30-08-2014، 16:06
پسر : ضعیفـﮧ دلمون برات تنگ شده بود " اومدیم زیارتت کنیم!
دختر:تو بـآز گفتے ضعیفـﮧ ؟
پسر:خب منزل بگم چطوره ؟
دختر:وآآآے از دست تو !!
پسر:بـآشـﮧ بـآشـﮧ ویکتوریـآ خوبـﮧ ؟
دختر:اه اصلـآ بـآهـآت قهرم!!
پسر:بـآشـﮧ بـآبـآ" تو عزیز منے خوب شد؟ آشتے؟
دختر:آشتے " رآستے گفتے دلت چے شده؟؟
پسر:دلم!؟ آهـآ از دیشب تـآ حالـآ یکم پیچ میده!!
دختر:واقعـآ کـﮧ!
پسر:خب چیـﮧ ؟ نمیگم مریضم اصلـآ" خوبـﮧ ؟
دختر:لوووووس!!
پسر:اے بـآبـآ ضعیفـﮧ اگـﮧ اینبـآر قهر کنے نازکش ندآارے ها!!
دختر:بـآزم گفت ایـن کلمه رو. . .!!
پسر:خب تقصیر خودتـﮧ میدونے اونـآیے رو کـﮧ دوست دآرم اذیت میکنم "
هے نقطه ضعف میدے دستم.
دختر:مـن از دست تو چیکـآر کنم؟؟
پسر:شکر خدآ . . .! دلم پیچ میخورد چون تو تب و تـآب ملـآقـآت تو بودم " لیلے قرن 21 مـن
دختر:چـﮧ دل قشنگے دآرے تو چقد بـﮧ سادگے دلت حسودیم میشـﮧ
پسر:صفـآے وجودت خـآنومم.
دختر:میدونے دلم تنگـﮧ برآے اونهمـﮧ پیـآده روے هـآمون؟
برآے سرک کشیدن تو مغـآزه کتـآب فروشے و ورق زدن کتـآبـآ " برآے بوے کـآغذ
برآے شونـﮧ بـﮧ شونـﮧ بـآهـآت رآه رفتنو دیدن نگـآه حسرت بـآر بقیـﮧ " آخـﮧ هیچ زنے مردے مثل مـن ندآره.
پسر:میدونم میدونم منم دلم تنگـﮧ " برآے دیدن آسمون تـــو چشمـآے تـو
برآے بستنیهـآے شـآتوتے کـﮧ بـآ هم میخوردیم
دختر:تو بـآز گفتے ضعیفـﮧ ؟
پسر:خب منزل بگم چطوره ؟
دختر:وآآآے از دست تو !!
پسر:بـآشـﮧ بـآشـﮧ ویکتوریـآ خوبـﮧ ؟
دختر:اه اصلـآ بـآهـآت قهرم!!
پسر:بـآشـﮧ بـآبـآ" تو عزیز منے خوب شد؟ آشتے؟
دختر:آشتے " رآستے گفتے دلت چے شده؟؟
پسر:دلم!؟ آهـآ از دیشب تـآ حالـآ یکم پیچ میده!!
دختر:واقعـآ کـﮧ!
پسر:خب چیـﮧ ؟ نمیگم مریضم اصلـآ" خوبـﮧ ؟
دختر:لوووووس!!
پسر:اے بـآبـآ ضعیفـﮧ اگـﮧ اینبـآر قهر کنے نازکش ندآارے ها!!
دختر:بـآزم گفت ایـن کلمه رو. . .!!
پسر:خب تقصیر خودتـﮧ میدونے اونـآیے رو کـﮧ دوست دآرم اذیت میکنم "
هے نقطه ضعف میدے دستم.
دختر:مـن از دست تو چیکـآر کنم؟؟
پسر:شکر خدآ . . .! دلم پیچ میخورد چون تو تب و تـآب ملـآقـآت تو بودم " لیلے قرن 21 مـن
دختر:چـﮧ دل قشنگے دآرے تو چقد بـﮧ سادگے دلت حسودیم میشـﮧ
پسر:صفـآے وجودت خـآنومم.
دختر:میدونے دلم تنگـﮧ برآے اونهمـﮧ پیـآده روے هـآمون؟
برآے سرک کشیدن تو مغـآزه کتـآب فروشے و ورق زدن کتـآبـآ " برآے بوے کـآغذ
برآے شونـﮧ بـﮧ شونـﮧ بـآهـآت رآه رفتنو دیدن نگـآه حسرت بـآر بقیـﮧ " آخـﮧ هیچ زنے مردے مثل مـن ندآره.
پسر:میدونم میدونم منم دلم تنگـﮧ " برآے دیدن آسمون تـــو چشمـآے تـو
برآے بستنیهـآے شـآتوتے کـﮧ بـآ هم میخوردیم
برآے خونـﮧ اے کـﮧ توے خیال سـآختـﮧ بودیم و مـن مردش بودم
دختر: یـآتـﮧ همیشـﮧ بـﮧ مـن میگفتے خـآتون ؟
پسر:آره یـآدمـﮧ آخـﮧ تو منو یـآد دخترهـآے ابرو کمون قـآجرے میندآختے !!
دختر : ولے مـن کـﮧ بور بودم
پسر : بـآشـﮧ فرقے نمیڪنـﮧ .
دختر : آخ چـﮧ روزهـآے بود دلم برآے دستاے مردونت کـﮧ تو دستـآم گره میخورد تنگ شده مجنون مـن.
پسر:. . .
دختر:چت شد؟ چرآچیزے نمیگے ؟
پسر:. . .
دختر:نگـآه کـن ببینم. . .!منو نگـآه کن .
پسر : . . .
دختر : الهے بمیرم چشـآت چرآ نمنـآک شده ؟ الهے فدآت بشم .
پسر : خدآ نـکـنـﮧ ( هق هق گریـﮧ )
دختر:چرآ گریه میکنے؟!
پسر:چرآ نـکـنم؟ هــــآ ؟
دختر: مـن دوست ندآرم مرد مـن گریـﮧ کنـﮧ .. جلوے این همـﮧ" آدم بخند دیگـﮧ بخند زود بـآش
پسر:وقتے دستـآتو کم دآرم چطور بخندم ؟ کے اشکـآمو کنـآر بزنـﮧ کـﮧ گریـﮧ نکنم؟
دختر: اگـﮧ گریـﮧ کنے منم گریـﮧ میکنمـآآآ
پسر : بـآشـﮧ ... بـآشـﮧ .. تسلیم .. ولے نمیتونم بخندم .
دختر : آفریـن حالـآ بگو ببینم کادو ولنتایـن چے برآم خریدے؟!
پسر : تو کـﮧ میدونے مـن از این لوس بازیـآ خوشم نمیـآد ولے امسـآل برآت کادوے خوبے آوردم.
دختر : چے ؟ زود بـآش آب از لب و لوچه ام آویزون شد
پسر : ....
دختر : بـآز دوبـآره سـآکت شدے؟!
پسر : برآت کـآدو ( هق هق گریـﮧ ) یک دستـﮧ گل گلـآیل !
یک شیشـﮧ گلـآب
پسر:آره یـآدمـﮧ آخـﮧ تو منو یـآد دخترهـآے ابرو کمون قـآجرے میندآختے !!
دختر : ولے مـن کـﮧ بور بودم
پسر : بـآشـﮧ فرقے نمیڪنـﮧ .
دختر : آخ چـﮧ روزهـآے بود دلم برآے دستاے مردونت کـﮧ تو دستـآم گره میخورد تنگ شده مجنون مـن.
پسر:. . .
دختر:چت شد؟ چرآچیزے نمیگے ؟
پسر:. . .
دختر:نگـآه کـن ببینم. . .!منو نگـآه کن .
پسر : . . .
دختر : الهے بمیرم چشـآت چرآ نمنـآک شده ؟ الهے فدآت بشم .
پسر : خدآ نـکـنـﮧ ( هق هق گریـﮧ )
دختر:چرآ گریه میکنے؟!
پسر:چرآ نـکـنم؟ هــــآ ؟
دختر: مـن دوست ندآرم مرد مـن گریـﮧ کنـﮧ .. جلوے این همـﮧ" آدم بخند دیگـﮧ بخند زود بـآش
پسر:وقتے دستـآتو کم دآرم چطور بخندم ؟ کے اشکـآمو کنـآر بزنـﮧ کـﮧ گریـﮧ نکنم؟
دختر: اگـﮧ گریـﮧ کنے منم گریـﮧ میکنمـآآآ
پسر : بـآشـﮧ ... بـآشـﮧ .. تسلیم .. ولے نمیتونم بخندم .
دختر : آفریـن حالـآ بگو ببینم کادو ولنتایـن چے برآم خریدے؟!
پسر : تو کـﮧ میدونے مـن از این لوس بازیـآ خوشم نمیـآد ولے امسـآل برآت کادوے خوبے آوردم.
دختر : چے ؟ زود بـآش آب از لب و لوچه ام آویزون شد
پسر : ....
دختر : بـآز دوبـآره سـآکت شدے؟!
پسر : برآت کـآدو ( هق هق گریـﮧ ) یک دستـﮧ گل گلـآیل !
یک شیشـﮧ گلـآب
یک بغض طولـآنے آوردم
تڪ عروس گورستـآن
شنبه هـآ دیگـﮧ خیابونـآ بدون تو صفایے نداره .
اینجـآ کنـآر خونـﮧ ے ابدیت میشینم و فـآتحـﮧ میخونم
نـﮧ " اشک و فـآتحـﮧ
نـﮧ " اشک ودلتنگے و فـآتحـﮧ
نـﮧ " اشڪ و دلتنگے و فـآتحـﮧ و خاطرآت نـﮧ چندآن دور
اما نـﮧ ... خـآتون مـن و تو خیلے وقتـﮧ کـﮧ ...
آرآم بخوآب بانوے کوچ کرده ے مـن ...
دیگـﮧ نگرآن قرص هـآے نخوردم " لبـآس هاے اُتو نکشیدم " صورت پف کرده آم از بیخوآبیم نبآش
نگرآن خیره شدن مردم بـﮧ اشکهـآے مـن نباش
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگـﮧ بخندم.