29-11-2013، 20:47

We were inseparable
مــآ جــدایی ناپــذیر بودیمـ
Everything I had to do, I did it next to you
همـه چیــزی که تا الــآن مـن انجـآم دادمـ ، مــن ایـن کـآرا رو کنـاره تو انجـآم دادمـ
And the memories we made were so incredible
و خــاطرات مـآ باورنکــردنی ساختــه شــدن
Then our love was interrupted by my schedule
بعــد کـآرایی که مــن کردمـ باعـث شـد عشقمـون متوقف شـه
There was nothing that I could do
هیچــ کـآری نیست که انجـامش نـداده باشمـ [بـرای ایـن رابطـه]
Cause you fell into the deepest depression, baby
بــرای همینــه کـه تو سقـوط کـردی تـوی یه افســردگی عمیــق ، عزیزمـ ...
And I hate to know I’m responsible
و مــن بدمـ میـآد که بدونمـ مسئـولش منمـ [علـت افسردگیتـ منمـ]
Then your heart filled up with so much aggression, baby
و قلبتــو پــر کــردی از عصبانیــت ، عــزیزمـ
You got used to being alone, alone
تـو خــواستـی که تنهـا باشــی ، تنهــا
You adapted, not you’re used to being alone, all alone
تـو خـودتـو بــآ مــن وقف نـدادی ، خــواستی که تنهـا باشــی ، کاملــا تنهـا
You’re used to being on your own
تـو خــواستـی کـه بـرای خـودت باشــی
I saw it happening but I didn’t accept the truth, I couldn’t fathom it
مـن دیدمـ که ایـن اتفــاق دارهـ میفتـه امـا مــن حقیقتـو قبــول نکــردمـ ، مـن درکـش نکــردم
There was so much going on, you couldn’t handle it
خیلــی چیــزایی بــودن که تـو نتونستــی تحمــل کنـی
Could’ve divided my time, I should’ve fractioned it
میــونستمـ کـه وقتمـو با تـو تقسیــم کنمـ ، مــن بایـد باهـآت تقسیمـش میکـردمـ
You adapted, now you’re used to (forgive me for you) being alone, all alone (didn’t mean to leave you lonely, girl)
تـو خودتـو وقف دادی دادی [با تنهـایی] ، تـو تصمیمـ گرفتـی (منــو ببخشـــ برای خودت) که تنهـا باشــی ، کاملــا تنهـا ( ایـن به ایـن معنــی نیست که ترکـت کردمـ دختـر )
You’re used to being on your own, all on your own
تو تصمیــم گرفتــی کـه مالِ خودت باشــی ، کاملــا بـرای خودت
منبع سایت طرفتاران جاستین بیبر