03-10-2020، 8:21
فایدهگرایی، سودمندگرایی، فایدهباوری، اصالت سود، اصالت نفع یا یوتیلیتاریانیسم (به انگلیسی: Utilitarianism) که به منفعت گرایی نیز ترجمه شدهاست، شاخهای از نظریههای اخلاقی پیامدگرایانه و تلاشی برای پاسخ به این پرسش است که: «چکار کنیم؟»
بنا به سودمندگرایی، اخلاقیترین عمل، عملی است که «سودمندترین گزینه برای طرفین اثرپذیر» باشد، حتی اگر مضر (ذاتاً شر) باشد. گرچه در فایدهگرایی فردیت و اختلافات فردی لحاظ میشود ولی همه آنها در پس پیامدگرای به حداکثر رساندن مطلوبیت و مفاهیم مرتبط با آن لحاظ می گردد. مثلا جرمی بنتام، بنیانگذار سودمندگرایی، سودمندی را چنین توصیف کرد: "آن ویژگی در هر چیزی که با آن ویژگی، آن چیز به ارائه سود، مزیت، لذت، خیر، یا خوشبختی... [یا] پیشگیری از رخ دادن ضرر، درد، شر، یا ناکامی متمایل شود، برای طرفهایی که سودشان در نظر گرفته میشود." فایده گرایی نسخه ای از نتیجه گرایی است که بیان می کند پیامدهای هر عملی تنها معیار درست و نادرست است. فایده گرایی برخلاف دیگر انواع نتیجهگرایی، از قبیل خودپرستی و ایثارگرایی، منافع همه انسانها را به یکسان در نظر میگیرد.
طرفداران فایده گرایی در چندین مورد با هم اختلاف نظر دارند ، مانند اینکه آیا اقدامات باید براساس نتایج احتمالی آنها ( فایده گرایی عمل ) انتخاب شوند یا اینکه آیا عاملان باید از قواعدی پیروی کنند که سودمندی را به حداکثر میرسانند (سودمندگرایی قاعده). همچنین در مورد اینکه آیا کل (سودمندی کل ) ، میانگین ( متوسط سودگرایی ) یا حداقل ابزار باید حداکثر باشد نیز اختلاف دیدگاه دارند.
گرچه بذرهای این نظریه را می توان در آرای آریستیپوس و اپیکور مشاهده کرد ، که ملاک خوشبختی را تنها در خیر میدیدند ،ولی سنت سودگرایی به طور امروزی آن با بنتام آغاز شد ، و افرادی چون جان استوارت میل ، هنری سیجویک، دیوید بریبروک ، و پیتر سینگر از این تئوری در رفاه اقتصادی جامعه، بحران فقر جهانی ، اخلاق پرورش حیوانات برای غذا و اهمیت جلوگیری از فجایع آخرالزمانی برای بشریت استفاده کردند.
سودمندگرایی نباید با عملگرایی اشتباه گرفته شود.
جرمی بنتام در کتاب «مقدمهای بر اصول اخلاق و قانون گذاری» از اصالت سودمندی دفاع میکند و میگوید: هدف قانونگذار باید این باشد که حداکثر خوشی افراد را تأمین کند؛ و سپس اضافه میکند که چون مجازات، توأم با درد است، لذا ذاتاً شر محسوب میشود و باید فقط موقعی اجرا گردد که از بروز شر بزرگتری جلوگیری کند.
جان استوارت میل در فلسفه لذت از جرمی بنتام پیروی میکند و میگوید: در انتخاب خوشیها باید خصوصیات آنها را که شدت و ضعف، پایداری یا زودگذری، مسلم بودن یا محتمل بودن، نزدیکی یا دوری، خلوص یا باروری یا بی ثمری باشد در نظر گرفت.
پیدا است اگر باید بین دو خوشی یکی را انتخاب کنیم، آن یک که شدیدتر و پایدارتر، سالمتر و نزدیکتر، خالص تر و بارورتر است باید رجحان داشته باشد. اما در نظر جرمی بنتام خوشیها از لحاظ نوع و کیفیت با هم اختلاف ندارند و اختلافشان صرفاً در کمیت است؛ بنابراین اگر سایر شرایط مساوی باشند، به قول او، چنانکه در کتاب مقدمهای بر اصول اخلاق و قانونگذاری میگوید، «تصنیف چاچاچا همان ارزشی را دارد که سمفونی نهم بتهوون».
فایدهگرایان تنها معیار نهایی دربارهٔ صواب، خطا و الزام را "سود" میدانند و معتقدند غایت اخلاقی که باید در تمام اعمال خود به دنبال آن باشیم، بیشترین غلبه ممکن خیر بر شر (یا کمترین غلبه ممکن شر بر خیر) در کل جهان است. همچنین آنها اشاره دارند به اینکه خوب و بد را میشود به روش کمی اندازهگیری کرد.
پیشینه تاریخی
اهمیت شادی به عنوان یک هدف برای انسان مدتهاست که شناخته شده است. اشکال و تعاریف مختلف خوشگذرانی توسط آریستیپوس و اپیکور و ارسطو مورد بحث قرار گرفته و خوشروانی را بالاترین خیر بشر دانسته اند و آگوستین نوشت: "آرزوی نهای همه انسان ها رسیدن خوشبختی است." مفهوم خوشبختی همچنین توسط آکویناس مورد توجه بوده است. نظرات مختلفی در این خصوص در جهان باستان و قرون وسطایی وجود داشته است، مانند نتیجهگیری دولت موهیسم یا فلسفه سیاسی نیکولو ماکیاولی . یا گروه آن را با ثبات سياسی ، رشد جمعيت و ثروت مترادف می دانستند، اما در هیچکدام از این ایده ها سعادث و خوشبختی از منظر فرد اهمیتی نداشته است و ملاک جامعه بوده است. فایده گرایی با رویکرد فردیت به عنوان یک موقعیت اخلاقی مجزا فقط در قرن هجدهم ظهور یافت.
اگرچه معمولاً تصور می شود كه فایدهگرایی با جرمی بنتام شروع می شود ، اما نویسندگان قبلی نیز بودند كه تئوری هایی ارائه می دادند كه به طرز شگفتآور مشابه بودند.
فرانسیس هاتچسون در جستجوی اصل ایده های ما از زیبایی و فضیلت (۱۷۲۵) می گوید: ملاک انتخاب اخلاقی ترین عمل، تعداد افرادی است که به آن عمل دست میزنند و آن را باعث خوشبختی می دانند. و همچنین ملاک شر اخلاقی تعداد افرادی اند که انجام آن عمل را زجر آور می دانند.
در سه نسخه اول کتاب ، هاچسون شامل الگوریتم های مختلف ریاضی "... برای محاسبه اخلاق هر عملی" ارئه داده بود.چیزی که بسیار شبیه حساب لذتجوی بنتام بود.
برخی ادعا می كنند كه جان گی اولین تئوری سیستماتیک اخلاق سودمند را توسعه ارائه داده است.
حقیقت آن است که مواردی وجود دارد که در صورت محدود کردن اثرات مرتبه اول ، نیکی برتری غیر قابل قیاسی با اثرات شر خواهد داشت. و اگر جرم را فقط تحت این دیدگاه مورد بررسی قرار گیرد، دلایل مناسب برای توجیه سخت گیری قوانین آسان نیست. دراین حالت همه چیز به شر مرتبه دوم بستگی دارد. این همان چیزی است که به چنین اقداماتی وجه مجرمیت می دهد و مجازات را ضروری می کند. برای مثال ، فرض کنیم گدایی تحت فشار گرسنگی، برای تهیه نان از خانه فرد ثروتمندی دزدی کند و این کار او را از گرسنگی نجات دهد. آیا می توان کالایی را که دزد برای خودش بدست می آورد ، با شرهایی که مرد ثروتمند متحمل می شود ، مقایسه کرد؟ … به خاطر شر مرتبه اول مجازات فرد در این شرایط معقول نیست ولی به خاطر شر مرتبه دوم نمی توان از مجازات فرد سرباز زد
کلمه فایده به معنای بهزیستی عمومی یا خوشبختی به کار می رود ، و نظر میل این است که سودمندی نتیجه یک عمل خوب است. در چارچوب فایده گرایی ، سودمندی افراد با میزان سودمندی اجتماعی اعمالشان سنجیده میشود. سودمندی اجتماعی آن است که رفاه جمعی را یا اکثریت را تامین کند.
توضیحات میل در مورد مفهوم سودمندی این است که مردم واقعاً شادی را آرزو می کنند ، و از آنجا که هر فرد آرزوی خوشبختی خود را دارد ، باید آرزو شخصی خودش را در آرزو خوشبختی جامعه دنبال کند. بنابراین ، عملی که بیشترین لذت را برای اکثریت جامعه به دنبال داشته باشد، بهترین اقدام است ، یا همانطور که جرمی بنتام ، بنیانگذار اوایل فایده گرایی گفته است، آن را به عنوان بزرگترین خوشبختی برای بیشترین افراد می داند.
میل نه تنها فایده را بخش اصلی تعیین عملکرد می داند، بلکه به عنوان قاعده اصلی هدایت رفتار اخلاقی بشر نیز می داند. بر این قاعده افراد باید به نحوهی عمل کنند که لذت عمومی جامعه را تامین نمایند و بر اساس این ایده لذت بالاترین خیر زندگی معرفی میشود.این مفهوم توسط جرمی بنتام ، بنیانگذار سودگرایی ارائه شده است ، و می توان در آثار او آن را مشاهده کرد. به گفته میل ، اقدامات خوب موجب لذت می شوند و نتیجه ای بالاتر از لذت وجود ندارد. میل می گوید اقدامات خوب منجر به لذت و تعریف شخصیت اخلاقی خوب می شود. براساس این روایت، توجیه شخصیت و اینکه آیا عمل او خوب است یا خیر ، بر اساس این است که فرد چگونه در مفهوم فایده اجتماعی مشارکت داشته است. در دراز مدت بهترین روش اثبات شخصیت خوب ، اقدامات و عمل خوب اوست. و وارد کردن نیت و قصد خیر در این شناسه هیچ جای ندارد. در آخرین فصل فایدهگرایی ، میل نتیجه می گیرد که عدالت ، به عنوان یک عامل طبقه بندی کننده اعمال ما (عادلانه یا ناعادلانه) ، یکی از الزامات اخلاقی خاص است و هنگامی که الزامات همه به صورت جمعی در نظر گرفته می شود ، مطابق با این نظر بزرگتر ملاک مقیاس "فایده جمعی" است.
وی همچنین خاطرنشان می کند که ، برخلاف آنچه منتقدان آن می گویند ، "هیچ تئوری شناخته شده ای از زندگی اپیکوریان وجود ندارد که به لذت های عقل عقلانی، ارزش بسیار بالاتری نسبت به لذت های احساسی صرف دارند". با این حال ، او می پذیرد كه این امر معمولاً به این دلیل است كه تصور می شود لذت های فكری دارای مزایای غیرمترقبه هستند ، یعنی "ماندگاری بیشتر ، ایمنی و ...". در عوض ، میل استدلال می کند که برخی لذت ها ذاتاً بهتر از دیگران هستند.
این ادعا که لذت گرایی یک "آموزه ای است که فقط خوکان به آن علاقه دارد" سابقه طولانی دارد. در اخلاق نیکوماخوسی (یا نیک سرشتان) (کتاب 1 فصل 5) ، ارسطو می گوید که تعیین خیر با ملاک لذت ، برازنده جانوران است. فایده گرایان مذهبی از همین منتقل با رویکرد رضایت الهی استفاده می کنند و لذت های عقلانی را ذاتاً بر لذت های جسمی برتری می دانند.
به عنوان مثال اگر دنیایی را تصور کنیم که هیچ چیز جز لذت در آن وجود ندارد یعنی نه دانش وجود دارد، نه هنر، نه اخلاقیات) ، باید ذاتاً جهان ایده آل باشد در حالی که دنیا با وجود این ها نیز لذت بخش است و حتی اگر فرض کنیم لذت آن متفاوت است به دلیل وجود همه آنچیز های که عشق و ارزشها را تشکیل میدهد، نمی توان دلیلی برای رجحان دنیا خالی از دانش و اخلاق و.. بر حالت موجود یافت. مور اذعان می کند که اثبات این مورد غیرممکن نیست ، اما او معتقد بود که به طور شهودی بدیهی است دنیای که حاوی مواردی مانند زیبایی و عشق باشد ، دنیای بهتری خواهد بود. وی می افزاید: اگر شخصی نظر مخالف را اتخاذ می کرد ، "فکر می کنم بدیهی است که او اشتباه کرده است."
مستلزم نوعی هرج و مرج اخلاقی است؛ اگر انسان در هر موقعیت جزئی به منظور تأمین منافع شخصی خود به اصول کلی متمسک شود، این خطر را در پی دارد که ممکن است افراد دیگر در مواقع دیگر، با تمسک به همان اصول، علیه خود وی استناد کنند. به تعبیر دیگر؛ تمسک به این نظریه ممکن است به خلاف مقصود بینجامد؛ و نوعی هرج و مرج اخلاقی را در جامعه حاکم کند.
در نظریه میل هم اگرچه به چگونگی امور معنوی توجه شدهاست ولی، اولاً:مبنای اصالت حس هیچگاه نمیتواند حقایق هستی و انسان را در قلمرو گستردهای دریابد تا بر اساس آن، نفعها و ضررهای ابدی را تشخیص دهد.
ثانیاً. ترجیح دیگران بر خود، توجیه منطقی پیدا نکردهاست و احساسات گروهی و اجتماعی، مطلبی اضافه بر عاطفه و وجدان که مکتب عاطفهگرایی بیان کردهاست، ندارد.
بنا به سودمندگرایی، اخلاقیترین عمل، عملی است که «سودمندترین گزینه برای طرفین اثرپذیر» باشد، حتی اگر مضر (ذاتاً شر) باشد. گرچه در فایدهگرایی فردیت و اختلافات فردی لحاظ میشود ولی همه آنها در پس پیامدگرای به حداکثر رساندن مطلوبیت و مفاهیم مرتبط با آن لحاظ می گردد. مثلا جرمی بنتام، بنیانگذار سودمندگرایی، سودمندی را چنین توصیف کرد: "آن ویژگی در هر چیزی که با آن ویژگی، آن چیز به ارائه سود، مزیت، لذت، خیر، یا خوشبختی... [یا] پیشگیری از رخ دادن ضرر، درد، شر، یا ناکامی متمایل شود، برای طرفهایی که سودشان در نظر گرفته میشود." فایده گرایی نسخه ای از نتیجه گرایی است که بیان می کند پیامدهای هر عملی تنها معیار درست و نادرست است. فایده گرایی برخلاف دیگر انواع نتیجهگرایی، از قبیل خودپرستی و ایثارگرایی، منافع همه انسانها را به یکسان در نظر میگیرد.
طرفداران فایده گرایی در چندین مورد با هم اختلاف نظر دارند ، مانند اینکه آیا اقدامات باید براساس نتایج احتمالی آنها ( فایده گرایی عمل ) انتخاب شوند یا اینکه آیا عاملان باید از قواعدی پیروی کنند که سودمندی را به حداکثر میرسانند (سودمندگرایی قاعده). همچنین در مورد اینکه آیا کل (سودمندی کل ) ، میانگین ( متوسط سودگرایی ) یا حداقل ابزار باید حداکثر باشد نیز اختلاف دیدگاه دارند.
گرچه بذرهای این نظریه را می توان در آرای آریستیپوس و اپیکور مشاهده کرد ، که ملاک خوشبختی را تنها در خیر میدیدند ،ولی سنت سودگرایی به طور امروزی آن با بنتام آغاز شد ، و افرادی چون جان استوارت میل ، هنری سیجویک، دیوید بریبروک ، و پیتر سینگر از این تئوری در رفاه اقتصادی جامعه، بحران فقر جهانی ، اخلاق پرورش حیوانات برای غذا و اهمیت جلوگیری از فجایع آخرالزمانی برای بشریت استفاده کردند.
سودمندگرایی نباید با عملگرایی اشتباه گرفته شود.
جرمی بنتام در کتاب «مقدمهای بر اصول اخلاق و قانون گذاری» از اصالت سودمندی دفاع میکند و میگوید: هدف قانونگذار باید این باشد که حداکثر خوشی افراد را تأمین کند؛ و سپس اضافه میکند که چون مجازات، توأم با درد است، لذا ذاتاً شر محسوب میشود و باید فقط موقعی اجرا گردد که از بروز شر بزرگتری جلوگیری کند.
جان استوارت میل در فلسفه لذت از جرمی بنتام پیروی میکند و میگوید: در انتخاب خوشیها باید خصوصیات آنها را که شدت و ضعف، پایداری یا زودگذری، مسلم بودن یا محتمل بودن، نزدیکی یا دوری، خلوص یا باروری یا بی ثمری باشد در نظر گرفت.
پیدا است اگر باید بین دو خوشی یکی را انتخاب کنیم، آن یک که شدیدتر و پایدارتر، سالمتر و نزدیکتر، خالص تر و بارورتر است باید رجحان داشته باشد. اما در نظر جرمی بنتام خوشیها از لحاظ نوع و کیفیت با هم اختلاف ندارند و اختلافشان صرفاً در کمیت است؛ بنابراین اگر سایر شرایط مساوی باشند، به قول او، چنانکه در کتاب مقدمهای بر اصول اخلاق و قانونگذاری میگوید، «تصنیف چاچاچا همان ارزشی را دارد که سمفونی نهم بتهوون».
فایدهگرایان تنها معیار نهایی دربارهٔ صواب، خطا و الزام را "سود" میدانند و معتقدند غایت اخلاقی که باید در تمام اعمال خود به دنبال آن باشیم، بیشترین غلبه ممکن خیر بر شر (یا کمترین غلبه ممکن شر بر خیر) در کل جهان است. همچنین آنها اشاره دارند به اینکه خوب و بد را میشود به روش کمی اندازهگیری کرد.
پیشینه تاریخی
اهمیت شادی به عنوان یک هدف برای انسان مدتهاست که شناخته شده است. اشکال و تعاریف مختلف خوشگذرانی توسط آریستیپوس و اپیکور و ارسطو مورد بحث قرار گرفته و خوشروانی را بالاترین خیر بشر دانسته اند و آگوستین نوشت: "آرزوی نهای همه انسان ها رسیدن خوشبختی است." مفهوم خوشبختی همچنین توسط آکویناس مورد توجه بوده است. نظرات مختلفی در این خصوص در جهان باستان و قرون وسطایی وجود داشته است، مانند نتیجهگیری دولت موهیسم یا فلسفه سیاسی نیکولو ماکیاولی . یا گروه آن را با ثبات سياسی ، رشد جمعيت و ثروت مترادف می دانستند، اما در هیچکدام از این ایده ها سعادث و خوشبختی از منظر فرد اهمیتی نداشته است و ملاک جامعه بوده است. فایده گرایی با رویکرد فردیت به عنوان یک موقعیت اخلاقی مجزا فقط در قرن هجدهم ظهور یافت.
اگرچه معمولاً تصور می شود كه فایدهگرایی با جرمی بنتام شروع می شود ، اما نویسندگان قبلی نیز بودند كه تئوری هایی ارائه می دادند كه به طرز شگفتآور مشابه بودند.
فرانسیس هاتچسون در جستجوی اصل ایده های ما از زیبایی و فضیلت (۱۷۲۵) می گوید: ملاک انتخاب اخلاقی ترین عمل، تعداد افرادی است که به آن عمل دست میزنند و آن را باعث خوشبختی می دانند. و همچنین ملاک شر اخلاقی تعداد افرادی اند که انجام آن عمل را زجر آور می دانند.
در سه نسخه اول کتاب ، هاچسون شامل الگوریتم های مختلف ریاضی "... برای محاسبه اخلاق هر عملی" ارئه داده بود.چیزی که بسیار شبیه حساب لذتجوی بنتام بود.
برخی ادعا می كنند كه جان گی اولین تئوری سیستماتیک اخلاق سودمند را توسعه ارائه داده است.
حقیقت آن است که مواردی وجود دارد که در صورت محدود کردن اثرات مرتبه اول ، نیکی برتری غیر قابل قیاسی با اثرات شر خواهد داشت. و اگر جرم را فقط تحت این دیدگاه مورد بررسی قرار گیرد، دلایل مناسب برای توجیه سخت گیری قوانین آسان نیست. دراین حالت همه چیز به شر مرتبه دوم بستگی دارد. این همان چیزی است که به چنین اقداماتی وجه مجرمیت می دهد و مجازات را ضروری می کند. برای مثال ، فرض کنیم گدایی تحت فشار گرسنگی، برای تهیه نان از خانه فرد ثروتمندی دزدی کند و این کار او را از گرسنگی نجات دهد. آیا می توان کالایی را که دزد برای خودش بدست می آورد ، با شرهایی که مرد ثروتمند متحمل می شود ، مقایسه کرد؟ … به خاطر شر مرتبه اول مجازات فرد در این شرایط معقول نیست ولی به خاطر شر مرتبه دوم نمی توان از مجازات فرد سرباز زد
کلمه فایده به معنای بهزیستی عمومی یا خوشبختی به کار می رود ، و نظر میل این است که سودمندی نتیجه یک عمل خوب است. در چارچوب فایده گرایی ، سودمندی افراد با میزان سودمندی اجتماعی اعمالشان سنجیده میشود. سودمندی اجتماعی آن است که رفاه جمعی را یا اکثریت را تامین کند.
توضیحات میل در مورد مفهوم سودمندی این است که مردم واقعاً شادی را آرزو می کنند ، و از آنجا که هر فرد آرزوی خوشبختی خود را دارد ، باید آرزو شخصی خودش را در آرزو خوشبختی جامعه دنبال کند. بنابراین ، عملی که بیشترین لذت را برای اکثریت جامعه به دنبال داشته باشد، بهترین اقدام است ، یا همانطور که جرمی بنتام ، بنیانگذار اوایل فایده گرایی گفته است، آن را به عنوان بزرگترین خوشبختی برای بیشترین افراد می داند.
میل نه تنها فایده را بخش اصلی تعیین عملکرد می داند، بلکه به عنوان قاعده اصلی هدایت رفتار اخلاقی بشر نیز می داند. بر این قاعده افراد باید به نحوهی عمل کنند که لذت عمومی جامعه را تامین نمایند و بر اساس این ایده لذت بالاترین خیر زندگی معرفی میشود.این مفهوم توسط جرمی بنتام ، بنیانگذار سودگرایی ارائه شده است ، و می توان در آثار او آن را مشاهده کرد. به گفته میل ، اقدامات خوب موجب لذت می شوند و نتیجه ای بالاتر از لذت وجود ندارد. میل می گوید اقدامات خوب منجر به لذت و تعریف شخصیت اخلاقی خوب می شود. براساس این روایت، توجیه شخصیت و اینکه آیا عمل او خوب است یا خیر ، بر اساس این است که فرد چگونه در مفهوم فایده اجتماعی مشارکت داشته است. در دراز مدت بهترین روش اثبات شخصیت خوب ، اقدامات و عمل خوب اوست. و وارد کردن نیت و قصد خیر در این شناسه هیچ جای ندارد. در آخرین فصل فایدهگرایی ، میل نتیجه می گیرد که عدالت ، به عنوان یک عامل طبقه بندی کننده اعمال ما (عادلانه یا ناعادلانه) ، یکی از الزامات اخلاقی خاص است و هنگامی که الزامات همه به صورت جمعی در نظر گرفته می شود ، مطابق با این نظر بزرگتر ملاک مقیاس "فایده جمعی" است.
وی همچنین خاطرنشان می کند که ، برخلاف آنچه منتقدان آن می گویند ، "هیچ تئوری شناخته شده ای از زندگی اپیکوریان وجود ندارد که به لذت های عقل عقلانی، ارزش بسیار بالاتری نسبت به لذت های احساسی صرف دارند". با این حال ، او می پذیرد كه این امر معمولاً به این دلیل است كه تصور می شود لذت های فكری دارای مزایای غیرمترقبه هستند ، یعنی "ماندگاری بیشتر ، ایمنی و ...". در عوض ، میل استدلال می کند که برخی لذت ها ذاتاً بهتر از دیگران هستند.
این ادعا که لذت گرایی یک "آموزه ای است که فقط خوکان به آن علاقه دارد" سابقه طولانی دارد. در اخلاق نیکوماخوسی (یا نیک سرشتان) (کتاب 1 فصل 5) ، ارسطو می گوید که تعیین خیر با ملاک لذت ، برازنده جانوران است. فایده گرایان مذهبی از همین منتقل با رویکرد رضایت الهی استفاده می کنند و لذت های عقلانی را ذاتاً بر لذت های جسمی برتری می دانند.
به عنوان مثال اگر دنیایی را تصور کنیم که هیچ چیز جز لذت در آن وجود ندارد یعنی نه دانش وجود دارد، نه هنر، نه اخلاقیات) ، باید ذاتاً جهان ایده آل باشد در حالی که دنیا با وجود این ها نیز لذت بخش است و حتی اگر فرض کنیم لذت آن متفاوت است به دلیل وجود همه آنچیز های که عشق و ارزشها را تشکیل میدهد، نمی توان دلیلی برای رجحان دنیا خالی از دانش و اخلاق و.. بر حالت موجود یافت. مور اذعان می کند که اثبات این مورد غیرممکن نیست ، اما او معتقد بود که به طور شهودی بدیهی است دنیای که حاوی مواردی مانند زیبایی و عشق باشد ، دنیای بهتری خواهد بود. وی می افزاید: اگر شخصی نظر مخالف را اتخاذ می کرد ، "فکر می کنم بدیهی است که او اشتباه کرده است."
مستلزم نوعی هرج و مرج اخلاقی است؛ اگر انسان در هر موقعیت جزئی به منظور تأمین منافع شخصی خود به اصول کلی متمسک شود، این خطر را در پی دارد که ممکن است افراد دیگر در مواقع دیگر، با تمسک به همان اصول، علیه خود وی استناد کنند. به تعبیر دیگر؛ تمسک به این نظریه ممکن است به خلاف مقصود بینجامد؛ و نوعی هرج و مرج اخلاقی را در جامعه حاکم کند.
در نظریه میل هم اگرچه به چگونگی امور معنوی توجه شدهاست ولی، اولاً:مبنای اصالت حس هیچگاه نمیتواند حقایق هستی و انسان را در قلمرو گستردهای دریابد تا بر اساس آن، نفعها و ضررهای ابدی را تشخیص دهد.
ثانیاً. ترجیح دیگران بر خود، توجیه منطقی پیدا نکردهاست و احساسات گروهی و اجتماعی، مطلبی اضافه بر عاطفه و وجدان که مکتب عاطفهگرایی بیان کردهاست، ندارد.