باسلام بیایید داستان عاشقانه ی درست کنیم من میگویم وادامه ی ان را شما بگویید
پسرک تازگیادختر زیبا دیده بود اما
کسی نظر نمیده
پسرک تازگیادختر زیبا دیده بود اما
کسی نظر نمیده
|
بیاتو سرگمی بیایی دیگه بیرون نمیری انقد باحاله |
||||||||
باسلام بیایید داستان عاشقانه ی درست کنیم من میگویم وادامه ی ان را شما بگویید
پسرک تازگیادختر زیبا دیده بود اما کسی نظر نمیده
19-07-2013، 18:14
نمی توانست به او بگوید شاید غرورش نمی گذاشت شاید
19-07-2013، 18:18
فکر میکرد که اگر به او ابراز علاقه کند دخترک او را ترک میکنم ولی باز هم
19-07-2013، 18:27
عاشقانه نگاهش میکرد نمی توانست هیچ طور فراموشش کندروزی دلش را زد به دریاو
21-07-2013، 16:25
گفت شاید اگر..............
21-07-2013، 22:58
به او بگویم ناراحت نشود دخترک حالا در خانه ی انها بود و در هال با ماد پسر گرم گرفته بود پسر از داخل اتاقش داد کشید:عسل لطفا ب اتاق من بیا وقتی عسل وارد اتاق سام شد پسر دستش را کشید و او را در اغوش کشید و گفت تو همیشه عشق من بودی دخترک دستانش را روی صورت پسر گذاشت و لبهایش را روی لبهای او وقتی ان دو از اتاق بیرون رفتند ماد سام خیلی متعجب به سام خیره شد و گفت :سام رژلب زدی؟؟؟سام دست و پایش را گم کرده بود جای رژ لب عسل روی لب های او مانده بود...
21-07-2013، 23:38
سام به مادرش گفت مابه بیرون میرویم برای گردش اما سام وعسل............
21-07-2013، 23:39
گفت نه حساسیت دارم عسل رفت وسام نگاهش کرد از اون روز به بعد باهم رابطه ی خوبی داشتن تا.......
21-07-2013، 23:40
اینکه روزی سام به عسل گفت اسم واقعی من عرفان است
22-07-2013، 0:00
عسل ناراحت شد ورفت
| ||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|