01-10-2013، 16:36
جنگ جهانی دوم بزرگترین و پرتلفاتترین جنگ در تاریخ جهان است. آلمان در ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد، این تاریخ متداول آغاز جنگ جهانی دوم در غرب است. منابع دیگر حمله ژاپن به چین را در ۷ ژوئیه، ۱۹۳۷، آغاز جنگ میدانند، و همچنین حمله ژاپن به منچوری که در ۱۹۳۱ انجام شده بود نیز به نوعی یکی از مقدمات جنگ جهانی دوم بود.
دلایل آغاز جنگ
جنگ جهانی دوم به دلایل بسیاری آغاز شد. بعضی از اصلی تربن آنها، بحران اقتصادی و تورم و درخواست غرامت جنگی از جمهوری وایمار آلمان پس از جنگ جهانی اول، و رکود اقتصادی و نیاز ژاپن به مواد اولیه بود که باعث ظهور و رواج اندیشه فاشیسم و ملی گرایی، ظهور اندیشه دیکتاتوری و محدود کردن فکر و اندیشه شد.
جنگ جهانی اول به پایان رسید، اما نظام سرمایهداری اروپا جنگ دیگری را آبستن بود. سرمایهداری اروپا از بازارهای پس از جنگ فربه شده بود. تنها چند ماه پس از جنگ جهانی اول بود که شوراهای انقلابی کارگری به ویژه در آلمان پدید آمده و شدیداً طبقهٔ حاکم را نگران کرده بودند. به همین خاطر طبقهٔ حاکم آلمان به تسلیح میلشیای ارتجاعی همت گمارد تا «خطر» انقلاب را برطرف کرده و بتواند انقلاب روسیه را از حمایت کارگران اروپا محروم نماید. شوراهای انقلابی کارگری درهمکوبیده شدند و بحران اقتصادی بر جای ماند تا این که در سال ۱۹۲۹ میزان بیکاری به درجهای بیسابقه رسید. اشتهای استعماری قدرتهای بزرگ سرمایهداری و رقابتهایشان هم در این زمان به شدت تقویت شده بودند. دو اتفاق مهم آتش اولیه جنگ جهانی دوم را برافروخت، حمله ژاپن به چین (ژوئیه ۱۹۳۷)و اشغال لهستانتوسط آلمان (سپتامبر ۱۹۳۹). کشورهای درگیر جنگ جهانی دوم دو گروه بودند که به نام متفقین و متحدین شناخته میشوند.
پیش زمینه جنگ در آلمان
پس از جنگ جهانی اول، متفقین برای جلوگیری از وقوع جنگ بزرگ دیگری معاهده ورسای را پیشنهاد دادند. سختترین قسمت این معاهده در مورد آلمان بود. متفقین این کشور را به خاطر شروع جنگ مقصر شناختند و در این معاهده در قبال صلح، از آن غرامت جنگی و سرزمین مطالبه کردند. جمهوری وایمار، دولتی که پس از فرار قیصر ویلهلم، امپراطور آلمان در این کشور تشکیل شده بود به ناچار برای انعقاد صلح با متفقین این پیمان را امضا کردند. طبق این پیمان، مردم آلمان به خاطر شروع جنگ مقصر شناخته شدند و باید غرامتی حدود صد میلیارد دلار (در آن زمان) می پرداختند. همچنین معاهده اندازهٔ ارتش آلمان را به صد هزار نفر کاهش داد، تمام زیر دریاییها و ناوهای قدرتمند جنگی (بجز شش فروند) آلمان به متفقین تحویل داده شد و آلمان دیگر حق ساخت هواپیما و تانک و دیگر جنگ افزار تهاجمی را نداشت. به جز آن مستعمرات آلمان در آفریقا، چین و حوزهٔ اقیانوس آرام، گرفته شد. ایالات آلزاس و لورن آلمان که زمانی به فرانسه تعلق داشتند به این کشور باز پس داده شدند و اراضی وسیعی از آلمان به لهستان واگزار شد. و از همه مهم تر راین لند، اراضی حاصلخیز غرب رود راین برای ۵۰ سال به متفقین سپرده شد.
بسیاری از این نواحی، نواحی حاصلخیز، کانه خیز و صنعتی آلمان بود. یک تاریخدان میگوید:
معاهده ورسای حدود سیزده درصد قلمرو پیش از جنگ آلمان، ده درصد جمعیتش، هفتاد و پنج درصد کانههای آهن آن و بیست و پنج درصد باکیفیتترین معادن ذغال سنگ آن را گرفت. [۱][۲] در آلمان چهار میلیون نفر بیکار بودند و از آن جایی که این کشور مستعمرهنداشت، نمیتوانست محصولاتش را به فروش برساند. هیتلر سال ۱۹۲۵ در کتابی به نام نبرد من (Mein Kampf) اعلام کرد که باید در فکر «فضایی برای حفظ موجودیت نژادژرمن» بود و باید برای این مهم «به شرق نگریست». او سپس برای به دست آوردن بازارهای جدید برای محصولات آلمانی مسئلهٔ نابودی «یهودیت – بلشویسم» را مطرح نمود. این کار باعث شد که شرکتها و کارخانه جات بزرگ آلمانی از قبیل زیمنس، بایر، کروپ یا بُش که از نظرات هیتلر پشتیبانی کردند، صندوقهای نازیسم را پر از پول و امکانات کردند. و همچنین کارفرمای فولادسازی تیسن ۱۰۰ هزار مارک طلا به نازیها داد و هیتلر سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید. ورث در کتابی که سال ۱۹۶۴ به نام (روسیه در جنگ، از استالینگراد تا برلین)، منتشر نمود، چنین نوشت: «مبارزه با بلشویسم جهانی هدف اصلی سیاست آلمان بود.» هیتلر سال۱۹۳۹ به تاریخدانی به نام کارل بورکهاردت گفت: «هر چه من در نظر دارم برضد شوروی است. اگر غرب آن قدر احمق است تا این موضوع را بفهمد، من مجبورم با روسها سازش کنم تا غرب را به صورت نظامی شکست دهم و سپس تجدید قوا کرده و اتحاد شوروی را نابود نمایم.» عملاً غرب در سال ۱۹۴۰ از پای درآمد و هیتلر یک سال بعد علیه شوروی وارد عمل شد.
رهبران جنگ
متحدین
آدولف هیتلر
آدولف هیتلر (متولد ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در اتریش) بنیانگذار آلمان نازی بود، پدرش آلویس هیتلر یک کارمند پایین رتبۀ گمرک و مادرش کلارا هیتلر دومین دخترعموی آلویس بود، پدر او فردی معتقد به امپراتوری اتریش-مجار بود در حالی که هیتلر خود و اتریش را متعلق به آلمان وامپراتوری روم باستان میدانست، در سال ۱۹۰۷ مادر هیتلر بر اثر یک سرطان سینه دردناک درگذشت آدولف در سال ۱۹۲۱ وارث یک ارث کلان از طرف یکی از اقوامش (خاله یا عمه) شد او در جریان جنگ جهانی نیز یکی از داوطلبان جنگ برای ارتش آلمان شدهبود پس ازجنگ جهانی اول نتیجه جنگ جهانی اول برای آلمان شکستی فاجعه بار بود. کشورهای پیروزمند در عهدنامه ورسای شرایطی بسیار سخت و خفت بار را به این کشور تحمیل کردند.با شکست رایش دوم در جنگ جهانی اول، در آلمان جمهوری وایمار تشکیل شده بود. پس از جنگ جهانی اول آلمان در بحران غرق بود. در جامعهای که لایههای گسترده مردم با بی کاری و فقر روبرو بودند هیتلر مانند بسیاری از هم نسلان خود، تسلیم آلمان را رد میکرد و شکست آلمان را نتیجه اتحاد یهودیان و کمونیستها میدانست و خواهان جبران آن بود.هیتلر مرام سیاسی خود را به روشنی در کتاب نبرد من تشریح کردهاست. به عقیده او نژادهای پست مانند گیاهان هرز هستند، که باعث خراب شدن گیاهان سالم میشوند، همچنین از یهودیان آن زمان به عنوان کسانی که دزدی، ثروت اندوزی، آلودگی و فساد را رواج میدادند یاد میکند، از نظر هیتلر افراد برتر حق دارند که برای رسیدن به جهانی آبادتر تمام اقوام و ملتهای پست و غیر اصیل را به خدمت گیرند اِوا براون، معشوقه آدولف هیتلر و برای مدتی کوتاه همسر او بود. هرچند آدولف هیتلر مایل نبود مردم به رابطه او با اوا براون پیببرند، زیرا عقیده داشت که محبوبیت او در میان زنان جوان «کمرنگ» میشود آدولف هیتلر، از مشروبات الکلی استفاده نمیکرد و سیگار نمیکشید او همچنین گیاهخوار بود و از خوردن غذاهای حاوی گوشت حیوانات پرهیز میکرد آدولف هیتلر به موسیقی ریشارد واگنر، آهنگساز یهودیستیز آلمانی «عشق میورزید» پس از اینان هیتلر در سال ۱۹۳۲ در یک همه پرسی و با پیروز شدن حزب نازی به صدر اعظمی آلمان نازی رسید او پس از چند سال صدر اعظمی و اقداماتی از قبیل پیمان ضدکمونیسم و رابطه با برخی اعراب و سردی روابط با بریتانیا در سال ۱۹۳۹ با حملۀ ناگهانی به لهستان آتش جنگ جهانی دوم را بر افروخت.
بنیتو موسیلینی
هیروهیتو
متفقین
وینستون چرچیل
ژوزف استالین
فرانکلین روزولت
شارل دوگل
چیانگ کایشک
جنگ در اروپا
جنگ جهانی دوم دراروپا: آبی: مناطق محور – سرخ: مناطق متفقین – سبز: شوروی قبل از ورود به جنگ
آلمان نازی در ساعت “۴:۴۵ بامداد ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد، که طبق توافق قبلی بخشی از آنجا را شوروی از آن خود نمود. این تاریخ متداول آغاز جنگ جهانی دوم در غرب میباشد. در پی این با اعلان جنگ کشورهای انگلیس، فرانسه و بلژیک به آلمان جنگ جهانی دوم آغاز گشت.اما این کشورها دفاع را بر حمله ترجیح دادند و به ایجاد خطوط دفاعی مستحکم در مقابل قوای آلمان پرداختند.
آلمان سپس به کشورهای بلژیک، نروژ و هلند حمله کرد و بدین ترتیب راه جدیدی برای ورود به فرانسه از طریق بلژیک ایجاد گردید. ارتش فرانسه و انگلستان که گمان میکردند آلمان مانند جنگ جهانی اول از طریق بلژیک قصد حمله دارد تمام نیروهایشان را به آن منطقه فرستادند اما هیتلر که این موضوع را فهمیده بود تصمیم به هجوم از طریق جنگلهای آردن در فرانسه نمود و سپس از طریق عملیات قوس بزرگ نیروهای متفقین را در سواحل دانکرک محاصره کرد ولی او به دلایلی که هنوز هم مبهم مانده دستور توقف پیشروی را برای ۴۸ساعت صادرکرد.
این کار باعث شد تا متفقین با تلفاتی بسیار کمتر از حد انتظار بتوانند خود را به سواحل انگلستان برسانند.نتیجه این عقب نشینی آن بود که عملاً فرانسه بی دفاع شده و آلمان با کمترین تلفات بتواند این کشور را اشغال کند.اما آنها بدلیل اینکه میخواستند فرانسویان در پی آزادی کشورشان نباشند تصمیم گرفتند بخشی از خاک این کشور را به عنوان فرانسه آزاد که پایتخت آن ویشی بود قرار دهند.
بعد از شکست فرانسه موسولینی رهبر ایتالیا برای آنکه سهمی در غنایم جنگی آلمان داشته باشد در یک سخنرانی به متفقین اعلان جنگ کرد.این در حالی است که ایتالیا ارتش ضعیفی داشت به طوریکه در پیشروی هایش به یونان و شمال آفریقا شکست خورد و آلمان را وادار کرد تا یونان را تصرف کرده بخشی از نیروهایش را برای کمک به این کشور وارد شمال آفریقا تحت فرماندهی ژنرال اروین رومل کند.
هیتلر بعد از این حمله برق آسا تصمیم به تصرف انگلستان بدون درگیری گرفت.او گمان میبرد انگلستان که اکنون تنها شده بود را بتواند بدون جنگ کردن تصرف کند برای همین به چرچیل طی نامه ای گفت(اگر بریتانیا اکنون تسلیم شود شدت عمل کمتری را در برابر آن کشور به کار میگیرد)).اما چرچیل این درخواست را رد کرد. هیتلر خشمگینانه در پی پیاده کردن نیرو در آنجا شد.به همین دلیل نبرد بریتانیارا آغاز کرد اما سرانجام نیز با مقاومت انگلستان مجبور به عقب نشینی از خواسته اش شد و تصمیم به ادامه پیشروی اش به شرق یا همان شوروی گرفت.
روز ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ عملیاتی با نام رمز بارباروسا آغاز گشت. سه میلیون سرباز ارتش هیتلری (Wehrmacht) وارد شوروی شدند.آلمان با لشگرهایش به سه نقطه شوروی همزمان حمله کرد.این سه جبهه عبارتند از:لنینگراد(سنت پترزبورگ)در شمال، مسکو در مرکز وکیف(پایتخت اوکراین)در جنوب
این در حالی است که هیتلر هنوز اعلان جنگ به استالین نکرده بود.در نتیجه روسها به کلی غافلگیر شدند و آلمان توانست به سرعت خود را به مناطقی که از قبل انتخاب کرده بود برساند.آنها کیف را اشغال کرده و لنینگراد را به خود محاصره در آوردند و در حال نزدیک شدن به مسکو بودند.پس از این وقایع بود که روزنامه آمریکایی نیویورک پست در شماره ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ نوشت:«باید معجزهای به بزرگی نازل شدن انجیل روی دهد تا ارتش سرخ بتواند در مدت کوتاهی از یک شکست کامل رهایی یابد.»اما پس از مدتی شرایط به کلی تغییر کرد.
ورماخت(نیروی زمینی ارتش آلمان)قرار بود شوروی را در عرض چهار ماه به زانو در آورد اما به دلیل مقاومت روسها جنگ ادامه پیدا کرده و وارد زمستان شد و آلمانیها برای زمستانهای سخت شوروی(که گاهی دمایش به منفی چهل درجه نیز میرسید)فاقد تجهیزات لازم بودند.به همین دلیل روسها که به این آب و هوا عادت داشتند توانستند مسکو را از سقوط حتمی نجات داده و ورماخت را دویست کیلومتر از مسکو عقب برانند.
در همین زمان ژاپن که از متحدان هیتلر بود دست به حمله غافلگیر کننده ای به پایگاه آمریکا در بندر پرل هاربر زد و باعث شد آمریکا نیز وارد جنگ با متحدین شود.این برای متفقین یک امتیاز ارزشمند بود چون آمریکا ارتش بسیار قوی داشت و میتوانست به روسها که توانایی مقابله با آلمان را نداشتند کمک زیادی بکند.
هیتلر بعد از عقب نشینی از مسکو حمله ای دیگر را سازمان دهی میکند اما قبل از آن نیروهایش را مجهز به تجهیزات مخصوص زمستان کرد تا به سرنوشتی مشابه حمله به مسکو دچار نشوند.او دوباره حمله ای را به سه جبهه طراحی کرد که به ترتیب عبارتند از:استالینگراد در جنوب، میادین نفتی قفقاز در نزدیکی ایران و منطقه خاور میانه از طریق پیشروی رومل در شمال آفریقا.
اگرچه روسها توانسته بودند کمی آلمانیها را عقب برانند اما هنوز توانایی مقابله با سربازان زبده هیتلری که قبل از این در حمله به کشورهایی نظیر لهستان و بلژیک نیز شرکت داشته و تجارب زیادی کسب کرده بودند را نداشتند.برای همین آلمانیها توانستند پیروزیهای دیگری را نیز بدست بیاورند.آنها منطقه قفقاز را که برای روسها اهمیت فراوانی داشت تصرف کرده و خود را به استالینگرادرساندند.همچنین ارتش رومل نیز در آفریقا موفقیتهای زیادی کسب کرده بود.
کمی بیش از یک ماه بعد، در ژوئیه، ارتش آلمان در مقابله با ارتش سرخ ۲۰۰ هزار کشته داد و این تعداد ۴ برابر کل کشتهشدگان این ارتش در حملاتش در غرب بین سالهای ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ بود. در سال ۱۹۴۲ نبرد استالینگراد ۳۳۰ هزار سرباز آلمانی را کنار زد، در سال۱۹۴۳ ارتش هیتلری ۵۰۰ هزارنفر را در نبرد کورسک معروف به نبرد تانکها از دست داد. نخبگان وافن اساس در این زمان به کلی نابود شدند. ارتش سرخ موفق گردید که ۶۰۷ لشکر از ۷۸۳ لشکر هیتلری را در تمام جبهههای جنگ نابود نماید.
سربازان آلمانی در نبرد استالینگراد
در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ نیروهای متفقین مرکب از ارتشهای کشورهای انگلستان، کانادا و ایالات متحده آمریکا به اتفاق واحدهایی از ارتش فرانسه آزاد عملیات پیاده شدن در ساحل نرماندی(ساحل کانال مانش) را آغاز کردند. هدف این اردوکشی، آزاد کردن فرانسه و سپس اروپای غربی از چنگال هیتلر و سبک کردن بار جنگ از دوش ارتش روسیه شوروی بود تا روسها بتوانند به سرعت آلمانیها را از خاک خود برانند. در نتیجه از دو بخش شرقی و غربی اروپا هیتلر در محاصره قرار گرفت و برلین در ۸ مه ۱۹۴۵ پس از خودکشی هیتلر سقوط کرد.در پی مرگ هیتلر دریادار فون دونیتس که از سوی هیتلر پیشوای دولت نازی شده بود تسلیم بی قید و شرط را در برابر متفقین پذیرفت.
جنگ در آفریقا و خاورمیانه
در آفریقا
ژنرال اروین رومل که در فوریه ۱۹۴۱ با ادوات زرهی ناکافی به شمال آفریقا فرستاده شده بود، در ابتدای پیاده شدن در آفریقا به پیروزیهای حیرت انگیزی در مقابل بریتانیاییها دست یافته بود. در اواخر سال ۱۹۴۱ و اوایل سال ۱۹۴۲ که سوخت کافی به نیروهای وی رسیده بود، رومل با یک حمله برق آسا در ظرف یک هفته، سیصد مایل پیشروی کرد و از مرز مصر گذشت، ولی در ایستگاهی کوچک به نام «العلمین» متوقف شد. این به آن دلیل بود که متفقین که کلیدهای رمز آلمان و ایتالیا را کشف کرده بودند. به هر کاروان تدارکاتی به سرعت حمله میشد. توقف آلمانیها در «العلمین» فرصتی به بریتانیا داد تا نیروهای خود را تجدید کند، ژنرال برنارد لاو مونتگومری به فرماندهی سپاه هشتم بریتانیا منصوب شد. نیروهای بریتانیا آماده ضد حمله به آلمانیها شدند. نخستین جنگ رومل و مونتگومری به «جنگ علم حلفا» مشهور شد. نیروهای رومل نمیتوانستند از سد آتش توپخانه انگلیسیها بگذرند. در ضمن بیشتر سوخت ارسالی به آفریقا به قعر دریا رفته بود. رومل تقاضای کمک سریع کرد، ولی این کمک هرگز به وی نرسید. مونتگومری در ۲۳ اکتبر، ضد حمله خود را با آتش شدید توپخانه آغاز کرد. این «نبرد دوم العلمین» بود که کار آفریکا کورپس رومل را یکسره کرد. غرق شدن چهار کشتی حامل بنزین در بندر «طبرق» سبب شد تا نیروی زرهی رومل از کار بیفتد. فاجعه دیگر زمانی رخ داد که نیروهای آمریکایی در مراکش و الجزایر در مسیر عقب نشینی رومل پیاده شدند. نیروهای آلمان و ایتالیا در شمال آفریقا که ۹۱ هزار نفر بودند تا ماه مه همان سال تسلیم شدند. در نوشتههای رومل که پس از مرگش چاپ شدهاست، این جمله به چشم میخورد:
« از دلاورترین مردان، بدون اسلحه کاری ساخته نیست، اسلحه بدون مهمات به هیچ دردی نمیخورد و در جنگ متحرک از اسلحه و مهمات کاری بر نمیآید، مگر وسیله نقلیه و سوخت کافی برای جابه جایی آنها وجود داشته باشد. »
در ایران
دولت آمریکا در دسامبر ۱۹۴۱ به ژاپن اعلان جنگ داد و کشور ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان و ژاپن و ایتالیا وارد جنگ و جنگ از محدودهٔ اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد. از آن پس عملاً دولت آمریکا نیز به متفقین پیوست و در ۲۵ اوت ۱۹۴۱ برای انتقال کمکهای بریتانیا و آمریکا به شوروی، خاک ایران از شمال توسط نیروهای شوروی و از جنوب توسط نیروهای بریتانیایی اشغال شد، و سیل کمکهای تسلیحاتی از مسیر بندرعباس - تهران - بندر انزلی به سوی اتحاد شوروی سرازیر شد. ارتش رضاشاه پهلوی که نتوانسته بود در مقابل یورش خارجی مقاومت کند منحل شد و خود شاه توسط بریتانیاییها بازداشت و به آفریقای جنوبی و سپس جزیرهٔ موریس تبعید شد.
انگیزه ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم
بمبافکن آمریکایی B-17
ایالات متحده آمریکا در فاصله بین دو جنگ جهانی یعنی ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۹ در یک بحران فزاینده اقتصادی به سر میبرد، اما دولت آمریکا و صاحبان صنایع چرخ صنایع خود را در جاده تولید صنایع نظامی به حرکت درآوردند، به طوری که درطول جنگ دوم جهانی در اروپا، مصرف سلاحهای آمریکایی مانند هواپیما، کشتی جنگی و تجارتی، توپ و تانک درجنگ باعث رونق صنایع و اقتصاد آمریکا شد. دولت روزولت رئیس جمهور آمریکا که در ابتدای جنگ اعلان بی طرفی کرده بود در ۱۱ مارس ۱۹۴۱ قانونی از کنگره آمریکا به نام قانون وام و اجاره (The Lend Lease Act) به تصویب رسانید. به دنبال حمله ناگهانی ارتش آلمان به روسیه در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ و پیشرفت سریع ارتش هیتلر به سمتمسکو، لنینگراد و استالینگراد و اعلان جنگ میهنی در روسیه بر ضد تجاوز آلمان نازی، چرچیل نخست وزیر وقت بریتانیا با روزولت در عرشه کشتی «شاهزادهٔ ولز» (Prince of Wales) ملاقات کرد و ضمن محکوم کردن تجاوز به شوروی، روسها را به کمک آمریکا امیدوار ساخت.چرچیل از ایجاد مزاحمت زیردریاییهای آلمانی برای کشتیهای تجاری آمریکا برای تشویق آمریکا به پیوستن به متفقین استفاده زیادی کرد.
واقعه حمله ژاپن که متحد آلمان بود، به بندر «پرل هاربور» در هاوایی و خسارت دیدن سنگین نیروی دریایی آمریکا مستقر در این جزیره، باعث شد که آمریکا در دسامبر ۱۹۴۱ به ژاپن اعلان جنگ دهد و کشور ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان و ژاپن و ایتالیاوارد جنگ و جنگ از محدودهٔ اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد.
تاریخچه تدارک جنگ جهانی دوم
در قطعنامهای که روز ۱۹ دسامبر ۱۹۲۷ در پانزدهمین کنگرهٔ حزب کمونیست شوروی تصویب شد، آمدهاست:«باید احتمال حملهٔ نظامی به شوروی را در نظر گرفت». استالین در سال ۱۹۳۷ تصمیم گرفت تا صفوف حزب را تصفیه کنند. این تنها یک مصوبهٔ بیسرانجام برای کتابهای تاریخ نبود و دولت شوروی برای آن یک برنامهریزی دقیق کرد به طوری که ۱۵۲۳ کارخانه که سال ۱۹۴۱ با تهدید آلمان هیتلری روبهرو بودند به شرق کوهستان اورال منتقل گشتند.
گوبلز در سال ۱۹۴۳ گفت:«بلشویسم قادر شدهاست تا تمام نیرویش را علیه دشمن خود به کار گیرد».
در ژوئن ۱۹۴۱ بود که حزب کمونیست شوروی ۹۵ هزار تن را بسیج کرد، در ۱۹۴۳ این حزب ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تن عضو داشت و تقریباً همین تعداد در سازمان جوانان بودند که در جبههها فعالیت داشتند. حزب کمونیست در مناطق اشغالی هم نیروهای پارتیزان را سازماندهی کرد. تعداد پارتیزانها یک میلیون نفر بود که در ۱۰۰۰ واحد مخفی متشکل شده بودند.
یک آمریکایی به نام اورل هاریمان در کتابی که سال ۱۹۷۵ به نام فرستاده ویژه منتشر نمود، نوشت: «استالین از روزولت اطلاعات بیشتری داشت، از چرچیل واقعگراتر بود و از جنبههای مختلفی بهترین فرمانده جنگی بود».
بمبارانها
بمباران شهر درسدن
از ۱۳ فوریه تا ۱۵ فوریه ۱۹۴۵ (۲ماه قبل از پایان جنگ) در حالی که پیروزی متفقین قطعی مینمود، برای کمک به پیشرفت سریعتر نیروهای شوروی که از شرق به سوی آلمان درحال پیشروی بودند، بمبافکنهای سنگین نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و نیروی هوایی ایالات متحده بیش از ۳۹۰۰ تُن بمب متعارف و آتشزا بر روی شهر درسدن فرو ریختند. شدت آتشسوزی به حدی بود که آسفالت خیابانها نیز ذوب شد. آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در دسترس نیست، اما طبق تحقیقات اخیر، رقم کشته شدگان، بین ۲۴٬۰۰۰ تا ۴۰٬۰۰۰ نفر غیر نظامی تخمین زده میشود.[۳]
اشتباهات جنگی آلمان
توقف ۴۸ ساعته دونکرک به دستور هیتلر.
نبرد استالینگراد به دستور هیتلر.
توقف بمباران فرودگاههای نظامی انگلستان و به جای آنها هدف قرار دادن لندن به دستور هرمان گورینگ در طی نبرد بریتانیا.
عدم استفاده بهینه از نیروی زمینی به علت بها ندادن کافی به این نیرو که این کمبود در محاصره مسکو بسیار جلوهگر بود و کمبود آتش توپخانه باعث افزایش قدرت مانور مدافعان مسکو و پشتیبانی مناسب از آنها گردید.
اتکا بیش از حد به نیروی هوایی.
عدم عقب نشینی محاصره کنندگان استالینگراد باوجود اصرار فیلد مارشال فن پائولس.
بدست گرفتن هدایت عملیاتی ارتش آلمان از طرف هیتلر بعد از شکست مسکو.
دیگر دلایل شکست
عدم هماهنگی راه اهن روسیه و اروپا که باعث شد در رساندن مهمات و اذوغه به مهاجمان در خاک شوروی وقفه ای خرد کننده بوجود اید.(ریلهای روسیه کمی بزرگتر از ریلهای اروپا بود که به همین دلیل این دو خط اهن قابلیت اتصال را نداشتند)
نداشتن جادههای هموار در روسیه که در زمستان به صورت باتلاق در می امدند که این هم مشکل تدارکات را افزایش میداد.
سرویسهای قوی اطلاعاتی شوروی (ارکستر سرخ)
رفتار وحشیانه نازیها با مردم سرزمینهای اشغال شده که در موارد بسیار مانند مردمان حوزه بالتیک و اوکراین مستقلین را تبدیل به پارتیزان میکرد.
ورود ارتش عظیم امریکا به جنگ.
ارتش سرخ موفق گردید که ۶۰۷ لشکر از ۷۸۳ لشکر هیتلری را در تمام جبهههای جنگ نابود نماید.
پایان جنگ
سربازان ارتش سرخ در حال برافراشتن پرچماتحاد جماهیر شوروی به نشانه پیروزی بر فرازساختمان رایشستاگ (مجلس امپراتوری) در برلین، ماه مه ۱۹۴۵
کنفرانس تهران با شرکت چرچیل، روزولت و استالین از ۲۸ نوامبر تا ۱ دسامبر ۱۹۴۳ به صورت سری برگزار شد. هدف کلی این کنفرانس توافق در مورد چهره جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بود.
جنگ در اروپا پس از خودکشی آدولف هیتلر و تسلیم آلمان نازی در ۸ مه، ۱۹۴۵ پایان یافت، اما در آسیا و اقیانوس آرام تا بمباران اتمیهیروشیما (۶ اوت ۱۹۴۵) و ناگازاکی (۹ اوت ۱۹۴۵) و بعد آن تسلیم ژاپن در ۲ سپتامبر، ۱۹۴۵ ادامه داشت.
بمباران اتمی آمریکائیها در دو شهر ناکازاکی و هیروشیما که بیش از ۲۰۰٬۰۰۰ نفر را در چند ثانیه نابود کرد، از پیآمدهای بزرگ منفی این جنگ محسوب میشود.
تلفات و خسارات جنگ
نتیجه جنگ جهانی دوم در چهار سالی که از پی آمد، قریب به ۲۷ میلیون از مردم شوروی را به کام مرگ کشاند،[۴][۵] یعنی روزی ۱۸ هزار نفر. پنجاه درصد این کشتهشدگان خارج از شرایط «عادی» جنگ جان خود را از دست دادند. به جز اینان، ۳ میلیون روس در اردوگاههای آلمان و به ویژه در [[اتاقهای گاز از پای درآورده شدند. در بلاروس یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفر کشته شدند و در لنینگراد هم یک میلیون نفر قربانی ۹۰۰ روز محاصره گشتند. حدود پنج میلیون شهروند لهستانی در طول جنگ به دست نیروهای آلمان بهقتل رسیدند که نزدیک به دو میلیون نفر آنان، غیر یهودی و سه میلیون نفر دیگر از یهودیان مقیم لهستان بودند، این رقم بیش از ۱۶ درصد جمعیت آن کشور را نسبت به سال ۱۹۳۹ تشکیل میداد.[۶][۷] تلفات آلمان در جنگ جهانی دوم در برخی منابع ۵ میلیون نفر اعلام شد که ۳/۳ میلیون نفر آن سرباز و ۱/۷ میلیون آن (تخمینی) افراد غیر نظامی بودند که در بمباران کشته شدند. پس از پایان جنگ اعلام شد که ۱/۳ میلیون تن بمب توسط متفقین بر بسیاری از شهرهای آلمان فرو ریخته شده که نتیجه آن بی خانمانی ۸ میلیون آلمانی بود. همچنین ۱۲ میلیون نفر در طول جنگ بر اثر قحطی در چین، اندونزی، هندوچین فرانسه و هندوستان جان خود را از دست دادند که این تعداد تلفات، اغلب در آمارهای تلفات جنگ، از قلم افتادهاند.[۸][۹] کل رقم کشتهشدگان جنگ جهانی دوم که مرگبارترین نبرد تمام تاریخ است، بین ۵۰ تا ۷۰ میلیون نفر تخمین زده میشود.[۱۰]
در پی جنگ جهانی دوم ساختارهای زیربنایی و صنعتی اروپا ویران شده بود. این مساله باعث ارائه طرح مارشال از سوی آمریکا شد که در نهایت نفوذ و تابعیت اروپای غربی از آمریکا را در دهههای بعد در پی داشت. از سوی دیگر تقسیم آلمان و نفوذ شوروی در اروپای شرقی عملاً این قاره را به دو نیمه تقسیم کرد. این تقسیم ریشههای آنچه بعدها جنگ سرد نام گرفت را تشکیل داد.
پیامد جنگ
پیروزی ارتش سرخ بر نازیسم و ارتش هیتلری تنها یک پیروزی برای مردم شوروی نبود، آثار آن در کشورهای غرب اروپا هم با نفوذ احزاب کمونیست در میان مردم پدیدار شد در سال ۱۹۴۶ نزدیک به ۲۸ ٪ به حزب کمونیست فرانسه رأی دادند. حزب کمونیست حتی در بلژیک در سال ۱۹۴۴ دوازده هزار عضو داشت و تعداد آنان یک سال بعد به ۱۰۳ هزار نفر افزایش یافت و از همین جا بود که طبقهٔ کارگر کشورهایی مانند ایتالیا، فرانسه، بلژیک و غیره توانستند دستاوردهای اجتماعی بسیاری را مطالبه کرده و به چنگ آورند.
چند سال پس از پیروزی ارتش سرخ بر آلمان هیتلری جنبشهای رهاییبخش ملی شکل گرفتند و یکی پس از دیگر بر استعمارگران پیروز شدند.
نویسنده آمریکایی ارنست همینگوی پس از پیروزی شوروی بر آلمان هیتلری در جنگ جهانی دوم نوشت:
«هر انسانی که آزادی را دوست دارد بیش از طول عمرش به ارتش سرخ و شوروی سپاسگزاری بدهکار است.»
برای توسعه و تضمین خطوط ارتباطی متفقین با خاورمیانه در اکتبر ۱۹۴۲ نیروهای متفقین در شمال آفریقا پیاده شدند و تا مه ۱۹۴۳ کلیه نیروهای آلمانی را از آن منطقه پاکسازی کردند . دو ماه بعد متفقین به ایتالیا حمله کردند ، پیشروی متفقین باعث برکناری موسولینی توسط پادشاه ایتالیا و توقیف او شد . لیکن کماندوهای آلمانی او را نجات دادند و در شمال ایتالیا برایش دولتی بوجود آوردند .پیشرویهای متفقین موجب تقسیم ایتالیا به دو بخش جنوبی و شمالی شد . بخش شمالی تا سال ۱۹۴۵ در دست نیروهای آلمانی باقی ماند . لیکن در آن سال بتصرف متفقین در آمد و موسولینی نیز توسط چریکهای ایتالیایی اعدام شد.
ادامه جنگ در فرانسه
در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ نیروهای متفقین مرکب از ارتشهای کشورهای انگلستان، کانادا و ایالات متحده آمریکا به اتفاق واحدهایی از ارتش فرانسه آزاد عملیات پیاده شدن در ساحل نرماندی(ساحل کانال مانش) را آغاز کردند. هدف این اردوکشی، آزاد کردن فرانسه و سپس اروپای غربی از چنگال هیتلر و سبک کردن بار جنگ از دوش ارتش روسیه شوروی بود تا روسها بتوانند به سرعت آلمانیها را از خاک خود برانند. در خلال سال ۱۹۴۴، روسها به پیشروی سرسختانه خود به سمت غرب ادامه دادند ، بخش عمده ی بالکان را پاکسازی کردند و به بوداپست و ورشو رسیدند. سپس از لهستان گذشتند و به مرز آلمان دست یافتند. در دسامبر همان سال در حالی که نیروهای متفقین در مرز آلمان مستقر بودند ، ارتش آلمان در منطقه ” آردن” دست به ضد حمله زد؛ آلمانیها دیگر قادر نبودند به تهاجم خود ادامه دهند و بخش عمده ی نیروهای مکانیزه خود را نیز از دست دادند.
این سربازان آمریکایی درحالیکه قایقشان که نقش نگهبان برایشان دارد را ترک میکنند در ساحل فرانسه زیر مسلسلها و تیربارانهای سنگین نازی به روی ساحل میآیند. تاثیرگذاری صحنه بین ابرها و شنهای ساحلی فوق العاده است. رابرت اف. سارجنت. ۶ ژوئن ۱۹۴۴٫
کنفرانسهای دوران جنگ
در طول جنگ کنفرانسهای متعددی میان سران متفقین جهت هماهنگی با یکدیگر و نیز اتخاذ تصمیماتی برای دوران پس از جنگ ایجاد شد . در نوامبر ۱۹۴۳ استالین ، چرچیل و روزولت کنفرانس تهران را تشکیل دادند و قصد خود مبنی بر ادامه جنگ تا منهدم ساختن ارتش آلمان را اعلام کردند . در اوت ۱۹۴۴ در کنفرانس دمبارتن اوکس در حومه واشنگتن نمایندگان آمریکا ، شوروی و چین ، تاسیس سازمانی بین المللی برای پس از جنگ را تصویب نمودند . در کنفرانس یالتا در شوروی، چرچیل ، روزولت و استالین طرح حمله نهایی ، علیه آلمان را مورد برسی قرار دادند . این کنفرانس که در آخرین ماههای جنگ تشکیل شد با توجه به شکست قطعی آلمان در حقیقت برای چیدن و تقسیم میوه پیروزی بود . در این کنفرانس دولتهای انگلیس و آمریکا نسبت به نحوه عمل دولت شوروی در اروپای شرقی اعتراض کردند و دولی را که روسها در اروپای شرقی بر سر کار آوردنده بودند به رسمیت نشناختند .
پایان جنگ نزدیک می شود
در اواخر جنگ آلمانها از ایالات متحده و انگلیس خواستند تا با انعقاد پیمان صلحی جداگانه از جنگ خودداری کنند و در عوض آلمانها به نبرد با روسها برای نابودی کمونیسم ادامه دهند .