26-03-2014، 11:28
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد.بابیقراری به درگاه خداوند دعا میکردتا اورا نجات بخشد،ساعتها به اقیانوس چشم می دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی آمد.
سر آخر نا امیدشد وتصمیم گرفت که کلبه ای کوچک بسازد تا ازخود ووسایل اندکش بهتر محافظت نماید،روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت خانه کوچکش رادر آتش یافت،دودبه آسمان رفته بود،اندوهگین فریاد زد:«خدایا چگونه توانستی بامن چنین کنی؟»
صبح روز بعداو با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک میشد از خواب برخاست،آن می آمد تا اورا نجات دهد.
مرد ازنجات دهندگانش پرسید:«چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنهادر جواب گفتند:«ماعلامت دودی راکه فرستادی،دیدیم!»
آسان می توان دلسرد شدهنگامی که بنظر میرسد کارها به خوبی پیش نمی روند،امانباید امیدمان را از دست دهیم زیرا خدادرکار زندگی ماست،حتی در میان درد ورنج.
دفعه آینده که کلبه شما ذر حال سوختن است به یادآورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت،خداوند برای تمام چیزهای منفی که مابخود می گوییم،پاسخ مثبتی دارد،
تو گفتی«آن غیرممکن است»،خداوند پاسخ داد«همه چیز ممکن است»،»
توگفتی «هیچ کس واقعا مرا دوست ندارد»خداوند پاسخ داد«من تو را دوست دارم»،»
توگفتی «من بسیار خسته هستم»،خداوند پاسخ داد«من به تو آرامش خواهم داد»،»
توگفتی «من توان ادامه دادن ندارم»خداوند پاسخ داد«رحمت من کافی است»،»
تو گفتی «من نمی توانم مشکلات را حل کنم»،خداوند پاسخ داد«من گامهای تورا هدایت خواهم کرد»،»
توگفتی «من نمی توانم آن را انجام دهم»،خداوند پاسخ داد«تو هر کاری را با من می توانی به انجام برسانی»،»
تو گفتی«آن ارزشش را ندارد»خداوند پاسخ داد«آن ارزش پیدا خواهد کرد»،»
تو گفتی« من نمی توانم خود را ببخشم»خداوند پاسخ داد«من تورا بخشیده ام»»
توگفتی« من میترسم» خداوند پاسخ داد«من روحی ترسو به تو نداده ام»»
توگفتی«من همیشه نگران و ناامیدم »خداوند پاسخ داد«تمام نگرانی هایت را به دوش من بگذار»»
تو گفتی «من به اندازه کافی ایمان ندارم»خداوند پاسخ داد«من به همه به یک اندازه ایمان داده ام»»
توگفتی«من به اندازه کافی باهوش نیستم»خداوند پاسخ داد«من به تو عقل داده ام»
تو گفتی«من احساس تنهایی می کنم»خداوند پاسخ داد«من هرگز تورا ترک نخواهم کرد».