ناشی از هرج و مرج اواخر دوران محمدشاه بود.
اقدامات مهم
از مهمترین اقدامات وی میتوان به موارد زیر اشاره كرد: رسیدگی به وضعیت مشوش ارتش، اصلاح امور مالیاتی، ختم غائله خراسان و قلع و قمع كردن حسین خان سالار و پیروان میرزا علی محمد شیرازی، ختم غائله مازندران كه سنگر و پناهگاه بابیان به سركردگی ملاحسین شیرویهیی و ملاحمدعلی قدوسی بود.حذف القاب و عناوین درباری، برافراشتن بیرق ایران در ممالك خارجه، تأسیس مدرسه دارالفنون، ایجاد روزنامه وقایع اتفاقیه در پنجم ربیعالثانی 1267 هـ.ق كه بعدها با عناوین روزنامه دولتی ایران و روزنامه دولت علّیه ایران و روزنامه ایران منتشر میشد، ایجاد چاپارخانه منظم، ساختن محلی برای توپ توپچیان به نام میدان توپخانه، منع رشوه و تأسیس كارخانههای مختلفی چون بلورسازی، چلواربافی، ماهوت بافی، اسلحه سازی، توپ ریزی و غیره.
آنچه همواره نام امیر كبیر را در نهضت علم و دانش ماندگار خواهد كرد، همانا تأسیس مدرسه دارالفنون به سبك جدید و استخدام معلمین و استادان خارجی است كه در كنار آنها اساتید برجسته ایران هم بودند و تدریس میكردند. گرچه بعد از تأسیس این مدرسه آنچه امیركبیر در زمان حیاتش در نظر داشت متحقق نشد و حسودان امیركبیر چون میرزا آقاخان نوری سلطه و نفوذ یافتند و اغراض و امیالشان را در این امر مهم دخالت دادند، از جمله بردن صد نفر شاگرد از شاهزادگان به نزد ناصرالدین شاه تا در این مدرسه تعلیم یابند. افسوس كه یك روز پس از عزل امیركبیر، معلمان فرنگی وارد تهران میشوند و گویی او را در حال توقیف ملاقات میكنند. میرزا آقاخان نوری با وجود آمدن معلمان از فرنگ، هنوز سعی در تعطیلی دارالفنون دارد كه ناصرالدین شاه مخالفت میكند.
فرمان قتل
سرانجام دشمنی امثال آقاخان نوری و مهدعلیا و... و نادانی ناصرالدین شاه باعث شد، امیركبیر از صدارت و تمام مشاغل دولتی بركنار و چند روز بعد به كاشان تبعید شود.*
بعد از این ، اما بدخواهان امیر و مملکت ، از پای ننشستند و حکم قتل او را از شاه گرفتند و علی خان فراش را روانه کاشان کردند تا امیر را به قتل برساند:
«چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید. و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد.»
صبح روز حادثه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
صبح روز حادثه خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعتی شاه را می آورد.امیر اما به حمام رفت . شاید خبر رسیدن خلعت را باور کرده بود. علی خان فراش که به باغ فین رسید چاپار دولتی را در کنار در حمام دید که منتظر امیر علی خان فراش دست وی را گرفت و با خود به حمام برد که وی زن امیر را از آمدنش مطلع نکند. مامورانش در دیگر حمام را مسدود کردند. امیر کبیر که از حکم قتلش مطلع شده بود ، با توجه به حقی که بر گردن علی خان داشت پرسید شما چرا مامور این کار شدید؟
امیر سپس درخواست کرد عزت الدوله را ملاقات کند و نزد وی وصیت کند اما علی خان آخرین درخواست عمر او را نپذیرفت و کار قتل را آغاز کرد: رگهای دست و پاهایش را بریدند و پس از مدتی خونریزی علی خان فراش به میر غضب اشارهای کرد.
میرغضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در غلطید دستمالی در گلویش فشرد تا جان داد.
فراش به سرعت برخاست و گفت دیگر کاری نداریم. وی و همراهانش با اسبان تند رو به تهران بازگشتند.
پیکر امیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند ولی چند ماه بعد، به اصرار همسرش عزتالدوله کالبدش را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که درب آن به سوی صحن امام حسین باز میشد به خاک سپردند.
بازتاب های داخلی و خارجی
روزنامه وقایع اتفاقیه سه روز پس از قتل امیرکبیر نوشت: «میرزا تقی خان احوال خوشی ندارد و صورت و پاهایش ورم کرده است». دو روز بعد در خبری کوچک نوشته شد: «میرزا تقی خان که سابقاً امیرنظام و شخص اول این دولت بود شب سهشنبه در کاشان وفات یافت.»
روسیه و انگلستان به شدت به قتل امیرکبیر اعتراض کردند. وزیر خارجه انگلستان نامه شدیداللحنی نوشت و حتی برای اطمینان از انعکاس درست آن، ترجمهاش را در لندن انجام داد. در این نامه آمده است:
دولت انگلیس تفاصیل این امر شنیع و وحشی منشانه را شنید... هرگاه پس از این قتل بی ترحمانه مرحوم امیر، گناهان دیگر از این قبیل صدور یابد بر دولت انگلیس لازم خواهد بود که به دقت بپرسند آیا شایسته فخر تاج انگلیس و لایق حقوق مملکت آدمی منش انگلستان است که وزیرمختار آن مقیم مملکتی باشد که در آنجا مشاهده کند ارتکاب اموری را که آن قدر مصادم انسانیت باشد.
وزارت خارجه روسیه نیز نامه اعتراضی را تسلیم مصلحت گزار ایران در سنپترزبورگ نمود که نوری را وادار به پاسخ نمود. تزار روسیه همچنین در دیدار سفیر بریتانیا مراتب «خشم و وحشت» خود را از «قتل وزیر فقید شاه» ابراز داشت و سخن موهنی نیز به زبان آورد: "ایرانیها چنان مردمیاند که نه قانون دارند و نه ایمان."
موضوع قتل امیرکبیر همچنین در مطبوعات این کشورها به طور گسترده مطرح شد.
بی نینگ انگلیسی که همراه وزیر مختار انگلیس امیر را ملاقات کرده وی را فردی درشت و تنومند و هوشمند توصیف کرده است. بی نینگ مینویسد امیر در جوانی اهل کشتی بوده و اندام قوی و درشت وی هم موید همین مطلب است.
وزیر مختار انگلیس در یکی از گزارشهایش مینویسد پول دوستی که صفت بارز ایرانیان است به هیچ وجه در امیر راهی ندارد. همه وی را فردی مورد اطمینان و غیر قابل فساد میدانستند. دکتر پلاک اتریشی مینویسد: پولهایی که به امیر میدادند و نمیگرفت همگی خرج کشتنش شد.
منابع:
سایت دانشگاه شیراز
قبله عالم. نوشته عباس امانت ترجمه حسن کامشاد
ویکی پدیا
وقایع اتفاقیه. ۵ و ۷ ربیعالاول ۱۲۶۸
دیروز 20 دی سالروز شهادت امیر کبیر است ، مردی که همزمان با اروپا ، کمر به اصلاح ایران و ترقی آن بسته بود اما محافظه کاران قاجار ، کمرش را شکستند و رگش را زدند تا داغ عقب ماندگی بر پیشانی ملت ایران بماند.
تصاویر زیر ، عکس هایی از حمام فین کاشان است و امیر کبیر ، درست در همین جایی که در تصاویر می بینید ، توسط مزدوران قاجار به شهادت رسید و به رحمت الهی پیوست.
راستی چند امیر کبیر باید در این ملک قربانی شوند؟
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
![مردی از مردان بزرگ ایران ! ( + تصاویر) 1](http://upload7.ir/images/61340185956468359823.jpg)
![مردی از مردان بزرگ ایران ! ( + تصاویر) 1](http://upload7.ir/images/71184651111129926329.jpg)
محل شهادت امیر کبیر
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
![مردی از مردان بزرگ ایران ! ( + تصاویر) 1](http://upload7.ir/images/85755464426369289186.jpg)
کفش و لباس امیر کبیر که در باغ فین کاشان نگهداری می شود
امیری که بزرگ بود
طی حدود یك قرن و نیم كه از شهادت امیر به دست جیرهخواران و سر سپردگان طاغوت میگذرد، دوست و دشمن در ستایش از این روح آزاده و شخصیت مقتدر سخن گفتهاند. همه متفق القول اعتراف كردهاند كه "مصلحی" چنین تشنه اصلاح، "سیاستمداری" چنان شیفته استقلال و "زمامداری" چنین خیرخواه ملت، نه تنها در تاریخ دو هزار و چند ساله ایران بلكه در تاریخ جهان، كم نظیر و كمیاب است.
میرزا تقی خان امیركبیر یا میرزا محمدتقی خان امیركبیر، پسر مشهدی قربان هزاوهیی فراهانی نوه تهماسب بیك است. (مشهدی قربان طباخ اشراف آن زمان كه بعدها به طور اختصاصی طباخ آشپزخانه میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی شد). میرزا تقی خان امیركبیر در خانوادهای از طبقات پایینی ملت ایران در روستای هزاوه به دنیا آمد و با حفظ این امتیاز در دامان یكی از بهترین و اصیلترین خاندانهای آن روز ایران تربیت یافت و رشد كرد.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
![مردی از مردان بزرگ ایران ! ( + تصاویر) 1](http://upload7.ir/images/33320604350520148455.jpg)
هزاوه در دو فرسخی شمال غربی شهرستان اراك و در مجاورت فراهان زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام قرار داشت. كربلایی محمد قربان در سلك نوكران میرزا عیسی قائم مقام بزرگ درآمد و به مقام آشپزی رسید و در زمان میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم و صدر اعظم محمدشاه مقام نظارت در آشپزخانه را احراز كرد و در اواخر عمر "قاپوچی" قائم مقام شد. حشر و نشر میرزا تقی خان با فرزندان خانواده قائم مقام از سویی و استعداد و دقت نظر امیركبیر از سوی دیگر از او شخصیتی میسازد كه نظیر آن در عصر قاجار كمتر دیده میشود. راه یافتن امیر كبیر به كلاس درس فرزندان قائم مقام در حالی كه امثال او حق تعلیم و تعلم نداشتهاند و تعبیراتی كه قائم مقام در خصوص او به كار میبرد، عظمت شخصیت امیركبیر را در همان دوران طفولیت نشان میدهد.
امیر چون به سن رشد رسید در دستگاه قائم مقام و دستگاه محمدخان زنگنه امیر نظام، وارد خدمات دولتی شد. تحریر و نویسندگی در محضر این دو شخصیت، آغاز كار امیركبیر است. بعد از مدتی لشكر نویسی در سال 1251 هجری قمری به شغل و لقب مستوفی نظام در لشكر آذربایجان منسوب و ملقب گردید. بعد از سمت استیفا به وزیر نظامی فرمانده كل قوا میرسد و بعد از مدتی با جلوس ناصرالدین شاه بر تخت، محمدتقی خان، به لقب امیركبیری، اتابكی و نائبی درآمد. در حالی كه منصب صدارت و امیر نظامی را داشت. حسادت امثال میرزا آقاخان نوری و دسایس او همراه با مهدعلیا در این هنگام علیه امیركبیر در شاه اثری نكرد و ازدواج امیر كبیر با خواهر تنی ناصرالدین شاه یعنی عزت الدوله اوضاع را كمی به نفع امیركبیر آرام كرد. امیركبیر سرگرم اصلاحات كلی شد در حالی كه مملكت سخت گرفتار طغیان ناشی از هرج و مرج اواخر دوران محمدشاه بود.
اقدامات مهم
از مهمترین اقدامات وی میتوان به موارد زیر اشاره كرد: رسیدگی به وضعیت مشوش ارتش، اصلاح امور مالیاتی، ختم غائله خراسان و قلع و قمع كردن حسین خان سالار و پیروان میرزا علی محمد شیرازی، ختم غائله مازندران كه سنگر و پناهگاه بابیان به سركردگی ملاحسین شیرویهیی و ملاحمدعلی قدوسی بود.حذف القاب و عناوین درباری، برافراشتن بیرق ایران در ممالك خارجه، تأسیس مدرسه دارالفنون، ایجاد روزنامه وقایع اتفاقیه در پنجم ربیعالثانی 1267 هـ.ق كه بعدها با عناوین روزنامه دولتی ایران و روزنامه دولت علّیه ایران و روزنامه ایران منتشر میشد، ایجاد چاپارخانه منظم، ساختن محلی برای توپ توپچیان به نام میدان توپخانه، منع رشوه و تأسیس كارخانههای مختلفی چون بلورسازی، چلواربافی، ماهوت بافی، اسلحه سازی، توپ ریزی و غیره.
آنچه همواره نام امیر كبیر را در نهضت علم و دانش ماندگار خواهد كرد، همانا تأسیس مدرسه دارالفنون به سبك جدید و استخدام معلمین و استادان خارجی است كه در كنار آنها اساتید برجسته ایران هم بودند و تدریس میكردند. گرچه بعد از تأسیس این مدرسه آنچه امیركبیر در زمان حیاتش در نظر داشت متحقق نشد و حسودان امیركبیر چون میرزا آقاخان نوری سلطه و نفوذ یافتند و اغراض و امیالشان را در این امر مهم دخالت دادند، از جمله بردن صد نفر شاگرد از شاهزادگان به نزد ناصرالدین شاه تا در این مدرسه تعلیم یابند. افسوس كه یك روز پس از عزل امیركبیر، معلمان فرنگی وارد تهران میشوند و گویی او را در حال توقیف ملاقات میكنند. میرزا آقاخان نوری با وجود آمدن معلمان از فرنگ، هنوز سعی در تعطیلی دارالفنون دارد كه ناصرالدین شاه مخالفت میكند.
فرمان قتل
سرانجام دشمنی امثال آقاخان نوری و مهدعلیا و... و نادانی ناصرالدین شاه باعث شد، امیركبیر از صدارت و تمام مشاغل دولتی بركنار و چند روز بعد به كاشان تبعید شود.*
بعد از این ، اما بدخواهان امیر و مملکت ، از پای ننشستند و حکم قتل او را از شاه گرفتند و علی خان فراش را روانه کاشان کردند تا امیر را به قتل برساند:
«چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید. و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد.»
صبح روز حادثه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
![مردی از مردان بزرگ ایران ! ( + تصاویر) 1](http://upload7.ir/images/59546341197732033980.jpg)
صبح روز حادثه خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعتی شاه را می آورد.امیر اما به حمام رفت . شاید خبر رسیدن خلعت را باور کرده بود. علی خان فراش که به باغ فین رسید چاپار دولتی را در کنار در حمام دید که منتظر امیر علی خان فراش دست وی را گرفت و با خود به حمام برد که وی زن امیر را از آمدنش مطلع نکند. مامورانش در دیگر حمام را مسدود کردند. امیر کبیر که از حکم قتلش مطلع شده بود ، با توجه به حقی که بر گردن علی خان داشت پرسید شما چرا مامور این کار شدید؟
امیر سپس درخواست کرد عزت الدوله را ملاقات کند و نزد وی وصیت کند اما علی خان آخرین درخواست عمر او را نپذیرفت و کار قتل را آغاز کرد: رگهای دست و پاهایش را بریدند و پس از مدتی خونریزی علی خان فراش به میر غضب اشارهای کرد.
میرغضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در غلطید دستمالی در گلویش فشرد تا جان داد.
فراش به سرعت برخاست و گفت دیگر کاری نداریم. وی و همراهانش با اسبان تند رو به تهران بازگشتند.
پیکر امیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند ولی چند ماه بعد، به اصرار همسرش عزتالدوله کالبدش را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که درب آن به سوی صحن امام حسین باز میشد به خاک سپردند.
بازتاب های داخلی و خارجی
روزنامه وقایع اتفاقیه سه روز پس از قتل امیرکبیر نوشت: «میرزا تقی خان احوال خوشی ندارد و صورت و پاهایش ورم کرده است». دو روز بعد در خبری کوچک نوشته شد: «میرزا تقی خان که سابقاً امیرنظام و شخص اول این دولت بود شب سهشنبه در کاشان وفات یافت.»
روسیه و انگلستان به شدت به قتل امیرکبیر اعتراض کردند. وزیر خارجه انگلستان نامه شدیداللحنی نوشت و حتی برای اطمینان از انعکاس درست آن، ترجمهاش را در لندن انجام داد. در این نامه آمده است:
دولت انگلیس تفاصیل این امر شنیع و وحشی منشانه را شنید... هرگاه پس از این قتل بی ترحمانه مرحوم امیر، گناهان دیگر از این قبیل صدور یابد بر دولت انگلیس لازم خواهد بود که به دقت بپرسند آیا شایسته فخر تاج انگلیس و لایق حقوق مملکت آدمی منش انگلستان است که وزیرمختار آن مقیم مملکتی باشد که در آنجا مشاهده کند ارتکاب اموری را که آن قدر مصادم انسانیت باشد.
وزارت خارجه روسیه نیز نامه اعتراضی را تسلیم مصلحت گزار ایران در سنپترزبورگ نمود که نوری را وادار به پاسخ نمود. تزار روسیه همچنین در دیدار سفیر بریتانیا مراتب «خشم و وحشت» خود را از «قتل وزیر فقید شاه» ابراز داشت و سخن موهنی نیز به زبان آورد: "ایرانیها چنان مردمیاند که نه قانون دارند و نه ایمان."
موضوع قتل امیرکبیر همچنین در مطبوعات این کشورها به طور گسترده مطرح شد.
بی نینگ انگلیسی که همراه وزیر مختار انگلیس امیر را ملاقات کرده وی را فردی درشت و تنومند و هوشمند توصیف کرده است. بی نینگ مینویسد امیر در جوانی اهل کشتی بوده و اندام قوی و درشت وی هم موید همین مطلب است.
وزیر مختار انگلیس در یکی از گزارشهایش مینویسد پول دوستی که صفت بارز ایرانیان است به هیچ وجه در امیر راهی ندارد. همه وی را فردی مورد اطمینان و غیر قابل فساد میدانستند. دکتر پلاک اتریشی مینویسد: پولهایی که به امیر میدادند و نمیگرفت همگی خرج کشتنش شد.
منابع:
سایت دانشگاه شیراز
قبله عالم. نوشته عباس امانت ترجمه حسن کامشاد
ویکی پدیا
وقایع اتفاقیه. ۵ و ۷ ربیعالاول ۱۲۶۸